۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

قلم چرخید و فرمان را گرفتند : شعری از هادی خرسندی

قلم چرخيد و فرمان را گرفتند...
يکشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۷
(به مناسبت سالگرد گرفتن!)

قلم چرخيد و فرمان را گرفتند
ورق برگشت و ايران را گرفتند
به تيتر «شاه رفت ِ» اطلاعات
توجه کرده کيهان را گرفتند
چپ و مذهب گره خوردند و شيخان
شبانه جای شاهان را گرفتند
همه از حجره‌ها بيرون خزيدند
به سرعت سقف و ايوان را گرفتند
گرفتند و گرفتن کارشان شد
هرآنچه خواستند آن را گرفتند
به هر انگيزه و با هر بهانه
مسلمان نامسلمان را گرفتند
به جرم بدحجابی، بد لباسی
زنان را نيز مردان را گرفتند
سراغ سفره ها نفتی نيامد
وليکن در عوض نان را گرفتند
يکی نان خواست بردندش به زندان
از آن بيچاره دندان را گرفتند
يکی آفتابه دزدی گشت افشا
به دست آفتابه داشت آن را گرفتند
يکی خان بود از حيث چپاول
دوتا مستخدم خان را گرفتند
فلان ملا مخالف داشت بسيار
مخالف‌های ايشان را گرفتند
بده مژده به دزدان خزانه
که شاکی‌های آنان را گرفتند
چو شد در آستان قدس دزدی
گداهای خراسان را گرفتند
به جرم اختلاس شرکت نفت
برادرهای دربان را گرفتند
نميخواهند چون خر را بگيرند
محبت کرده پالان را گرفتند
غذا را آشپز چون شور ميکرد
سر سفره نمکدان را گرفتند
چو آمد سقف مهمانخانه پائين
به حکم شرع مهمان را گرفتند
به قم از روی توضيح‌المسائل
همه اغلاط قرآن را گرفتند
به جرم ارتداد از دين اسلام
دوباره شيخ صنعان را گرفتند
به اين گله دوتا گرگ خودی زد
خدائی شد که چوپان را گرفتند
به ما درد و مرض دادند بسيار
دليلش اينکه درمان را گرفتند
مقام رهبری هم شعر ميگفت
ز دستش بندتنبان را گرفتند
همه اين‌ها جهنم، اين خلايق
ز مردم دين و ايمان را گرفتند
برای هر کلام شعر هادی
دو تن قند فريمان را گرفتند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر