۱۳۸۹ فروردین ۱۷, سه‌شنبه

نامه ای سر گشاده :واقعا فکر ‌می‌کنيد شما را با نام کنونی‌تان ياد می‌کنند؟

واقعا فکر ‌می‌کنيد شما را با نام کنونی‌تان ياد می‌کنند؟ نامه ای به آيت‌الله خامنه‌ای، محسن موسوی
به نام خداوند مهربان

با سلام به مقام رهبری جمهوری اسلامی
جناب حجة الاسلام خامنه ای

نمی دانم آيا اين صدها نامه ای را که در طی اين نه ماه برايت نوشته شده خوانده ای يا نه، يا اينکه کسی از نوکران بارگاهت برايت گوشه ای از اين نامه های بی انتها را خوانده يا نه!
اما می دانم انرژی های منفی هميشه حتی با وجود هزاران ابزار فيلترينگ و ترافيک های وحشتناک ، مسير خود را به بهترين و مطمئن ترين شکل طی می کنند و به مقصد می رسند.
نويسنده های اين نامه ها آدم های مختلف و متفاوتی بودند با افکار و مرام ها و سلايق سياسی متفاوت که گوشه ای از دردهای خود را با شما در ميان گذاشته بودند و واکنش شما چيزی نبود جز آن لبخند های مشمئز کننده و در برخی موارد خشم و عصبانيت. تازه اينها سرگشاده بوده و همه ديده اند، بعضی را هم شنيده ايم که خصوصی بوده و در خلوت مطالعه فرموده ايد.



تبليغات خبرنامه گويا
advertisement@gooya.com



جناب حجة الاسلام خامنه ای

خوشبختانه يا متاسفانه جديدا مراتب را اشتباهی بالا و پايين می کنيد. سابق بر اين خود را علی می دانستيد و بر سر ملت می کوبيديد ، در واقعه جانگداز رحلت اعلم العلما حضرت آيت الله العظمی منتظری خود را در جايگاهی بالاتر از خدا فرض کرديد و به خدا توصيه و راهنمايی عنايت فرموديد که ايشان را عفو کند ، در حوادث عاشورا خود را در جايگاه امام حسين قرار داديد و مخالفان را يزيدی ناميديد ، چند هفته پيش در قالب يک دستفروش بازار سيد اسماعيل خبر از تمام شدن حجت داديد و به اطلاع مردم رسانديد که حجت تمام شد ، اخيرا هم فرموده ايد مخالفين از کشتی نجات پياده شوند ، اين يکی را اعتراف می کنم نفهميديم که شما منظورتان چه بوده که احتمالا از سه حالت خارج نيست.
يا دوباره به مقام امام حسينی بازگشته ايد ، يا خود را نوح می دانيد و از هر حيوان يک جفت در کشتی نجات (بيت رهبری) قرار داده ايد که البته سالها پيش اينکار را انجام داده ايد و از هر حيوان دهها جفت ذخيره فرموده ايد ، و يا اينکه اينبار تحت تاثير برنامه های کودک، علاقه به يوگی و دوستان پيدا کرده ايد.
خاطرتان هست که چند ماه پيش بنگاه خبرپراکنی تان(صدا و سيما) خبر از دستگيری دو جاسوس آلمانی داد که يکی از آنها يوگی نام داشت ، خدای نخواسته نکند سربازان گمنام امام زمان اشتباهی خود شما را دستگير فرموده اند؟ اگر اينطور بوده اميدوارم توصيه ای دگربار به خداوند داشته باشيد که از سر تقصيرات آنها هم بگذرد.

جناب حجة الاسلام خامنه ای

خالصانه تقاضا دارم شفاعت بنده را پيش خدا بکنيد که در سطور بالا با شما مزاح کردم، نميدانم چطور شد که با نائب امام زمان سر شوخی باز شد، با کسی که منصوب خداست و ولی امر مسلمين جهان است. جلو جلو عذر می خواهم قبل از اينکه در زندان مجبور به نوشتن نامه ندامت و پشيمانی شوم و از شما طلب عفو و بخشش کنم، پس شما هم زودتر دستور بخشش من را به خداوند صادر فرماييد.

با اينکه جسم ناقصی داريد ولی می دانم که حافظه ی سالمی داريد و به ياد می آوريد شعار های انقلاب پنجاه و هفت را. انقلابی که آينده ای شيرين را به مردم نويد می داد و حاکميت مردم را بر سرنوشت خود، حق مسلمشان می دانست. انقلابی که به اصطلاح سلاحش قرآن بود و مکتبش اسلام. اين حقوق مسلم کجا رفته اند؟ همگی فراموش کرده ايد چه شعارهايی می داديد؟ آيا شما هم همچون مرحوم خمينی که وقتی پا به تهران گذاشت آلزايمر گرفت همه چيز را فراموش کرده ايد؟ چه کسی می تواند چهره دموکرات ايشان را در پاريس با آن ژست حقوق بشری فراموش کند؟ قرار بود دموکراسی و حقوق بشر در ايران چيزی مثل فرانسه باشد، قرار بود حتی مارکسيست ها و کمونيست ها هم بتوانند آزادانه فعاليت کنند، قرار بود ايشان با رسيدن به ايران به قم برود و در حوزه ها مشغول تدريس شود، قرار بود زنان از حقوق مساوی با مردان برخوردار شوند.
اين قرارها را خود ايشان با ملت گذاشت و همه را فراموش کرد. دموکراسی ما در زمان ايشان در حد بورکينافاسو هم نبود، مارکسيست و کمونيست که هيچ، تمام مخالفين ايشان يا اعدام شدند يا مجبور به ترک وطن، ايشان به جای تدريس در حوزه، رسما دکان ولايت فقيه را افتتاح و بر تخت فرمانروايی تکيه زد، در مورد زنان هم لازم نيست چيزی بگوييم چون چه کسی هست که نداند چه ظلم ها که در حقشان نشده و چه حقوق مسلمی که ازشان در اين سی سال تضييع نشده است.
ايشان در سخنرانی بهشت زهرا بغير از وعده تامين زندگی مادی ما، از تامين زندگی معنوی ما هم سخن گفت. وعده داد آب و برق را مجانی می کند، اتوبوس را مجانی می کند. چه شد؟
آن همه شعار و وعده همه هيچ؟ همه باد هوا؟ اگر شما خود را ميراث دار مرحوم خمينی می دانيد قاعدتا در مورد آن همه وعده های دروغين مسئوليد، اگر ايشان بتواند با مساله جنگ ايران و عراق عمل نشدن وعده ها را توجيه کند شما چه توجيهی داريد؟ مرحوم خمينی لااقل اين شانس را داشت که چنين جنگی درگرفت و توجيه به اين بزرگی برای ايشان و اطرافيانشان مهيا شد. همان نزديکان و حلقه های اصلی اطراف ايشان که اين روزها خبری ازشان نيست، همان ها که همچون اطرافيان امروز شما دستشان به خون های زيادی آلوده است و از ترس اينکه پرده بر افتد لال شده اند. به راستی شما چه توجيهی می توانيد داشته باشيد؟
بيش از بيست سال از زمامداری شما و تکيه تان بر جايگاه مرحوم خمينی می گذرد، شما نه تنها هيچ کدام از وعده های سلفتان را به مردم عمل نکرديد، بلکه با ساخت يک دشمن خيالی راه را برای سرکوب مردم و مخالفان هموار کرديد. شما هر وقت دهان باز می کنيد صحبت از دشمن به ميان می آوريد، به راستی چه کسی دشمن تر از شما برای ايران؟ مگر دشمن تر از شخص شما هم برای اين ملت به واقع مظلوم وجود دارد؟
شما تمام ضعف ها و کاستی ها را ناشی از توطئه ها و دسيسه ها و دخالت های دشمن می دانيد، حضرت آقا يک بار هم که شده نوار سخنرانی خود را به دقت گوش کنيد و با شنيدن هر کلمه "دشمن" يک دانه تسبيح آزاد کنيد، قطعا متوجه خواهيد شد که در يک سخنرانی نيم ساعته، به دو يا تسبيح محتاج خواهيد بود. به خدا فقط در همين يک مورد سوژه خنده ی خاص و عام شده ايد.

جناب حجة الاسلام خامنه ای

اين دشمنی که شما از آن سخن می گوييد برای مردم ما بيگانه است، مجموعه ی نظام جمهوری اسلامی سالهاست که اموال و دارايی های نقدی و غيرنقدی فراوانی را تقديم گروه های فلسطينی و حزب الله لبنان می کند. اين مبالغ آنقدر کلان است که می شود همه فقرای کشور را، همه ی بی خانمان ها و بيچارگان را چاره ای انديشيد و به سامان رساند. شما و مرحوم خمينی از آنجا که خود را نماينده ی خدا بر روی زمين می دانيد و اسلام هم جزو متعلقات و ارث پدری تان است مصلحت اسلام را بر اين ديديد که برای نجاتش اين پول ها را به آنها اختصاص دهيد. اسلامی که دقيقا بر خلافش عمل می کنيد. حاميانتان در خلوت علت پرداخت اين همه مبالغ به گروه هايی همچون حماس و حزب الله را منافع ملی و تضعيف اسرائيل می دانند. آخر کيست که نداند اگر نبود دخالت های بيجای جمهوری اسلامی، تا به امروز فلسطينيان و اسرائيل هزار بار با هم به توافق رسيده و صلح می کردند و با تشکيل کشور مستقل فلسطينی آن منطقه رنگ آرامش را سالها پيش به روی خود می ديد. شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ايران مردم در روز قدس عکس العمليست به پرداخت اين پولها.
به خدا قسم اگر اين پولها را خرج مردم و آبادانی ايران می کرديد، چهره ای موجه از شما و حاکمان جمهوری اسلامی در ذهن مردم نقش می بست و در آن شرايط آيا احدی به فکر حمله به ايران می افتاد؟ آيا مردمی که از حاکمين و مسئولان کشورشان رضايت دارند حاضر نيستند برای حفظ و دفاع از وطنشان جان دهند؟

جناب حجة الاسلام خامنه ای

شما هميشه صحنه را می بينيد و ما اينبار وصيت نامه شما را ديديم و لذت برديم از ولی فقيه زمان، از ولی امر مسلمين جهان، از نماينده خدا بر روی زمين و از نائب امام زمانی که در سن بيست و چهار سالگی، شش سال نماز به خدا بدهکار است. شما نه سال بوده که به سن تکليف شرعی رسيده ولی دو سوم تکاليف خود را انجام نداده بوديد. چطور از مردم انتظار داريد شما را با سمت های فعلی تان بپذيرند؟ شمايی که سی سال است همه را به تقوا و انجام تکاليف شرعی توصيه و ارشاد می کنيد چرا؟
اعتماد به نفستان بسيار ستودنيست که با وجود اين وصيت مکتوب و قابل دسترس برای همگان، باز هم خود را نماينده خدا در زمين می دانيد و خدايی می کنيد. به خدا قسم پرستيدن خدای حضرتعالی کفر است، آن خدايی که با قمه و ساطور و ترازويی بزرگ آماده مجازات و اجرای حدود بندگانش با لباسی خون آلود در انتظار ايستاده است. ای کاش فقط ادعای نيابتش را داشتيد که جهانيان ديدند و شنيدند سخنانتان را در امر و نهی های خدای گونه. چطور می شود که غير مستقيم ادعای خدايی می کنيد و از جمع کردن به قول خودتان فتنه معاندين نظام عاجز و درمانده ايد؟ اين خدايی که شما يا خودش يا نماينده اش هستيد اينقدر ذليل و خوار و بيچاره است که عده ای معاند فريب خورده ی وابسته به استکبار و غرب که به گفته نماينده ی مجلستان هفتصد نفر هم نيستند، خواب را از چشمانش ربوده اند و عرضه ی پايان دادن به يک فتنه ی هفتصد نفری را ندارد؟

جناب حجة الاسلام خامنه ای

خدای ما همان خدايست که بخشنده و مهربان است، ستار العيوب است، خدای ما معين، امين، مبين، متين ، رشيد، حميد، شديد و شهيد است. احيانا چهار کلمه عربی که در حوزه خوانده ايد فراموشتان نشده؟
اين خدا تنها به دنبال بهانه ايست که بندگان خود را مورد عفو و بخشش و لطف خود قرار دهد، خدای آسمانها و زمين است و بر همه امور شاهد و ناظر است، صدای بندگان خود را می شنود و به فرياد آنها می رسد. اين خدا ارحم الراحمين است، او مهربانترين مهربانان است.
خدای ما زيباست و زيبايی را دوست دارد، آرامش بندگانش برای او مايه ی خوشنوديست، خدای ما از دروغ بيزار است، از بدگويی و غيبت بيزار است، از تهمت بيزار است، از ظلم به مظلوم بيزار است، از ستاندن جان بيگناهان در روز شهادت ثارالله بيزار است، اين خدا بی نياز از وکيل و وصيست، نماينده نمی خواهد، او قادر متعال است و خود توانايی پاسخ دادن به دشمنانش را دارد.
اما از بد روزگار شما مدعی خدايی شده ايد که اين صفات را ندارد، عاجز و ذليل و بيچاره است و برای گرفتن حقش نماينده به ايران فرستاده و جالب قضيه اين است که نماينده اش شماييد! آيا پرتاب سنگ در روز عاشورا به قصد دفاع از جان ، محاربه با خدا تلقی شده و حکمش اعدام است؟ حضرت آقا، سالهاست در تلويزيون به جای ديدن برنامه های مناسب و سرگرم کننده، تصاوير پرتاب سنگ به جهت دفاع از مال و جان و ناموس به ما نشان داده شده است، ما اين ابتدايی ترين راه دفاع را از شما ياد گرفته ايم.
محاربه با خدا يا رسول خدا را شما تشخيص می دهيد؟ چرا با اين کارهای زشت و به دور از عقل آن اندک آبرويی که در اين سی سال برای اسلام باقی مانده را هم نابود می کنيد؟ چطور خجالت نمی کشيد وقتی از نوشته های فردی در مورد پيامبر اسلام برداشت توهين می کنيد و وی رااعدام می کنيد؟ آيا شما پيامبر اسلام، محمد امين را می شناسيد؟ آن مورد اعتماد همگان را می گويم که وقتی در کوچه های مکه راه می رفت، دشمنانش خاکستر به سرش می ريختند، به طرفش سنگ پرتاب می کردند و در مواقعی آب دهان به صورت مبارکش می انداختند.
ديگر اهانت از اين علنی تر؟ از اين عيان تر؟ پاسخش چه بود؟ می دانيد؟
پاسخ او به اين بی احترامی ها لبخند زيبايی بود که بر لبانش نقش می بست، جواب بی حرمتی را با احترام می داد و آنها را به آرامش دعوت می کرد. او با همين مهربانی و گذشت خود آنها را به راه راست دعوت کرد و از گمراهی نجات داد. به خدا قسم محمد را نمی شناسيد.

جناب حجة الاسلام خامنه ای

تاريخچه ی زندگی شما بسيار غم انگيز است، هر صفحه ای که ورق می خورد گريه دارتر می شود، در هر سِمَت و جايگاهی که خواسته بوديد ظاهر شديد و نقش بازی کرديد، اين آخرين نقش را نمی دانم کدام مجنونی به شما پيشنهاد داده بود که خود را در قامت ميرزای شيرازی ديديد!
اگر به ذهن جان ناقابلتان نمی آيد يادآور می شوم که فتوای تاريخی او در معاهده ی انحصار تنباکو در زمان ناصرالدين شاه، مردم را چنان به صحنه کشاند که شاه قاجار مجبور به فسخ قرارداد تنباکو گرديد. با صدور اين فتوا، مردم مبارزه سياسی عليه قرارداد مذکور را يک وظيفه ی شرعی دانسته و به مخالفت پرداختند، چنان که شنيده ايد حتی در دربار و حرمسرای شاه قاجار هم قليان ها شکسته شد.
شما پيش خود چه فکر کرده ايد؟ فکر کرده ايد با صدور فتوای چهارشنبه سوری که فرموده بوديد اليوم روشن کردن آتش و ترکاندن نارنجک در حکم محاربه است، مردم از خانه هايشان بيرون نمی آيند و فتوای مرجع تقليد خودخوانده ای چون شما را اجرا خواهند کرد؟ چه مقايسه ی مضحکانه ای بود که خود را با ميرزای شيرازی همطراز دانسته بوديد. اصلا شاگردانش را می شناسيد؟ دو تن از معروفترين شاگردان او ملا محمد کاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانی و ديگری شيخ فضل الله نوری بودند. جالب اينکه آخوند خراسانی نام يک خيابان در شهر مشهد است که نام سابقش خيابان خاکی است و نام ديگری را بر بزرگراهی در تهران قرار داده اند. اگر کمی مطالعه داشته باشيد می دانيد که فتوای قتل و به دار آويختن شيخ فضل الله نوری را همين جناب آخوند خراسانی صادر فرموده اند. حال اينکه چطور می شود هر دوی اينها برای شما و نظامتان محترم هستند مساله ی پيچيده ای نيست. مرحوم خمينی در ديدار جمعی می گويد(نقل به مضمون): من نأش آن بزرگوار(شيخ فضل الله) را بر بالای دار همچون پرچم اسلام می دانم. اين تنها دليليست که نام آن بزرگراه امروزه شيخ فضل الله نوريست، ايشان معمولا هرآنچه که می گفت توسط جوگيرهای آنروز که دور و برش بودند همچون آيه ای از آيات قرآن بی حساب و کتاب مورد استناد قرار می گرفت، مثلا وقتی خبر شهادت نوجوانی که به زير تانک رفته بود به ايشان داده شد، بلافاصله فرمودند که رهبر من حسين فهميده است رهبر من آن نوجوان سيزده ساله ايست که به خود نارنجک می بندد و زير تانک می رود و از فردا نام حسين فهميده همه جا می پيچد در حالی که حسين فهميده در بيمارستان بستری و پدرش نيز بالای سر او بود و زخم هايی بسيار جزئی داشت و نوجوان کشته شده کسی ديگر بود که نامش را هيچ وقت از تلويزيون اعلام نکردند. حسين فهميده هم در آن گير و دار چطور به شهادت رسيد خدا می داند.
ولی همه که مانند مرحوم آيت الله منتظری شجاعت اقرار به اشتباه را ندارند، شما نداريد مرحوم خمينی هم نداشت. ايشان بعد از مطلع شدن از ماجرای زنده بودن حسين فهميده هيچگاه حاضر نشد اشتباه خود را بپذيرد و اعلام کند. در مملکتی که شما و مرحوم خمينی زمامدار آن باشيد بهتر از اين نمی شود. قاتل و مقتول هر دو عزيز و گرامی اند، هم آخوند خراسانی احترام دارد هم شيخ فضل الله نوری.

جناب حجة الاسلام خامنه ای

بيش از نه ماه از انتخابات رياست جمهوری می گذرد و بعيد می دانم شما حتی يک شب با آرامش به رختخواب رفته باشيد. نه ماه مقاومت دليرانه ی ملت ايران در مقابل ظلم و جور استبداد زمانه. قبلا نيز در مطالبی برای شما نوشتم که از اين کارهای سياه دست برداريد و چهره ی خود را در برای نسل های آينده بيش از اين سياه و تاريک نکنيد ولی ما چه خوش خياليم که به شما توصيه ی تغيير می کنيم.
اين نامه را کسی برای شما می نويسد که تا قبل از کودتای نظامی-انتخاباتی تان يک خط هم روی کاغذ مکتوب نکرده بود. نه اينکه نمی توانستم نه، اعتماد به نفسش را نداشتم. اين اعتماد به نفس را شما به من ارزانی داشتيد. فراموش نمی کنم تا همين چند سال پيش اگر در خانه ی ما محبوب نبوديد، اگر کسی شما را دوست نداشت لااقل اندک احترامی داشتيد و سر سوزنی اعتبار. اعتباری که گرچه به اندازه ی سر سوزنی بود ولی با همه ی کمی و کوچکی، بود. آنجا که سردار نقدی و همراهانش به مهاجرانی و عبدالله نوری حمله ور شدند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند اين شما بوديد که در نماز جمعه ی بعد از واقعه، تندترين حمله ها و جمله ها را نثار نقدی کرديد و وقتی فردی ميانه ی صحبت شما جمعيت نمازگزاران را تشويق به تکبيرگفتن کرد باز اين شما بوديد که او را با لحنی تند سر جايش نشانديد و گفتيد آقا بگذار حرفم را بزنم و حرفتان را کامل زديد و نقدی و اوباشش را بی آبرو و حرکتشان را به شدت محکوم کرديد.
اجازه بدهيد باور کنيم و البته باور کردم که ماجرای آنروز نمايش نبود و آن لحن تند نظر واقعی علی خامنه ای بود. اين علی خامنه ای بسيار متفاوت است با اين کسی که من هم اکنون در حال نگارش نامه برايش هستم. شما خيلی تغيير کرده ايد، خيلی. سالهای خيلی دور را نمی گويم، شما حتی با ده دوازده سال پيش هم زمين تا آسمان فرق کرده ايد. آنوقت ها با همه ی قساوت، اندک رحم و مروتی، اندک وجدان بيدار و آگاهی داشتيد که متاسفانه می بينيم همه ی اينها را از دست داده، از خانه ی دل رانده ايد و در عوض دروغگويان و چاپلوسان و دستبوسانی را جايگزين کرده ايد که شبانه روز در حال مدح و تاييد شما هستند، اوضاع را تحت کنترل و امن و امان گزارش می دهند و از اقتدار خود و نظام سخن می گويند. به راستی در اين نه ماه گذشته از آنها سوال فرموده ايد که اگر اين همه امنيت برقرار است و اوضاع تحت کنترل، پس آن لشکرمضحکی که در ۲۲بهمن در خيابان های تهران رژه می رفت برای چه بود؟ که برخی تعدادشان را بيش از دويست هزار مامور امنيتی و نظامی و شبه نظامی تخمين زدند!
اگر امنيت برقرار است به چه منظور و با چه هدفی دو تک تيرانداز در بالای ساختمان وزارت کار، دوتا بالای ساختمان تامين اجتماعی، سه تا بالای مرکز خريد گلديس ميدان صادقيه و تعداد زيادی اسلحه به دست بالای ساختمانهای مشرف به خيابان آزادی و ميدان صادقيه اجير شده بودند؟
اگر بحرانی در کار نيست در روز ۲۲بهمن که به اصطلاح سالروز پيروزی انقلاب اسلامی است و به نوعی روز ملی و روز استقلال جمهوری اسلامی محسوب می شود با چه نيتی تلفن های همراه حاضران در مسيرهای راهپيمايی که خودتان مشخص کرده بوديد به کلی قطع می شود و جالب تر اينکه در گوشه ای از اين نمايش مسخره ی هرساله، سيم کارت های اعتباری همراه اول و ايرانسل به صورت فله ای آنهم بطور رايگان بين تظاهرکنندگان توزيع می شد. تظاهرکنندگان اندکی که تظاهر می کردند که برای دفاع از ارزشها و کوبيدن مشت محکم به دهان استکبار و ابرقدرتها به خيابان آمده اند ولی بيشترشان به نيت آن بسته های گوشت، مرغ، برنج، چای، رانی و اضافه کاری های ثبت شده در فيش حقوقی شان آمده بودند. کسی به خاطر شما و نظامتان به خيابان نيامده بود، اگر هم بودند آنقدر تعدادشان کم بود که قابل بحث نيست بهتر است اگر تا سال ديگر بوديد که البته بعيد می دانم، فکری به حال افزايش تعداد اتوبوس ها بکنيد و جمعيت بيشتری را از شهرستان های دور و نزديک به تهران بياوريد.
تمامی اعتبار و آبرويتان به باد رفته، همه جا ازهمسر و فرزندانتان ياد می کنند. در کنار گارد ضد شورش که راه می رفتم، اين مساله را متوجه شدم. آنجا حدود بيست يا سی نفر از حاميانتان رو به اين نيروها شعار "تشکر تشکر" سر دادند، چند نفر از همين نيروها با صدايی آرام ولی قابل شنيدن، ذکر خير بسيار ويژه ای از مادر مرحومتان کردند که با شنيدن آن گوش هايم سرخ شد، می بينيد چطور سربازانی که برای سرکوب مردم به خيابان ها می ريزيد به ريش تزئينی تان می خندند؟
شما حتی در بين قوای نظامی تان هم جايگاه نداريد، اگر می بينيد سکوت کرده اند سکوتشان علامت رضا نيست، وقتش که برسد اقتدارشان را، ميهن پرستی شان را به شما نشان خواهند داد.

جناب آقا

آنقدر از دين سوء استفاده های ابزاری کرده ايد که نمی دانم کدامشان را بگويم، اما بهتر است از مساجد صحبت کنيم. مساجدی که مشتری ندارند. نمازگزار ندارند. با اموال بيت المال اداره می شوند، بسيار با شکوه و با هزينه های ميلياردی ساخته می شوند ولی جايگاهی شده اند برای تبليغ خرافه و ستايش شما. ای کاش نماينده ای به مساجد شهر می فرستاديد و يک آمار کلی به حضورتان می آوردند که در صفوف نمازهای جماعت به طور متوسط چند نفر می ايستند. و يک مقايسه کنيد اين آمار را که حتی بدون در نظرگرفتن دوبرابر شدن جمعيت کشور نسبت به قبل از انقلاب، تعداد مسجدی ها نصف آن زمان هم نيست. يک چهارم هم نيست. اوضاع و احوال مساجد جمهوری اسلامی خيلی وحشتناک تر و نگران کننده تر از اينهاست چون ديگر هيچ انسان آزاده ای حاضر به مسجد رفتن نيست.
می دانم اين خبر بديست که می خواهم به شما بدهم اما مردم نماز خود را در خانه های خود می خوانند بدون اينکه تظاهر کنند بدون اينکه خود را برای شما در مساجد نمايش دهند. شما حداقل اين بازی را بدجوری باخته ايد و هدف بزرگتان که همان نابودی دين و اعتقادات مردم است مفتضحانه شکست خورده است.
اين مسجد نشينان کنونی به برکت نظام مقدستان اکثرا رانت خورهای سپاهی و نيروهای بسيجی و امر به منکر کنندگان در جامعه هستند که باعث همه ی فتنه های کشور هستند. جوانانی را شناسايی می کنند و مغزشان را شستشو می دهند، يکی از آنها برايم تعريف می کرد که در جلسات عقيدتی بسيج، روحانی سخنران، شما را امام زمان معرفی کرده و اين عدم اعلام عمومی از طرف شما را انتظار برای وحی خداوند دانسته بود. يعنی شما منتظر وحی هستيد که ظهور کنيد و اعلام کنيد من سيد علی خامنه ای همان مهدی موعود هستم. وای بر آن روحانی و وای بر شما.
علی بن ابی طالب امام اول شيعيان سالها پيش در مورد اين مساجد چنين گفت:

"روزگاری بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانی، و از اسلام جز نامی، باقی نخواهد ماند. مسجدهای آنان در آن روزگار آبادان، اما از هدايت ويران است. مسجد نشينان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد، بدترين مردم زمين می باشند، که کانون هر فتنه، و جايگاه هرگونه خطاکاری اند، هر کس از فتنه بر کنار است او را به فتنه بازمی گردانند، و هرکس از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند، که خدای بزرگ فرمايد: [به خودم سوگند! بر آنان فتنه ای بگمارم که انسان شکيبا در آن سرگردان ماند]، و چنين کرده است، و ما از خدا می خواهيم که از لغزش غفلت ها در گذرد" "حکمت ۳۶۹ نهج البلاغه"

اين روزها دائما از فتنه می گوييد و رهبران سبز را سران فتنه می ناميد. بر فرض هم که ميرحسين موسوی و مهدی کروبی سران فتنه اند، اين فتنه همان فتنه ايست که خداوند وعده داده و مصيبتش گريبان شما را گرفته است.

حضرت آقا

اگر عمالتان به فرمان شما بر ماهواره ها پارازيت می اندازند، اگر سايت های اينترنتی را فيلتر می کنند، اگر کتک می زنند، اگر به زندان می اندازند و شکنجه می کنند، اگر سعی در تفرقه افکنی در صفوف جنبش سبز ملت ايران دارند، بدانيد اين اولين باريست که ملت يکپارچه و با يک هدف مشخص به پا خواسته و کف مطالباتش کنار گذاشتن شخص شما و انحلال سپاه پاسداران است، اين مردم حتی اگر روزی هزار بار احمدی نژاد را در بنگاه خبرپراکنی تان(صداوسيما) رئيس جمهور خطاب کنيد باز هم مردم ميرحسين موسوی را رئيس جمهور منتخب و قانونی خود می دانند. دلخوش به اختلاف نظرهای گروه های سبز نباشيد که فردای پيروزی همه ی ملت دست در دست هم در يک انتخابات آزاد و با حضور همه ی سليقه ها نظام سياسی و مديران کشور را انتخاب خواهند کرد.

آقای خامنه ای

زمان رفتنتان فرا رسيده، شمارش معکوس از همان فردای نماز جمعه ی کزايی ۲۹خردادتان آغاز شده ، زمان به سرعت در حال گذر است و شما همچنان با ريش های خود بازی می کنيد. اگر مردم برای شما اهميت ندارند، اگر مسلمان نيستيد و از کيفر خداوند در آخرت باکی نداريد، اگر مست قدرتيد و هنوز اين مستی از سرتان نرفته، اگر از مقام انسانيت استعفاء داده ايد و مقام ديگری برگزيده ايد، تنها به يک چيز فکر کنيد؛
به کتاب تاريخ بچه مدرسه ای های ۱۰سال بعد، ۲۰سال بعد، ۵۰ و ۱۰۰ سال بعد...
واقعا فکر می کنيد شما را با نام کنونی تان ياد می کنند؟ "مقام عظمای ولايت رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، نائب امام زمان، حضرت آيت الله العظمی امام خامنه ای؟" يا شما را در کنار صدام حسين، هيتلر، ميلوشويچ و پينوشه قرار می دهند؟
ظلم بنا به وعده ی الهی پايدار نخواهد ماند و ظالم رفتنيست، اين ظلم های ريز و درشتی که در حق هموطنانم روا می داريد پايانی دارد و همگی آنروز را خواهيم ديد، به شما هشدار می دهم بترسيد از آه مظلومی که هيچ پناهی جز خدا ندارد. دير يا زود شما را در دادگاه با ريش های تراشيده و وضعيتی متفاوت با آنچه هم اکنون داريد خواهيم ديد البته اگر عمری برای ما باقی باشد و جانمان را نستانده باشيد.
"زنده بوديم اگه فردا ؛ وعده ی ما دم دادگاه"

محسن موسوی