۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

قسمت سوم مصاحبه حنا مخملباف با پدرش :مجسمه استبداد با یک تکان کوچک می ریزد

بخش پایانی مصاحبه با محسن مخملباف
مجسمه استبداد با یک تکان کوچک می ریزد
حنا مخملباف
به نقل از روز آن لاین
محسن مخملباف،در مصاحبه با حنا مخملباف ابتدا ناگفته های جنبش سبز را باز گو کرد و در بخش دوم از اینکه در ستاد کودتا چه گذشت.بخش سوم و پایانی این مصاحبه به بررسی وضعیت نیروهای سیاسی و اجتماعی امروز ایران،مطالبات زنان،عواقب حمله آمریکا به ایران،تحریم ها و ...اختصاص دارد.



زن ها در جنبش سبز فعال اند. مطالبات جنبش زنان چیست؟

اول- منزلت خواهی، درجه یک بودن.

دوم- مشارکت در قدرت.

سوم- امکان فعالیت اقتصادی. به زن ها در 30 سال جمهوری اسلامی دو برابر بیشتر از مردان ظلم شده است. اول توسط مردان. دوم توسط قوانین مردسالارانه نظام.

مشهور است که خارجی ها می گویند ایرانی ها دو اشکال دارند. اول دلمردگی جامعه که این دلمردگی را جنبش سبز حل کرد. دوم اختلاف شدید در اپوزیسیون. یکی از محاسن جنبش سبز این بود که تا حد زیادی دوباره ایرانی ها را دور هم جمع کرد. اما باز هم خطر این وجود دارد که بر سر نحوه مبارزه با استبداد اختلافات جدیدی بروز کند یا اختلافات گذشته سر راه آینده قرار بگیرد؟

به نظر من یک اصل طلایی وجود دارد که اگر رعایت شود مانع از اختلاف می شود:به استبداد حمله کنیم و نه به همدیگر. تصور کن استبداد مجسمه ای است میان یک میدان که هر گروهی از اطراف میدان دارد به سوی آن سنگ پرتاب می کند. هر کس باید مواظب باشد که نشانه گیری اش دقیق باشد و استبداد را بزند و بر سر همدیگر سنگ نزنند.

فکر کنیم که در میان ما کسانی هستند که می خواهند این مجسمه استبداد را از دستش بشکنند. کسانی هستند که می خواهند آن را از سرش بشکنند و کسانی که می خواهند آن را از پایش برکنند. بسیار خب، هر کس از هرجایش که دوست دارد می تواند شروع کند. اما اگر به جای شکستن آن شروع کنیم بر سر نحوه شکستن یا جای شکستن بحث کنیم اختلافات شروع می شود.

در بین ایرانیان کسانی هستند که می خواهند احمدی نژاد سقوط کند. کسانی می خواهند خامنه ای سقوط کند. و کسانی می خواهند که نظام استبدادی سقوط کند. بیایید بی بحث، همه آنچه را که می خواهیم و می توانیم سقوط دهیم و وقت را بر سر نقد هم هدر ندهیم. اگر همه ما یک تکان کوچک به استبداد بدهیم بالاخره این مجسمه می ریزد.

اکثریت 70میلیونی جامعه ایران به خاطر تفرقه در عمل ضعیف تر از یک اقلیت مستبد است. ما نمی توانیم در یک سازمان گرد هم بیاییم. این خیلی دور از ذهن است. اما من فکر می کنم همه ایرانیان در جبهه ضد استبداد به هر شکل ممکن می توانند گرد هم بیایند تا بر این اقلیت مستبد پیروز شوند.



جنبش سبز از چشم جهان

غرب و به ویژه آمریکا چطور به مردم ایران و به خصوص به جنبش سبز نگاه می کنند؟

فرانسوی ها اول می گفتند فرقی نمی کند در ایران چه کسی بر سر کار بیاید. همه شما به دنبال بمب اتم هستید. و این از جاه طلبی شماست. حتی شاه شما هم بمب اتم می خواست که تاسسیات بوشهر را راه انداخت.البته امروزه فرانسوی ها فهمیده اند که بمب اتم فقط خواست خامنه ای است و آن هم از سر ترس است.

آمریکایی ها می گویند: جنبش سبز سیاست خارجی ندارد. مردم ایران می گویند مذاکره نکنید، تحریم نکنید، حمله نکنید. فقط می گویند نکنید، نکنید. تنها کاری که می خواهند انجام دهیم ،محاکمه سران رژیم ایران است. ما دادگاه لاهه نیستیم. ما دولتیم.از سویی جنبش سبز یک جنبش خود سازمان دهنده بی استراتژی با رهبری پراکنده است. افراد گوناگونی با اهداف متفاوتی از این جنبش حمایت می کنند. کسی دقیق نمی داند ایدئولوژی این جنبش چیست. بخصوص تجربه انقلاب ایران تحت رهبری خمینی نشان داد که وقتی پیروزی به دست می آید یک گریز از مرکز به وجود می آید که غرب را دچار مشکلات فراوان می کند. ایرانی ها در اجتماعات میلیونی در نفی احمدی نژاد مصرند. معلوم است که آن ها چه نمی خواهند، اما معلوم نیست که چه می خواهند.آینده آیا یک جمهوری اسلامی دیگر است و یا یک جمهوری واقعی غیر ایدئولوزیک.

آمریکایی ها می گویند: جنبش سبز معلوم نیست که بتواند با یک وحدت ایجابی زیر نظر یک رهبری جمع شود. موسوی می گوید: جمهوری اسلامی، و این همان حکومتی است که در جست و جوی بمب اتم و نابودی اسرائیل است و اسباب ناامنی در افغانستان، عراق و لبنان و فلسطین امروز.و موسوی سیاستش را در رابطه با بمب اتم و اسراییل و لبنان و عراق و افغانستان مسکوت گذاشته است.

امریکایی ها می گویند: نقش ایران تخریبی است. ایران تا به حال نقش مثبت نداشته. این نگرانی را غرب می تواند در مورد جنبش سبز هم داشته باشد. ظاهرا جنبش سبز می گوید تامین خواست مردم مبنی بر وجود دموکراسی در ایران منجر به گسترش صلح می شود. اما جنبش سبز در مواضع بین المللی، سیاست سکوت را اختیار کرده و گاهی هم مواضع ضد غربی و ضد اسرائیلی می گیرد. شاید برای اینکه خودش را حفظ کند. اصلاح طلبان لااقل در دلشان دوست دارند که جامعه جهانی از آن ها حمایت کند اما آن را در ظاهر رد می کنند.

آمریکایی ها می گویند:مفهومی که از اصلاح طلبی وجود دارد برای غرب بی معنی یا مبهم است. این تنها خامنه ای نیست که ایدئولوژیک نگاه می کند، بلکه اصلاح طلبان هم ایدئولوژیک نگاه می کنند. سبز ها می گویند:

- ما خواستار تغییر جمهوری اسلامی نیستیم. تغییر دولت را از طریق انتخابات می خواهیم.

- بی طرفی نهادهای انتخاباتی

- تبعیض مثبت به نفع روحانیت بایستی از بین برود.

- سلطه دولت از نهادهای مدنی برداشته شود.

- بی طرفی نظامیان

- محدودیت قدرت رهبر

- ارجحیت سیاست فراملی به سیاست ملی باید نفی شود.

همه این خواست ها یعنی تغییر رژیم و تغییر قانون اساسی. اما اصلاح طلبان نمی خواهند مسئولیت آن را به عهده بگیرند. از طرفی غرب نمی داند این جنبش پیروز خواهد شد یا نه؟ چون معلوم نیست به دنبال چیست. شما برای تعیین پیروزی این رژیم معیار لازم دارید.

هم چنین آمریکایی ها می گویند:این جنبش ممکن است از داخل یا خارج موفق بشود جمهوری اسلامی را عقب بزند، اما نه برای جامعه ایرانی و نه برای غرب تعریفی از آلترناتیو وجود ندارد. ممکن است توسعه اعتراض به ناتوانی نظامی سپاه بیانجامد و ولی فقیه از بین برود، اما جایش نظامیانی بدتر از جمهوری اسلامی فعلی روی کار بیایند. و این احتمال برای آمریکا و دولت های اروپایی باعث تردید آن ها می شود. از طرفی معلوم نیست سرنوشت این جنبش تا چه حد به بحران اتمی وابسته است. اینکه دولت اوباما تاکید می کند که برای غرب و کشورهای غربی در منطقه حل مساله اسرائیل و بمب اتمی در اولویت است ،معلوم نیست که تا چه اندازه برای جنبش سبز مهم است و حاضر است به حل آن کمک کند.

آمریکا حتی برای حل این مساله از خیر 3 گروگان خود گذشت تا مساله اتمی مذاکرات را تحت الشعاع قرار ندهد. این ها نکاتی است که در ذهن آمریکایی ها وجود دارد. آن ها می گویند اولویت جنبش سبز حل مساله بمب اتمی نیست. اگر سبزها به قدرت برسند آیا اختلافشان را با دنیا حل می کنند؟ما نمی دانیم چه اتفاقاتی دارد در ایران می افتد، اما ما می دانیم که ساعت ها جلو می روند، تیک تاک ساخته شدن بمب اتم، منطقه را بی ثبات می کند و ما وقت نداریم. معنی اش این نیست که ما مردم ایران را ندیده می گیریم. اما ما برای صلح جهان مصریم که در رفتار رژیم ایران تغییر ایجاد کنیم. اول با مذاکره، بعد با تحریم و در نهایت حتی با حمله.

ما باید بتوانیم به مردم اسرائیل بگوییم که ایران تهدیدی نیست. جامعه بین المللی بایستی خیلی زود عمل کند و اگر نتواند گزینه خطرناک دیگری را انتخاب می کند.

بوش سعی کرد بگوید دولت ایران مشروعیت ندارد و ایزوله اش کرد. بوش می خواست رژیم را تغییر بدهد. بوش می خواست مشروعیت ایران را به چالش بکشد. اما در 9ماه اخیر اوباما سعی کرده بر اساس امتیاز دادن بگوید مشروعیت شما در داخل مساله ما نیست. شورای نگهبان مساله داخلی ایران است. ما به عنوان دو کشور عادی می توانیم با هم همکاری کنیم. اگر اوباما حسن نیت نشان بدهد و ایران حسن نیت نشان ندهد، ما مجبوریم فشار بیاوریم بر مسئله اتمی و امنیتی منطقه، تا ایران رفتارش را تغییر بدهد.

آمریکا اعلام می کند ما 18ماه وقت داریم تا جلوی دستیابی ایران به بمب اتم را بگیریم. در این 18 ماه اول به دیپلماسی یک فرصت می دهیم و امیدواریم ایران مسیر کره را پیش نگیرد. البته بعد از اوباما قواعد بازی فرق کرد و دوباره بعد از انتخابات ایران و شلوغی های ایران تردیدهای جدیدی آغاز شد. ایرانی ها متوقعند که جهان و سازمان ملل و البته امریکا، حقوق بشر و تقلب در انتخابات را نادیده نگیرد. و دولت ایران هم وقتی از دنیا سخنی در مورد حقوق بشر می شنود ،احساس می کند بقای آن ها را هدف قرار دادیم. دولت ایران شوروی سابق نیست. اکنون قوانین بازی فرق کرده، اما وقتی علیه انگلیس، حتی بدتر از آمریکا صحبت می کنند، چه باید کرد؟ اوباما امید بیشتری به انتخابات ایران داشت. ما به دنبال آشتی بودیم با این رژیم ضد آمریکایی. و اکنون وضع کمی بغرنج شده است. ما پیش از این با یک ایران روبرو بودیم و اکنون با دو ایران.

بعد از انتخابات یک دفعه رژیم وارونه شد. اکنون اوضاع خیلی پیچیده تر است. از سویی ما چطور می توانیم با رژیمی که با مردمش ظلم زیادی می کند و ندا را در مقابل چشم جهان به جرم رای دادن می کشد، کنار بیاییم و رابطه برقرار کنیم و نگران عکس العمل مردم ایران نباشیم.واقعا احمدی نژاد به خاطر عدم رعایت حقوق بشر فرصت بزرگی را از دست داد .از سوی دیگر به سادگی با خامنه ای که فکر می کند آمریکا به دنبال یک انقلاب مخملی است ،نمی شود کنار آمد. البته ما بایستی از طریق دیپلماسی یا دیپلماسی با فشار او را مجبور کنیم.

اکنون هم رژیم ایران، بعد از انتخابات وضعیتش تغییر کرده، هم ماهیت جنبش سبز. جنبش سبز از یک جنبش مدنی به یک جنبش سیاسی تبدیل شده. اما نه جنبش سبز مستقیما از ما توقع حمایت دارد و نه ما جرات حمایت از آن ها را داریم. حمایت ما بوسه مرگ است. همین که ما یک گروه دموکراتیک را به رسمیت می شناسیم آن گروه می میرد. مشکل دیگری هم هست. ایرانی ها 30 سال است با هم اتحاد ندارند. اپوزیسیون ایران چیز واحدی از جهان نمی خواهد.

بدتر از همه اینکه آمریکا 30 سال ایران را به رسمیت نشناخت و درست حالا بعد از 30 سال وقتی آمریکا حکومت ایران را به رسمیت می شناسد، این ایرانی ها هستند که حکومت خود را به رسمیت نمی شناسند.

بدشانسی دیگر ما این است که وقتی ما خاتمی دموکرات را انتخاب کردیم، آمریکایی ها بوش جنگ طلب را انتخاب کردند. بوش در مقابل حمله به دو ساختمان در نیویورک، دو کشور را فتح کرد.(عراق و افغانستان) و حالا که آمریکایی ها اوباما را انتخاب کردند ،ما احمدی نژاد را در مقابل او داریم.

چیزی که غرب باید بداند این است که مردم ایران متحد طبیعی مردم غرب هستند. به لحاظ انسانی. به لحاظ میل به دموکراسی و آزادی. و حکومت ایران دشمن طبیعی غرب است. به دلیل نگاه ایدئولوژیک.

اینکه جنبش سبز سیاست بین المللی ندارد، حرف اشتباهی است. کمترین حد سیاست تشنج زدایی خاتمی می تواند سیاست جنبش سبز هم باشد. احمدی نژاد در مقابل گفتگوی تمدن ها، تقابل تمدن ها و بحث هولوکاست را آورد. اگر دنیا دنبال صلح پایدار در خاورمیانه است، باید بداند که وقتی این قصه ممکن است که یک دولت دموکراتیک در ایران بر سر کار باشد. در حالی که غرب تا کنون به دنبال فرد دیکتاتوری بوده تا ما را کنترل کند و راحت با او قرارداد ببندد.

قذافی ،دیکتاتور لیبی ،که با آن ها هم به توافق فوری می رسد، مطلوب تر از خاتمی ما بود که بایستی ملتش رابرای توافق راضی کند.

ایران کشوری دو قابلیتی است. اگر قابلیت اتمی اش موفق شود، تروریسم در خاورمیانه رشد می کند. اگر قابلیت دموکراسی اش رشد کند ، تمام خاورمیانه دموکراتیک می شود. نگذارید در منطقه جنگ دین با کفر صورت بگیرد. یا جنگ بین اسلام و مسیحیت. یا با یهودیت. بلکه کمک کنید این جنگ تبدیل بشود به رشد سنت های شرقی دموکراتیک (خاتمی) در برابر سنت های تروریستی (احمدی نژاد). اگر ایران دموکراتیک شود، از لبنان تا سوریه و مصر را هم متاثر می کند.یک روز اخضر ابراهیمی نماینده سازمان ملل در افغانستان به من گفت:امید سازمان ملل به پیروزی خاتمی است. اگر موفق شود تجربه او در خاور میانه کپی خواهد شد.

آیا واقعا جمهوری اسلامی به دنبال بمب اتمی است؟

پس از آنکه جمهوری اسلامی محبوبیت و مشروعیت ملی اش را از دست داد و دریافت که در پروسه جهانی شدن مانع ایدئولوژیک دارد،کل ایدئولوژی رژیم و ساختار دفاعی اش خلاصه شد در غنی سازی.

حمله آمریکا به افغانستان و عراق هم او را مصرتر کرد. در افغانستان که بودم اسنادی منتشر شد مبنی بر خرید دانش اتم از عبدالقدیرخان دانشمند پاکستانی. البته مافیا از آفریقا و برزیل و قزاقستان هم در این فروش دانش و امکانات دخیل بوده. ایران بمب اتم می سازد تا بحران ایجاد کند و اساسا حکومت ایران بحران زاست. چون اگر بحران نباشد باید دموکراسی بدهد و آن وقت باید برود.

آیا ایران اتمی به اسرائیل حمله خواهد کرد؟

جمهوری اسلامی اسرائیل را نخواهد زد. آن ها بقای خودشان را می خواهند. زدن اسرائیل یعنی نابودی خودشان. افکار عمومی هم بمب اتمی نمی خواهد. اتم ابزاری است برای بازی با غرب. و سرکوب داخل. برای همین ما از غرب بیشتر نگران ساخته شدن بمب اتم هستیم.

آیا جنبش سبز ضد اسرائیلی است؟

در مناظره انتخاباتی ،موسوی به احمدی نژاد اعتراض کرد که چرا درباره هولوکاست حرف می زنی و برای ایران بحران و خطر ایجاد می کنی؟ در تظاهرات روز قدس هم شعار "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران" نشان دهنده آن است که جنبش سبز، یک جنبش ملی و صلح طلب است که علیه توسعه طلبی جمهوری اسلامی به پاخاسته است. جنبش سبز چه توقعی از مردم جهان و به ویژه غرب و به خصوص مردم آمریکا دارد.

این روزها سیاست غرب و آمریکا روی 3 کلمه می گردد:

مذاکره،

تحریم،

حمله.

با اینکه اکثر ایرانی ها وارد یک جبهه مبارزاتی با رژیم استبداد شده اند اما در مورد نحوه برخورد غرب با ایران اختلاف نظر دارند. غربی ها هم بیان می کنند که اگر قرار باشد نه مذاکره بشود نه تحریم و نه حمله، پس چگونه جلوی رژیم ایران را که به زودی به بمب اتم می رسد و در حال حمایت و توسعه تروریزم اسلامی در منطقه است را می توان گرفت.

دلایل طرفداران و مخالفین مذاکره با ایران چیست؟

مخالفین مبارزه استدلال می کنند که:

1- دام میز مذاکره، شبیه دام صندوق رای است. حکومت ایران 40 میلیون نفر را پای صندوق رای کشاند، نه برای اینکه انتخابات سالم را انجام دهد ، تنها برای این که مردم مهر تایید به نظام بزنند. و حالا هم مذاکره نمی کنند برای دست برداشتن از بمب اتم وعدم دخالت در عراق و افغانستان و لبنان، بلکه مذاکره می کنند برای خریدن وقت. مخالفین مذاکره می گویند مردم ایران حکومت ایران را تست کردند، و ماهیت دروغگو و غیر قابل اعتماد آن را کشف کردند. به کشف دوباره نیازی نیست. به خصوص که اتلاف وقت به نفع حکومت ایران است.

2- شما حکومت تان با یک استراتژی می آید، در حالی که ایران منافقانه با دو سیاست می آید. نمونه اش برخورد ایران در افغانستان است. در سطح ظاهری با کرزای دوستی می کند اما در سطح پنهان، تروریزم در افغانستان را حمایت می کند.و در ایران القاعده و طالبان را پناه می دهد.و حتی به آنها در عراق و افغانستان پول و سلاح و آموزش می دهد. ایران در ظاهر مذاکره می کند و مراکز رسمی انرژی اتمی را برای بازدید در اختیار شما می گذارد. اما مراکز مخفی سپاه را که مشغول ساخت بمب اتم هستند را از شما پنهان می کند.

3- شما جامعه فرهیخته و بیدار شده ایران را به عنوان بخشی از قدرت ایران فراموش کرده اید. مذاکره شما ندیده گرفتن فریاد و خشم ملت ایران علیه حکومت ایران است. مذاکره شما به حکومت ایران مشروعیت می دهد و زمینه ساز سرکوب مردم داخل ایران می شود. و به دموکراسی ایران لطمه می زند. ایتالیایی ها به قذافی مشروعیت دادند و شما به رژیم ایران. آمریکا بایستی مسئولیت خودش را به عهده بگیرد، در رابطه با سود و هزینه خودش. اگر شما با مذاکره به این رژیم مشروعیت بدهید و باعث سرکوب دموکراسی در ایران بشوید، ما هم برای جلوگیری از بمب اتم با شما همراهی نمی کنیم .در این صورت ما راه طولانی تری را به تنهایی برای دموکراسی می رویم، و شما راه طولانی تری را برای جلوگیری از بمب اتم و صلح در جهان.

4- مذاکره برای معامله است. غرب چیزی ندارد تا به رژیم ایران بدهد. قطعات هواپیما در مقابل بمب اتم ناچیز است. پس معامله ای اتفاق نمی افتد. از طرفی رژیم بحران زی است. مذاکره شکست خواهد خورد. حتی تحریم نتیجه نخواهد داد.چون شما به دنبال تحریم های ممکن هستید و نه تحریم های موثر. چون اجماع جهانی ندارید. روس ها عقب و جلو می روند. حتی هیات دولت روسیه ،علیه رئیس جمهور روسیه حرف زدند. (این چه حقیقت باشد چه یک بازی ،نتیجه اش یکی است.) چینی ها خیلی جلو نیامدند. در نتیجه برترین برگ برنده غرب ،مردم ایرانند. مردم تحصیل کرده و دموکراسی خواه ایران. دخالت آمریکا در دوره مصدق خاطره بدی بود. آمریکا از دیکتاتوری دفاع کرد. در آینده باز ایرانی ها خواهند گفت وقتی ما در حال فرو ریختن استبداد بودیم، منافع جهانی، منافع دموکراتیک و ملی مارا ندیده گرفت.

5- دلایل ساخت بمب اتم از بین نرفته، تنها چیزی که تغییر کرده، خطر داخلی است که ایران را سر میز مذاکره نشانده.از سوی حکومت ایران این مذاکره برای پز دادن به مردم ایران است که علیرغم فریاد شما که با ایران مذاکره نکنید ،دنیا با ما مذاکره کرد و مشروعیت ما را به ما باز گرداند. این مذاکره از سوی ایران وسیله رسیدن به مرحله بعدی نیست، خودش هدف است. ایران می خواهد به مردمش بگوید شما مارا مشروع نمی دانید اما دنیا می داند. در نتیجه وقتی غرب فوکوسش روی میز مذاکره است، فوکوس ایران روی افکار عمومی داخل ایران است. به علاوه خریدن وقت برای ساختن آخرین مرحله بمب اتم.

6- خامنه ای قذافی نیست تا همه قدرت را در دست داشته باشد. ایران جامعه باسواد، فرهیخته و معترضی دارد. وایرانی ها آن چه را به نفعشان نباشد در آینده مورد ارزیابی قرار می دهند. حتی سازش شما در مذاکره اگر به نفع ملت ایران نباشد، برای آینده بی ارزش است. همان طوری که توافق های شاه با غرب با انقلاب مخدوش شد.

7- مذاکرات ژنو نمونه دیگری از بی حاصلی مذاکرات است. برداشت غرب در مطبوعات غربی، با برداشت ایران در مطبوعات ایرانی ،کاملا متفاوت است. ایران نپذیرفته است که غنی سازی را متوقف می کند، بلکه پذیرفته اورانیوم 4 درصدی را به غرب می دهد تا 20درصدی را پس بگیرد. به قول عرب ها (اثبات شی ، نفی ماعدا نمی کند.)



موافقین استدلالشان چیست؟

و اما موافقین مذاکره استدلال می کنند که:

1- آنچه در ژنو اتفاق افتاد، یک سطحی از توافق بود. توافق بر سر بازدید از تاسیسات قم و اراک و در اختیار گرفتن اورانیوم غنی شده تا امروز. هر دو طرف با اهداف مشخصی وارد شدند. صبح دستوری برای مذاکرات آینده نبود. اگر کسی خودش را براساس یک دستور کاری آورده باشد ،احساس شکست می کند. روسیه پذیرفت که اورانیوم غنی شده را بگیرد تا 20درصد غنی کند و برگرداند و این یک گام مثبت است.

تندروها در هر دو طرف آمریکا و ایران احساس همکاری سازنده ای را شروع کردند. به نظر نمی آمد که جلیلی بخواهد برنده گفتگوها باشد. البته سعی می کرد طوری حرف بزند که آدم ها حدس بزنند که آن ها چه خواهند کرد.

متکی نیز در مطبوعات سیگنال داد که برای رسیدن به خواسته هایمان بایستی به خواست طرف مقابل هم توجه کنیم.

پیش از این در مورد آرام کردن عراق مذاکرات به نتیجه نرسید. اما حالا ایران آماده است در مورد مرکز قم همکاری کند. اگر چه مسائل اساسی همان جایی که بوده اند، مانده اند. اما تصویر کلی خیلی نومید کننده نیست.

2- اگر ما نخواهیم تا آن جا که ممکن است به ایران حمله کنیم و یا آن را تحریم کنیم ،بهترین گزینه مذاکره است. حتی اگر بخواهیم در نهایت ایران را مورد حمله و تحریم قرار دهیم، بایستی به خودمان و افکار عمومی مردم ایران و جهان ثابت کرده باشیم که هر نوع مذاکره ای از قبل شکست خورده بود.

3- می گویند مذاکره به رژیم مشروعیت می دهد. حمله به رژیم موجب توسعه جنگ در جهان می شود. از بین این دو بد ،ما بد اول را که خسارت کمتری برای بشریت دارد ،انتخاب می کنیم.

4- سال ها از سوی ایران مذاکره با غرب و به ویژه آمریکا یک تابو بود. اکنون با مذاکره این تابو شکسته شد.

5- مذاکره خواست ماست. حتی اگر موسوی هم برنده شده بود، سیاست خارجی ایران فرقی نمی کرد. طرف حساب ما ایران است، نه رئیس جمهور ایران. رژیم ایران حتی اگر موسوی هم انتخاب می شد، همان رژیم بود. به ما گفته می شود تحریم به ضرر مردم فقیر است و حمله زمینه سرکوب مردم را فراهم می کند و مذاکره رژیم را مشروعیت می بخشد. مشروعیت بخشیدن به رژیم از بعد از انتخابات مطرح شده. اگر موسوی طرف مذاکره بود ،کسی از مشروعیت دادن به او انتقاد نمی کرد.

6- نفس مذاکره با موضوع مذاکره دو چیز متفاوت است. ایرانی ها ما را تحت فشار قرار می دهند. توسط افکار عمومی که روی میز مذاکرات تنها پرونده هسته ای را قرار ندهید. آن ها اصرار دارند که پرونده حقوق بشر به پرونده اتمی سنجاق شود. این گزینه مطلوب تری است. مخالفین مذاکره بایستی بدانند که مذاکره اتفاق افتاد. دیگر مخالفت با آن بیهوده است.آن چه از این به بعد در مذاکرات مورد بحث است، موضوع مذاکره است. در مذاکرات ژنو بعد از گفتگوهای اصلی ، جلیلی طرف ایرانی در مقابل برنز طرف آمریکایی قرار گرفت. و مذاکرات به صورت مودبانه و جدی ادامه یافت اما وقتی جلیلی اصرار آمریکا توسط برنز را بر مسئله حقوق بشر دید، عصبانی شد.

7- رابطه دیپلماتیک عادی بین ایران و آمریکا می تواند یک چتر حمایتی برای جنبش سبز به عنوان یک امیدواری ایجاد کند.و این از طریق مذاکره ایجاد می شود.

8- تناقض های جنبش سبز باید حل شود یا باید همگی دعا کنیم که مذاکرات مسالمت آمیز پیش برود و تئوری اوباما درست از کار در آید. یا بایستی منتظر جنگ باشیم و برگردیم به دکترین بوش برای نابودی تروریزم. جنبش سبز از یک طرف مخالف مذاکره، تحریم و حمله آمریکا به ایران است و از طرفی گاهی هم سو با مواضع ضد آمریکایی رژیم، موضع گیری می کند.

9- ماهیت مذاکره ، دموکراتیک تر از ماهیت جنگ و قهر است. ایرانی که پای میز مذاکره می نشیند برای بازگشت به جهان معاصر یک گام نزدیکتر از ایرانی است که قهر می کند و به انزوا می رود.

10- چه کسی پاسخ سوال ما را می دهد. ساعت ها تیک تاک می کنند به سوی 18 ماه دیگر که ایران به بمب اتمی می رسد. ما ماه های کمی را اختصاص می دهیم به پیشرفت در مذاکرات و بعد که به مرحله تحریم یا حمله رسیدیم ،حاضر نیستیم به مرحله مذاکرات برگردیم.

خطر جنگ

حمله به ایران؟ آیا ممکن است آمریکا همانطور که به عراق و افغانستان حمله کرد و رژیم را عوض کرد، برای تغییر رژیم به ایران حمله کند؟ یا اگر حمله ای صورت گیرد، توسط اسرائیل است برای نابودی تاسیسات اتمی؟ و اصلا حمله به ایران چه عواقبی دارد؟

- در مورد اینکه حمله به ضرر مردم ایران است،هم نظری بیشتری در ایرانیان وجود دارد. مخالفین حمله این طور استدلال می کنند:

1- حمله نابود کردن اکوسیستم دموکراسی است. جامعه باسواد و فرهیخته ایرانی با ایجاد جنبش سبز دیر یا زود به دموکراسی می رسد. اما حمله به ایران ،این روند را متوقف می کند.

2- حمله ناقص به ایران، زخمی کردن مار استبداد است و انداختن آن به جان دموکراسی ایران. حمله مجوزیست برای تسویه حساب با مخالفین داخلی. و شروع عملیات تروریستی در جهان. هرکاری می کنید تندروها را معتبر نکنید، آن ها را بی اعتبار کنید.

3- حمله حتی اگر باعث شود رژیم ایران به سرعت سقوط کند، به نفع دموکراسی در ایران نیست. آنوقت مثل افغانستان که نیروهای بین المللی حکومت جدیدش را ایجاد کردند، خود شان هم باید آن را حفظ کنند. اما اگر در یک دوره طولانی تر به دموکراسی برسیم، آن هم به دست خود مردم ایران ،به دست خود آن ها هم حفظ خواهد شد. دموکراسی ای که با خشونت ایجاد شود، بایستی با خشونت هم حفظ شود.

4- حمله یا تهدید به حمله؟ دموکراسی ایران حتی بابت تهدید نظامی بوش هم هزینه پرداخته است. در این مورد خود من مثالی دارم. در کابل فیلم می ساختیم. یک نیمه شبی سفیر ایران سراسیمه در افغانستان به در خانه ما آمد. با این خبر که آقای خاتمی استعفاء داده است و وزیر امور خارجه وقت افغانستان (عبدالله عبدالله) به او خبر داده که آمریکا در صورت قطعی شدن استعفای خاتمی، قصد حمله به ایران را دارد. او از من می خواست که به دلیل دوستی با آقای خاتمی، صبح زود خودم را به ایران برسانم. از او پرسیدم چرا خودتان خبر نمی دهید؟ گفت آقای خاتمی رفته است و جواب تلکس های دولتی را هم نمی دهد. بعدها آقای خاتمی را خصوصی ملاقات کردم. رفته بودم او را راضی کنم تا استعفاء بدهد. به او می گفتم حالا که نمی گذارند کار کنید و همه دوستانتان را به زندان ریخته اند، استعفاء بدهید تا معلوم شود شما مقصر نیستید. آقای خاتمی گفت من بارها استعفاء داده ام، اما هروقت جدی شده، آمریکا نقشه حمله کشیده و من از ترس عاقبت کار مجبور شده ام استعفایم را پس بگیرم. آقای خاتمی گفت:ملت ایران و دموکراسی ایران بابت تهدید به حمله های آمریکا هزینه های زیادی را پرداخته است. وقتی ما را تهدید به حمله می کنید، مردم و دموکراسی ضرر می بینند. چون به رژیم مجوز سخت گیری و ارعاب و سرکوب می دهید. در حقیقت تهدید به حمله به ویژه حمله ناقص به ایران، خواست استبداد و سپاه پاسداران است. تا از این طریق کودتای خود را کامل کنند.

5- آمریکا با حمله به عراق صدام و افغانستان طالبان، در حقیقت دو دشمن خارجی استبداد ایران را از بین برد و مجوز داد دشمن داخلی اش که دموکراسی خواهی بود را هم محدود کند. و از آنجا که ایران با این دو حمله بر 3دشمن خود مسلط شده بود، فرصت یافت با بسیج امکانات چریکی محدودی در عراق و افغانستان وارد جنگی شود که پایانی ندارد. آمریکا می تواند ظرف یک هفته طالبان و ظرف دو هفته صدام و ظرف سه هفته حکومت ایران را نابود کند،اما در یک جنگ چریکی در منطقه ای ناآشنا، هیچ گاه نمی تواند پیروز شود.

6- حمله آمریکا به عراق و افغانستان وتغییر دو حکومت ظالم ،نیازمند تبلیغات توجیهی برای جهان بود. آمریکا و آمریکاییان نتوانستند حتی تغییرات مثبتی را که در این دو کشور انجام داده اند را به مردم دنیا و حتی به مردم ایران نشان دهند. من خودم بعد از 11 سپتامبر به مدت 2 سال در افغانستان زندگی کرده ام. و این وضعیت را با دوره طالبان که یک هفته مخفیانه به آنجا سفر کرده بودم مقایسه کردم. برای من امروز افغانستان دهها بار بهتر از دوره طالبان است. اما در اخبار جهان به ویژه ایران آنچه شنیده می شود فقط اخبار ناامنی است و نه تغییرات اساسی ایجاد شده.

- می توانم لیست بلند و بالایی از تغییرات را در افغانستان امروز بیاورم که جای بحثش این جا نیست.

7- هرگونه حمله نظامی کنترل دامنه اش ناممکن است. اگر به ایران حمله شود ،حکومت ایران مجبور به پاسخ سنگینی است و الا مشروعیت خود را حتی در بین طرفداران تروریست خود از دست می دهد. از طرفی حمله ایران به غرب و اسرائیل نمی تواند از سوی اسرائیل و آمریکا بی پاسخ بماند، پس حمله ناقص اولیه ، منجر به حمله کامل ثانویه خواهد شد. از سویی دولت ایران نمی تواند حمله گزینش شده را جدی نگیرد. او نگران مدل یوگسلاوی خواهد بود.پس او هم پاسخ می دهد.

8- حمله، بستن همه راه های بازگشت رژیم است به جامعه جهانی. در آن صورت رژیم ایران از خود رفتار آخرالزمانی نشان خواهد داد. مذاکره و تحریم برای او راه بازگشت می گذارد اما حمله او را در وضعیت بود و نبود قرار می دهد.

9- حمله اسرائیل ضد جنبش سبز است (و بدترین حالت حمله به چند نقطه است.) حمله تشدید فقر است، چون پول ایران به موشک تبدیل می شود.



طرفداران حمله چه می گویند؟

در مقابل طرفداران حمله هم استدلال هایی دارند:

1- اگر ما مذاکره کردیم و ایران پس از چند ماه مذاکره، مثل کره اعلام کرد که بمب اتم را ساخته است ، آنوقت چه باید کرد؟ مذاکره و تحریم اگر فایده ای نداشت ،چاره ای جز حمله به ایران نیست. حتی اوباما هم این گزینه را منتفی اعلام نکرده است.

2- ایرانی ها دروغگویند. حتی رژیم ایران که با حمله مخالف است و به هنگام حمله آمریکا به افغانستان اعلام می کرد که اجازه نمی دهد از آسمان آن کشور برای حمله به افغانستان استفاده شود، تیمی از وزارت امور خارجه خود را مسئول کرد تا با وزارت امور خارجه امریکا برای هماهنگی حمله همکاری کند. این ایرانی ها بودند که برای آمدن کرزای پافشاری می کردند. و این فرماندهان سپاه قدس بودند که در واشنگتن برای حمله از شمال افغانستان به کابل طرف مشاوره آمریکا بودند و روی نقشه حمله به طور مشترک کار می کردند.

3- کاری از دست ما ساخته نیست. کسی جلوی اسرائیل را نمی تواند بگیرد. اگر قرار باشد حمله ای توسط اسرائیل صورت بگیرد، کسی جز یک گروه 2 نفره در اسرائیل خبردار نخواهد شد.

4- اگر بعد از افغانستان به جای عراق به ایران حمله شده بود، امروزه وضع آمریکا فرق می کرد. در آن وقت افکار عمومی ایران به حمله آمریکا خوشبین بود، اما بعدها در اثر تبلیغات وسیع رژیم ایران، افکار عمومی که هنوز 67 درصد آنها از رسانه های رژیم خبر می گیرند عوض شد و موضعی منفی نسبت به حمله آمریکا گرفت. اکنون دوباره پس از سرکوب رژیم، اگر حمله ای به حکومت ایران صورت گیرد، مردم از ته دلشان خوشحال خواهند شد.به ویژه پس از تجاوز در زندان ها.

تحریم؟ در این مورد هم دیدگاه های مختلفی وجود دارد. حتی در جنبش سبز عده ای با تحریم مشروط موافقند و برخی با هر نوع تحریمی مخالفند.

- در مورد تحریم سه دیدگاه وجود دارد:

- مخالفین تحریم.

- موافقین تحریم.

- موافقین تحریم مشروط.

مخالفین قاطع تحریم استدلال می کنند:

1- تحریم افزایش تورم می آورد. و تورم بر مردم فقیر فشار می آورد و باعث گرسنگی بیشتر گرسنگان و مرگ بیشتر کسانی می شود که به دلیل نداشتن پول دارو در خطر مرگ قرار دارند.

2- تحریم به رژیم امکان می دهد که تحریم را به موقعیتی که جنبش سبز ایجاد کرده نسبت بدهد (وجنبش سبز مجبور می شود توسط رهبرانش از پیش علیه تحریم بیانیه بدهد که از خودش در مقابل این اتهام حفاظت کند. )

3- تحریم باعث می شود حکومت بی لیاقتی های اقتصادی اش را به گردن تحریم بیاندازد.

4- تحریم، سطح توقع مردم را از دولت پایین می آورد، چون دولت می تواند هر کمبودی را ناشی از تحریم عنوان کند.

5- دولت می تواند بعضی از سوبسیدها را به بهانه تحریم حذف کند. مثلا در مورد بنزین دولت در حال حاضر سوبسید زیادی می دهد که با کمبود بنزین و کوپنی شدن آن بار سوبسید را به گردن مردم در بازار سیاه می اندازد.

6- تحریم بی فایده است. به ویژه در مورد بنزین، چون دولت می تواند آن را از جای دیگر تهیه کند.

7- تحریم ها دروغند. مثلا آلمان و ایتالیا دو شریک جدی ایران هستند که معاملات اقتصادی آن ها حتی در دوران تحریم های اولیه بیشتر شده. این چه نوع تحریمی است که روابط اقتصادی توسعه داشته؟ فقط 64 شرکت وابسته به سپاه پاسداران تنها در شهر میلان (پایتخت اقتصادی ایتالیا) فعالند. تهدید در مورد ایران تهدید به تحریم و ژست به تحریم است.

8- تحریم تا به حال فقط مخارج دولت را بالا برده. تورم آورده. اما پول نفت و گرانی قیمت نفت آن را جبران کرده. برنامه ریزی یک ساله می خواهد. احتیاجات چین و ژاپن تحریم ها را می شکند. در کل تحریم تورم زا، به دلیل درآمد نفت بی اثر است.

9- تحریم ضعف دیپلماسی است.

موافقین تحریم چه دلایلی دارند؟

دلایل موافقین از این قرار است، آن ها می گویند:

1- سقوط رژیم منوط به سه چیز است.

اول- فقدان مشروعیت (در حال حاضر مشروعیت داخلی و بین المللی رژِیم از بین رفته است)

دوم- اختلاف در سیستم (بین مردم و حکومت و بین سیستم و خودش اختلاف افتاده. مثالش تظاهرات میلیونی مردم و اختلاف سپاه با وزارت اطلاعات.)

سوم- فلج سازی سیستم (اکنون ما در این مرحله ایم.) در این مرحله اعتصابات از داخل و تحریم از خارج باعث می شود که رژیم سقوط کند. چنانچه تحریم از خارج و اعتصابات از داخل شروع نشود، رژیم فرصت بازسازی خودش را پیدا می کند.

2- تحریم حتی اگر به مردم هم کمی فشار بیاورد ،باعث نارضایتی بیشتر توده های بیدار شده می شود. بالاخره مردمی که آزادی می خواهند یا باید کشته بیشتری بدهند، یا عمر طولانی تری را از دست بدهند یا کمی فشار اقتصادی را تحمل کنند.

3- اگر حمله نکنند و تحریم هم نکنند پس چه جوری جلوی بمب اتم را بگیرند؟ تحریم می تواند جلوی بمب اتم را بگیرد. همانطور که منجر به پایان جنگ ایران و عراق شد. خمینی از سپاه می پرسید: چرا بصره را نمی گیرید؟ سپاه می گفت: ما آماده ایم به دولت بگویید 400هواپیما و 2000 تانک به ما بدهد، ما بصره را می گیریم. دولت می گفت: ما فقط پول سیر کردن شکم مردم را داریم و نه بیشتر. و بدین ترتیب بود که خمینی جام زهر را سرکشید و تسلیم شد. برنده جنگ عراق ،تحریم های جامعه جهانی بود، نه ایران و نه صدام. در زمان جنگ 5بودجه نوشته می شد:

بودجه 35میلیاردی

بودجه 23میلیاردی

بودجه 15میلیاردی

بودجه 12میلیاردی

بودجه 7میلیاردی

می گفتند اگر بودجه 7 تا 15 میلیاردی داشتیم، شکم مردم را سیر می کنیم و اگر بودجه 23 یا 35میلیاردی داشتیم، جنگ را توسعه می دهیم. به خاطر تحریم در عمل تنها موفق می شدند 10میلیارد به دست آورند و تلاش می کردند مردم گرسنه نمانند. اما نفس کشور به شماره می افتاد. کارخانه ها خوابیدند. 53درصد کسر بودجه آوردند. متوسط تولید کارخانه ها 23درصد ظرفیت اسمی بود و این منجر به پذیرش صلح توسط خمینی شد. یعنی وقتی درآمد کشور پایین افتاد 6ماه بعد خمینی جام زهر( تسلیم در جنگ) را نوشید.

4- بعضی تحریم ها خوبند و بعضی ها بد. مثلا در عراق تحریم ها به مردم فشار آورد و صدام را قوی کرد. اما در آفریقای جنوبی تحریم رژیم را ضعیف کرد. نمی شود نسبت به تحریم در همه جا موضع دگماتیزمی مثبت یا منفی گرفت. چرا در زمان آفریقای جنوبی کسی نگران تحریم نبود؟چرا در زمان جنگ ایران و عراق کسی نگران تحریم نبود؟ مگر رفتاری که خود رژیم با مردمش دارد ،رفتار تحریمی نیست؟ اخراج کردن از کار. محروم کردن دانشجویان از تحصیل؟ من شخصا به یاد می آورم بعد از جنگ قرار شد صندوق بین المللی پول به ایران وام بدهد. این وام مشروط بود به تک نرخی کردن ارز و رفع موانع آزادی بیان. 53مورد تخلف آزادی بیان مشخص شده بود که یک موردش سینما و توقیف دو فیلم نوبت عاشقی و شبهای زاینده رود من بود. من دو، سه سالی بود ممنوع الکار بودم. از وزارت امور خارجه گروهی مامور شدند تا مرا راضی کنند که فیلمی بسازم و یکی از این تخلفات خود را رفع کنند و در همان فضا بود که من توانستم دوباره به فیلمسازی برگردم.

موافقین تحریم معتقدند اگر تحریم ها با اهداف مشخصی انجام شوند موفق به تغییر رفتار رژیم می شوند.

5- تحریم ها اگر چه مثل حمله ها، منجر به تغییر فوری رژیم نمی شوند، اما هلسینکی وار شرایطی را فراهم می کنند که آزادی های دموکراتیک رشد کنند و رژیم از درون خود را تغییر دهد.

6- مردم ایران بدون حمایت های موثر جهان نمی توانند تنها از طریق سینه جلو دادن جلوی گلوله و یا پذیرش زندان و یا تحمل تجاوز سرنوشت خود را عوض کنند.

7- تحریم ها نشانه های مهمی هستند که نشان می دهند جامعه بین المللی برای تغییر رفتار مصمم است.

8- دولت ایران اگر بداند در زمان مشخص باید کار مشخصی را انجام دهد و الا تنبیه می شود آن کار را انجام می دهد. به ویژه در شرایط جدید به سه دلیل:

اول- اوضاع داخلی (رهبر ایران پس از انتخابات نظرش در عمل عوض شده است.)

دوم- عقب کشیدن روسیه

سوم- اولتیماتوم غرب

9- همانگونه که مذاکره با غرب می تواند مشروعیت رژیم را بالا ببرد، تحریم ها می تواند مشروعیت مردم را بالا ببرد. در شرایط فعلی حتی تحریم های حاد باعث نمی شود که مردم پشت رژیم خود بایستند. مردمی که تا سال گذشته فریاد می زدند "انرژی هسته ای ،حق مسلم ماست" امروزه فریاد می زنند "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران"

10- 22 خرداد را فراموش نکنیم. ایرانی ها توانستند نظر دنیا را نسبت به خود عوض کنند. دیگر مردم ایران مساوی با احمدی نژاد و خامنه ای نیستند. دیگر تحریم رژیم ایران چنانچه شامل حقوق بشر هم باشد ،مساوی تحریم مردم ایران قلمداد نمی شود.

11- اکنون تحریم ممکن است. حتی اگر سازمان ملل هم با قطعنامه شورای امنیت تحریم نکند، کنگره آمریکا به تنهایی می تواند تحریم هایی را وضع کند. بعضی از تحریم ها به ویژه در مورد اسلحه موثرند. حتی اگر کسی خبر نداشته باشد.

12- افکار عمومی ایران پیچیده است. درحالی که حمله به افغانستان توسط دولت ایران محکوم می شود، خود دولت در ابتدای حمله به افغانستان همکار آمریکاست. در حالی که ایرانیان در ظاهر با تحریم مخالفت می کنند، اکثر آن ها در جلسات غیر علنی و در بین خودشان با تحریم مشروط و گاهی شدیدترین نوع تحریم موافقند. 30سال استبداد دینی ایرانی ها را ریاکار کرده است. گاهی از واژه "نه" آن ها بایستی معنی "آری" دریافت شود. این دوگانگی در فرهنگ آن ها هم ملموس است. در مراسم عروسی در سوال عاقد که سه بار از عروس رضایت برای عقد را می پرسد، بار اول و دوم عروس از جواب آری طفره می رود، و تنها در مرتبه سوم است که پاسخ مثبت عروس شنیده می شود. در مورد قبول تحریم پاسخ نهایی ایرانی ها مغایر پاسخ های اولیه است.

13- چاره ای جز تحریم نیست. زیرا رژِیم ایران غیر قابل اعتماد است. حتی اگر مذاکره رسمی کند در خفا به دنبال بمب اتم است. از طرفی رژیمی که مردم را می ترساند و محروم می کند ،لابد خودش ترس و محرومیت را می شناسد که به کار می برد، پس باید آن را ترساند و محروم کرد تا تسلیم بشود.



دلایل موافقین تحریم مشروط چیست؟ آن ها چه فرقی با موافقین غیر مشروط دارند؟

بخشی از اختلاف آن ها برمی گردد به نگرانی درباره فشار به مردم و می خواهند تحریم ها بیشترین فشار را بر دولت وارد بیاورد و یا انگیزه های تحریم که صرفا بمب اتم نباشد و به حقوق بشر هم بپردازد و برخی اش برمی گردد به اثرگذاری بیشتر تحریم از طریق نشانه گیری دقیق تر و یا ریتم تحریم. آن ها استدلال می کنند که:

1- تحریم های نظامی و امنیتی هیچ نوع مخالفی ندارد. مثل تحریم فروش ابزار سرکوب مثل گاز اشک آور که در حال حاضر فروشنده آن آلمان و برزیل هستند یا معاملات شرم آور چین و ایران در ماه های گذشته در زمینه انرژی اتمی و یا کنترل بازرسی کشتی ها برای جلوگیری از حمل اسلحه.

2- تحریم سپاه: از آن جا که کنگره سپاه را تروریست اعلام کرده و از طرفی برای مردم ایران هنوز به خوبی معلوم نیست که سپاه پاسداران همه اقتصاد کشور را مال خود کرده است، تحریم سرمایه گذاری ها و صادرات و واردات و کلیه عملیات بانکی سپاه در هر سطح و هر جا به همراه اطلاع رسانی 3 فایده عمده دارد.

اول- فلج سازی اصلی ترین نهاد سرکوب.

دوم- افشاگری در داخل ایران .که چطور سپاه کشور را خورده است.

سوم- فشار اصلی به حکومت و نه فورا و مستقیم به مردم .و اسباب خوشحالی مردم سرکوب شده توسط سپاه می شود. از آنجا که سپاه از تراکتورسازی تبریز تا جاده سازی در هرات افغانستان تا ورود برنج در هند تا تشکیل بانک تا خرید سهام مخابرات تا کشتی سازی صدرا و تا همه چیز را در اختیار دارد، تحریم سپاه ، تحریم ایران است بی آن که تحریم ایران قلمداد شود.

اما از آنجا که بسیاری از عملیات اقتصادی سپاه، با نام شرکت های خصوصی اتفاق می افتد، نیاز به کارشناسان دارد و بایستی اطلاعات مربوط به سپاه توسط ایرانیان در اختیار مجامع بین المللی قرار گیرد. و از آن جا که جابه جایی دلار تحت کنترل آمریکاست، این امر ساده تر امکان پذیر است.

3- تحریم نفت: عده ای بر این باورند که هر نوع تحریمی تا به تحریم قاطع نفت منجر نشود، فاقد کارایی است. چرا که درآمد نفت، جبران کننده خسارت هر نوع تحریم دیگر است. در این مورد 2 پیشنهاد مشخص وجود دارد.

اول- تعیین سقف فروش نفت. مثلا چیزی حدود رفع نیاز گرسنگی و بیماری مردم.

دوم- اجازه فروش آزاد و حق برداشت 15 درصد از پول نفت.

مورد دوم نگرانی ناشی از کمبود نفت در بازار و بالا رفتن قیمت نفت در دنیا را منتفی می کند. اما بایستی به کمپانی های نفتی فشار گذاشته شود تا طرف خرید و فروش بانک های خاصی باشند که معاملات نفتی ایران قابل کنترل باشد.

4- ریتم تحریم: انقلاب هایی که در ایران اتفاق افتاده است در شرایط اقتصادی خوب بوده و عمدتا طبقه متوسط به این انقلاب ها پیوسته اند. تحریم ها چنانچه به آرامی صورت گیرند و منجر به فقر طبقه متوسط شوند ،یا فقر طبقه سوم را تشدید کنند، مردم را درگیر معیشت روزانه خود می کنند. از طرفی مردم ایران آمادگی خو گرفتن با شرایط سخت را دارند و تحریم به صورت واکسن عمل می کند.

تنها تحریم موثر، تحریمی است که با شدت و فوریت اجرا شود که بر نقدینگی رژیم اثر بگذارد و رژیم نتواند شوک وارده ناشی از آن را در زمان کوتاه کنترل کند. حال آن که آمریکا برای همراه کردن همه جهان تحریم های ملایمی را انجام خواهد داد و این منجر به واکسینه شدن تحریم خواهد شد. تحریم ها زمان می برند تا اثر کنند. از طرفی می دانیم که وقت چه اندازه مهم است و ساعت دارد تیک تیک می کند، حتی ساعت اسرائیل برای شمارش معکوس بمب اتم ایران.

5- انگیزه تحریم: تحریم خوب است اما نه فقط به دلیل بمب اتم، بلکه به اضافه حقوق بشر. چون در این صورت مردم ایران هزینه می دهند و فایده ای نمی برند. اما اگر تحریم به دلیل بمب اتم و حقوق بشر توامان باشد، ایرانی ها جهان را حامی خود می بینند و تحریم را علیه حکومت می یابند و نه علیه خود. چنانچه تحریم به دلیل بمب اتم باشد ،رژیم می تواند بخش هایی از مردم را پشت سر خود بسیج کند و یا غرور ملی را تحریک کند. روشنفکران ایرانی و خارجی را علیه خود تحریک کند. غرب باید توجیه شود که افزودن حقوق بشر در انگیزه تحریم ،بار و هزینه ای اضافی بر دوش او نیست، بلکه حقوق بشر می تواند در ستون فایده های او تعریف شود. حقوق بشر زمینه ساز پذیرش تحریم از سوی جامعه ایران و جامعه بین الملل است، به شرط آن که هر تحریمی هدفمند و ما به ازای مشخصی داشته باشد. اگر به عواقب تحریم ها فکر کنیم، خواهیم دید که انگیزه تحریم ها ،به اندازه اجرای تحریم ها موثر است. انگیزه تحریم ها می تواند مردم ایران و اجماع جهانی را باعث شود.

6- تحریم موثر نه ممکن: از آنجا که روسیه و چین وتو کننده تحریم ها هستند، غرب به دنبال تحریمی است که با توافق دیگران ممکن باشد .اما همواره آنچه ممکن است، موثر نیست و گاهی به عکس خودش تبدیل می شود. پیش از این طبق قطعنامه شورای امنیت یا برخی از کشورهای غربی ،چندین مورد تحریم درمورد ایران وضع شده است:

1- دسترسی به خدمات پولی و بین المللی

2- ممانعت از فعالیت شرکت های ایرانی در خارج

3- تحریم صدور برخی از کالاها به ایران

4- مسدود کردن دارایی های این کشور در خارج

این تحریم ها اثرات کمی بر تورم ایران داشته اند اما هیچ نقش بازدارنده ای برای پروژه اتمی و تروریستی ایران نداشته اند. زیرا این تحریم ها تنها ممکن بوده اند و نه موثر.

7- تحریم ؟ یا تهدید تحریم؟ برخی فکر می کنند تهدید تحریم که سمبلیک است می تواند اثر داشته باشد. آن ها فکر می کنند ایران کره شمالی نیست، کشوری است که از انزوا بیرون آمده و می تواند ببیند که اگر با دنیای خارج رابطه داشته باشد ،چه تاثیری دارد.و تهدید تحریم کافی است. غافل از این که تهدید تحریم، تا مدت کوتاهی بر تورم ایران موثر است،اما به زودی اثر خود را از دست می دهد. مطالعه بازار ایران و پایین بالا رفتن چند روزه نرخ ارز با شنیدن تهدید تحریم ها نشانگر بی خاصیت بودن است.

تحریم ها اگر چه ایدئولوژی ها را عوض نمی کنند، اما رفتارها را عوض می کنند، به شرط آن که تهدیدها بر اثر تکرار، کارایی خود را از دست ندهند.

8- تحریم و تبلیغات: فشارهای بیرونی وقتی موثر واقع می شوند که تبدیل به فشارهای درونی شوند. ایران صرفا یک دیکتاتوری نظامی یا فردی نیست. ایران یک جامعه سیاسی است که حتی بر حکومت اثر می گذارد. بدون توجیه چنین جامعه ای، نه مذاکره، نه تحریم و نه حمله، نه تنها اثر ندارد که ممکن است نتیجه معکوس بدهد. غرب با آن که تلویزیون صدای آمریکا و بی بی سی را در اختیار داشته از توجیه حضور خود در عراق و افغانستان عاجز بوده است. همین طور در توجیه علت مذاکره خود با ایران بعد از تقلب در انتخابات عاجز بوده است.

پیش از هرنوع تحریم ،می بایست فیلم هایی نشان داده شود که تحریم در چه کشورهایی مثلا (آفریقا، صلح ایران و عراق، هلسینکی) منجر به چه تغییراتی شد، به ویژه در این مورد تمرکز بر مساله اتمی، به عنوان تنها علت تحریم، جوابگو نیست.

تحریم آماده سازی لازم دارد. بایستی معلوم شود که سپاه و آخوندهای رژیم کارخانه داران هستند با ذکر مشخصات واقعی و دقیق. این که مردم بدانند دفتر تبلیغات اسلامی در قم یک سازمان اقتصادی مستقل است. این که کارخانه های نوشابه مثل پارسی کولا مال آن هاست، این که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ،فعالیت اقتصادی بین المللی دارد (مثل مجمع اهل البیت) و این که تحریم ها می تواند بر این سازمان ها چه تاثیری بگذارد.

می گویند در جنگ بایستی ضعیف ترین نقطه مقاومت طرف را پیدا کرد. رژیم استبداد دینی، خود را زاهد نشان داده است. برملا کردن ثروت سپاه و ملاها و خامنه ای، با تبلیغات واقعی ،حمله به نقطه ضعف آن هاست. این که مردم بدانند آستان قدس رضوی و بنیاد مستضعفان از مالیات معافند و به مجلس پاسخ نمی دهند و درآمدشان سر از غزه و لبنان در می آورد، در حالی که مردم در روستاهای ایران آن چنان فقیرند که بایستی رایشان را با یک کیسه سیب زمینی در زمان انتخابات عوض کنند، نکته ای است که نباید به آن بی توجهی کرد.

9- هدفمند بودن تحریم: شلیک گلوله تحریم ، نبایستی ساچمه ای باشد، بلکه باید هدف مشخصی را نشانه برود. مثل تحریم تا زمانی که موارد خاص از حقوق بشر اجرا نشده است.

10- استثنائات تحریم: بخش خصوصی ایران متحدان طبیعی جامعه بین المللی اند و تحریم در مورد آنان بی مورد است، مگر آن که مشخص شود یک شرکت بخش خصوصی، محملی برای فعالیت های دولتی است.

11- لیست برخی از تحریم های فرعی اما موثر از نظر این گروه:

- لغو سفر مقامات ایرانی به خارج از کشور و لغو سفر مقامات اروپایی به ایران.

- تقلیل سطح سفیر به کاردار.

- بازرسی کشتی ها در خلیج فارس برای جلوگیری از انتقال اسلحه.

- عدم تخصیص وام و امکانات نظامی و یا دو جانبه به دولت ایران.

- لغو پرواز هواپیماهای ایران به خارج.

- عدم عقد قراردادهای جدید اقتصادی با ایران.

- تخصیص بودجه برای انعکاس واقعیات جنبش مردم ایران در سطح رسانه های بین المللی (نه صرفا بی بی سی و صدای آمریکا که بر روی داخل موثرند. )

- اعزام کمیته های وابسته به سازمان ملل برای نظارت بر اجرای حقوق بشر، آزادی بیان، زنان و...

- قطع رابطه پارلمانی کشورها با پارلمان ایران (تقلیل انجمن های دوستی)

- تحریم هایی علیه شخص خود احمدی نژاد و خامنه ای (مثل لغو سفر او، و نيز تنظیم شکایت و محاکمه او)

- ممنوعیت سرمایه گذاری در صنایع نفتی

- ممنوعیت سرمایه گذاری در مخابرات

- قطع روابط بانکی ایران. روی دبی و مالزی فشار گذاشته شود که مبادلات مالی ایران را هندل نکنند.

- ضمناً پیگیری حقوقی پرونده جنایات در دادگاه لاهه.



عده ای در پی محاکمه احمدی نژاد و خامنه ای هستند، آیا این کار نتیجه ای دارد؟

خوب است یک گروه حقوقی تشکیل شود .

مذاکرات ژنو چگونه گذشت؟

بازی درخشان بهروز وثوقی را در نقش معتاد در فیلم گوزنها به یاد داری؟آن صحنه مشهور (بگذار جلوی فاطی بزنم توی گوش ات را) حکایت احمدی نژاد و گزارش مذاکرات اتمی ژنو او همان نوع حکایت است.

در شروع جلسه طرف ایرانی (سعید جلیلی) اعلام می کند که ما خواهان گفتگو درباره همه چیز هستیم و نه تنها بمب اتمی.و طرف امریکایی (آقای بیل برنز) اعلام می کند که بسیار خب، از وضع حقوق بشر در ایران شروع می کنیم.

طرف ایرانی ابتدا عصبانی می شود ولی به زودی ترجیح می دهد به مذاکرات اتمی بپردازد و در نهایت نیز پس از کسب مجوز تلفنی از رهبر این تعهدات را امضا می کند.
1. اجازه بازرسی از تاسیسات آب سنگین اراک (که تا به حال اجازه نمی دادند.)
2.اجازه بازرسی از تاسیسات تازه اعلام شده قم.
3.تحویل همه اورانیوم غنی شده تا به امروز.
4.در عوض دریافت سوخت مورد نیاز برای تاسیسات تهران (که تاکنون از آرژانتین تهیه می شده ، و در این یک مورد خاص مصارف پزشکی داشته است.) جلسه بعدی هم 19 اکتبر است.

برداشت غرب تاکنون این بود که ایران تا 18 ماه دیگر به بمب اتمی دست خواهد یافت. واکنون تصور می کند با این عمل 8 ماه وقت خریده است.اما بعید نمی داند حکومت ایران حقه ای را که در انتخابات به مردم خود زد، علیرغم قبول تعهدات در ژنو، به غرب هم بزند.لذا برای جلوگیری ایران محاسبه بر اساس 18 ماه وقت از قبل تعیین شده است.
ایران نیز تصور می کند 8 ماه وقت خریده است و تحریم ها را به عقب انداخته است.
اما شخص اوباما بسیار به ایران بدبین است. لذا آمریکا همزمان پیش نویس تحریم ها را پیش خواهد برد و از هم اکنون در پی موافقت چین برای تحریم احتمالی در صورت عدم اجرای تعهدات از سوی ایران است.اوباما به خزانه داری دستور داده که فشار بانکی به ایران را بیشتر کنند. شرکت های سپاه را در لیست گذاشته اند. (40 بانک را آورده اند روی خط) یهودی ها هم دارند به بانک های سوئیسی اعلام می کنند که همکاری کنند.
کریستین امانپور از خانم کلینتون می پرسد چرا آنچه دولت ایران برای مردم خود اعلام می کند با روایت شما متفاوت است؟و کلینتون جواب می دهد برای ما آنچه ایران به مردمش اعلام می کند مهم نیست ، آنچه مهم است، چیزی است که عمل می کند.
رییس سیا هم در مصاحبه ای اعلام کرده است ما از سه سال پیش می دانستیم تاسیسات قم را ، و قرار بود اوباما در سازمان ملل آن رافاش کند که ایران فهمید و خودش اعلام کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر