۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

خاتمی :عده‌ای جز به خشونت نمی‌انديشند و عمل نمی‌کنند


محمد خاتمی: نبايد بگذاريم کار به جايی برسد که تقاضاها از درون کشور به بيرون نظام برود، ايلنا
عده‌ای جز به خشونت نمی‌انديشند و عمل نمی‌کنند

ايلنا: رئيس دولت اصلاحات با مروری بر اعتقادات و منش امام راحل، اعتقاد راسخ معمار کبير انقلاب اسلامی بر عدم تجسس در امور شخصی مردم و ايمن بودن افرادی که حتی به نظام و خدا اعتقاد ندارند تا زمانی که دست به سلاح نبردند را يادآور شد و نسبت به خطای تحليل شرايط موجود کشور هشدار داد.
به گزارش ايلنا، حجت‌الاسلام والمسلمين سيد محمد خاتمی در ديدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران را تشکلی دانست که در کوران حوادث سال‌های اخير ، همواره توانسته با تکيه بر اصل دين‌داری و با حرکت در چارچوب نظام و قانون اساسی خودرا حفظ کند.

وی ادامه داد : وقتی برای انجمن اسلامی دانشجويان که برآمده از متن دانشگاه است، سوالات جدی پيرامون مسائل اخير پيش می‌آيد، پيداست که جامعه ما با بحران مواجه شده است.
رئيس بنياد باران تاکيد کرد: اگر در امروز و درشرايط فعلی دچار خطای در تحليل شويم ، در آينده دچار مشکلات جدی خواهيم شد.
رئيس دولت اصلاحات با بيان اينکه اگر ما که به اصل نظام اعتقاد داريم ، نتوانيم حرف نزنيم ، ديگران که اعتقادی ندارند، دست به عمل خواهند زد و نتيجه عمل آنها چيزی نيست که مطلوب ما باشد.يادآور شد: نبايد بگذاريم کار به جايی برسد که تقاضاها از درون کشور به بيرون نظام برود.
خاتمی همچنين با اشاره به فرمان ۸ ماده‌ای امام راحل ، تصريح کرد: هيچ کس حتی دستگاههای امنيتی ، حق تجسس در امور شخصی افراد را ندارد و حتی با بهانه‌های امنيتی نيز نمی‌توان به امور خصوصی شهروندان وارد شد و در آن تجسس کرد.
رئيس جمهور سابق کشورمان با اشاره به مسير اصلاحات و حرکت آن در چارچوب نظام جمهوری اسلامی گفت معيار‌های يک نظام مطلوب مردمی در الگوی جمهوری اسلامی جمع شده است و بزرگترين رسالت ما اين است که نظامی را به وجود بياوريم که بشر در آن آزادی و پيشرفت و عدالت ببيند و ما اعتقاد داريم که با همين قانون اساسی می‌توان در همين مسير ادامه داد.
وی با اشاره به سه برش از زندگی امام خمينی (ره) که دقت در آن می‌تواند برای شرايط فعلی رهگشا باشد گفت: در ابتدای شکل‌گيری جمهوری اسلامی و پيش از انقلاب اسلامی، امام خمينی (ره) با توجه به وجود گروه های غير دينی و بعضا مارکسيست که در ميان مردم وجود داشتند همواره بر اين نکته تاکيد داشتند که در نظام جمهوری اسلامی حتی افرادی که ضد خدا و ضد دين هم باشند، تا زمانی که دست به سلاح نبرده باشند و توطئه نکنند، ايمن هستند.
خاتمی افزود: بعد از انقلاب نيز به علت شرايط جنگ و ترور، بعضا رويدادهايی را داريم که امام در واپسين سالهای پر برکت عمرشان با اشاره به آنها فرمودند که آنها استثنائاتی بودند که به خاطر جنگ و شرائط ويژه پيش آمدند و بنا داريم که همه به قانون برگرديم .
رئيس دولت اصلاحات يادآور شد:امام همواره بر حضور و فعاليت گرايش‌ها و سلايق مختلف اصرار داشتند؛به طور مثال خود امام (ره)تاکيد داشتند که مجمع روحانيون مبارز در کنار جامعه روحانيت مبارز فعاليت داشته باشد.
رييس موسسه بين المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها تاکيد کرد که ما به هيچ عنوان طرفدار خشونت نيستيم، در مقابل عده‌ای جز به خشونت نمی‌انديشند و عمل نمی‌کنند.
وی در پايان اين ديدار در تبيين مجدد اصول اصلاحات گفت ما همچنان اصلاحات را بر مبنای دين می دانيم، مبدا هويتی خود را انقلاب اسلامی، و چارچوب حرکت خود را جمهوری اسلامی می‌دانيم، اما اعتقاد داريم که در عمل، انحراف‌هايی وجود دارد که با همان معيارهای دينی و انقلابی بايد اصلاح شوند.
خاتمی خاطر نشان کرد: متاسفانه گاهی برخی اين انحرافات را عين نظام قلمداد می کنند. ما همچنان در مقام نقد قدرت موجود باقی می‌مانيم، البته در چارچوب جنبشی که اسلام و نطام و انقلاب را قبول دارد.
گفتنی است در اين ديدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران پيرامون فضای سياسی کشور، راهکار های برون رفت از شرايط فعلی ، آينده اصلاحات ،وضعيت سياست خارجی و امنيت ملی ، فضای امنيتی حاکم بر دانشگاه‌ها و بازداشت فعالان سياسی سخنانی را ايراد کردند

گزارش تکمیلی دیدار آیت الله خامنه ای با نخبگان به نقل از یک شاهد عینی

نخبگان و رهبر
گزارش تکمیلی یک دیدار تشریفاتی
که با سخنان یک دانشجو بهم ریخت


نخستین گزارش درباره حاشیه پراهمیت دیدار رهبر با نخبگان در پیک نت منتشر شد و سپس گوشه هائی از این گزارش در برخی وبلاگ ها و حتی بسیار خلاصه در سایت آفتاب انتشار یافت که همگی صحت گزارش دریافتی پیک نت را تائید کرد.

آنچه را در ادامه می خوانید گزارش کامل تری است از آن دیدار و حاشیه پر اهمیت آن که یکی از حاضر در دیدار نوشته است. گزارشی که با ذکر جزئیات است. جزئیاتی که در گزارش اولیه که به پیک نت رسید و انتشار یافت وجود نداشت:





من در جلسه همایش ملی نخبگان و دیدار با خامنه ای شرکت داشتم و قصد دارم ماوقع را توضیح دهم.

تعدادی برای صحبت کردن از قبل انتخاب شده بودند و حتی صحبتها و متن سخنرانی اونها هماهنگ شده بود . این افراد یکی یکی رفتند و همان صحبتهای کلیشه ای وخسته کننده همیشگی را (همگی از روی کاغذ واو ننداز) خواندند. در پایان خامنه ای پرسید کس دیگری صحبتی نداره؟ تعدادی دست بلند کردند و یک نفر بلند شد ایستاد که خامنه ای گفت برود صحبت کند. این دانشجو سخنان شدیدا انتقادی را شجاعانه و درکمال خونسردی بر زبان راند. وی خود را دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه شریف معرفی کرد و در ابتدای صحبت گفت که این کسانی که از طرف نخبگان آمدند و از روی کاغذ حرفهایی زدند نماینده تمام نخبگان نبودند و ما آنها را انتخاب نکرده بودیم. این حرف با تشویق شدید و استقبال حضاری که قبل از آن با صحبتهای خواب آور کسل شده بودند همراه شد. سپس وی حرفهای خود را به این شکل ادامه داد، که من سعی می کنم تا جای ممکن عین جملات وی و در غیر این صورت نقل به مضمون بیاورم :

"حرفهای من در زمینه متفاوتی نسبت به آنچه که دوستان مطرح کردند می باشد و صحبتهای خود را در 3 بخش ارایه می کنم.

1- متاسفانه صداوسیمای ما بازتاب دهنده ی آنچه که درکشور ما میگذرد نیست. آیا به نظر شما صدا وسیما وقایع اخیر را به همان شکلی که در جامعه ما وجود داشت نشان داد ؟ یا خلاف واقع بود؟ درسته که حرفهای من به صورت سوالی هست اما منظور بنده از لحنم کاملا مشخصه . متاسفانه زمانی که رسانه مادرو مهمترین عنصر اطلاع رسانی مردم بدین شکل رفتار میکند انتظاری از دیگر رسانه های خرد نمی رود. صدا وسیما یی که زیر نظر شما کار میکند و رییس آن را شما تعیین می کنید ، دو حالت دارد : یا به دستور شما این گونه عمل میکند و یا نظارتی بر آن ندارید. این سوال مطرح است که در این 30 سال آیا واقعا جامعه ما به سمت اسلامی شدن و اخلاقی بودن پیش رفته؟ اگر ذره ای هم جواب به این سوال منفی باشد باید به عملکرد خود در این 30 سال شک کنیم.

2- مساله دوم را من با مثالی در یک مقیاس کوچکتر مطرح می کنم. در یک خانواده زمانی که دو برادر با یکدیگر مشکل دارند اگر پدر خانواده با برادر کوچکتر برخورد خشنی کند ، برادر بزرگتر هم به خود این اجازه را می دهد که با برادر کوچکتر رفتار خشونت آمیز داشته باشد. شما که مقام پدری دارید وقتی با مخالفان خود آن گونه برخورد می کنید عوامل پایین تر نیز به طبع آن رفتاری دارند که همه میدانند در زندانها چه گذشت. در مورد وقایع زندانها من به یاد دارم که در یکی از سخنرانی ها فرمودید که با مسببان این گونه وقایع و متخلفان زندانها به شدت برخورد می شود اما.. من خودم در یک تظاهرات سکوت در تاریخ (...) حضور داشتم. اونجا لباس شخصی ها و افراد لباس دار ریختن و همه ما رو زدند.

3- من نمیدانم چرا در این کشور اجازه ابراز هیچ گونه انتقادی در مورد شما داده نمی شود؟ من دراین 5 سالی که روزنامه ها را مطالعه می کنم ندیدم که کسی نقدی به شما وارد کند حتی یک جمله مجلس خبرگان که وظیفه آن نقد و نظارت بر عملکرد رهبری است عملا مشاهده می شود که این کار را انجام نمی دهد. "

دربین صحبتها بسیجی هایی که بین حاضران پخش بودند پارازیت می انداختند و داد میزدن که تمومش کن . وسط صحبتها یک برگ کاغذ به آن دانشجو دادند. او هم رو کرد به خامنه ای و گفت که به من گفتن که وقتت تمومه اما اگر اجازه میدین هنوز صحبت دارم.

همین موقع بسیجی ها هم صلوات فرستادن که تمومش کنن .خامنه ای گفت از اول هم وقت تموم بود ولی حالا شما صحبتهاتو ادامه بده. در پایان صحبتهای وی با تشویق شدید و بسیارطولانی نخبگان همراه شد. بعد خامنه ای شروع کرد به جواب دادن و اظهار ناراحتی کرد که اینجا ما نمیخواستیم از این دست صحبتها مطرح بشه و دوست داشتم که در زمینه مسایل نخبگان و علمی بحث بشه و در جواب به آن دانشجو همان حرفهایی را زد که در خبرها دیدیم. یعنی در واقع به خاطر صحبتهای آن دانشجو بود که خامنه ای مجبور شد درباره انتخابات حرف بزند و ...

وی پاسخ داد کی گفته از ما انتقاد نمی کنن ؟! من خودم گفتم برید کرسی های آزاد اندیشی تو دانشگاهها بزنید. چرا راه ننداختین خودتون؟ برید انتقاد کنید و...

یک بسیجی ذوب در ولایت هم گفت آقا میخوام بیام دست بوسی . خامنه ای هم چفیه اش رو در آورد گذاشت برای اون و فورا از پرده پشت سرش غیبش زد. به نخبگان گفته بودند انتهای مراسم قراره نماز جماعت به امامت آقا برپا بشه ما سرگردون مانده بودیم که حالا چی به چیه و قراره چی بشه... اونا هم گفتن دیگه تمومه ، نمازی در کار نیست خودتون برید بخونید.

در ادامه همایش من دیگه اثری از اون دانشجویی که رفته بود صحبت کرده بود ، در همایش ندیدم.

پی نوشت :

در پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری به این آدرس

http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=contentShow&id=6056

می بینید که نام این دانشجو (محمود وحید نیا) در انتهای لیست کسانی که صحبت کردند اومده اما از مدارج و افتخاراتش چیزی ننوشته در صورتی که برای نفرات قبلی که با هماهنگی بوده این کار رو کرده. در سایت دفتر حفظ و نشر آثار آبت ا... خامنه ای این مورد تا حدودی توضیح داده شده :

http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=8294

۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

انتقاد صریح یک دانشجو از آیت الله خامنه ای


انتفادی صریح و چشم در چشم
دیدار خامنه ای با نخبگان
با سخنان یک دانشجو بهم ریخت





ایت الله خامنه ای با جمعی با عنوان دانشجویان نخبه دیدار کرد. در این جمع یک دانشجوی دکترا دستش را بالا بُرد تا صحبت کند. اول به او اجازه ندادند، ولی دستش را پایین نیاور تا اینکه خامنه ای گفت: حرفش را بزند!

این فرد پشت تریبون رفت و گفت:

«این جمع که اینجا هستند نمایندگان نخبگان نیستند، بلکه نماینده سازمان نخبگان هستند.
صدا و سیما که رئیس آن منصوب شماست بسیار دروغ می گوید و یک طرفه در همه مسائل برخورد می کند

خبرگان را ما تا به حال در عمرمان ندیدیم از شما انتقاد کنند. شما فضایی بوجود آورده اید که هیچ کس جرات نقد شما را ندارد. اطرافیان شما، شما را تبدیل به فرد مقدسی کرده اند که قابل نقد نیست. بعد از انتخابات من خودم بعنوان اعتراض در راهپیمایی بودم و از نیروهای بسیج و لباس شخصی کتک خوردم. من قضاوت این مطلب رو به وجدان شما واگذار می کنم.»

این رو که گفت، اتفاق جالبی افتاد. همه حاضران بعنوان تائید او شروع کردن به دست زدن.

خامنه ا ای که در زمان حرف های آن فرد در هم رفته بود، کاملا به هم ریخته و قرار نماز جماعت را لغو کرد و جلسه را ترک کرد.

خبرگزاری فارس هم این مورد را البته به شکلی دیگر تایید کرده است .

راهپیمائی سبزها در روز 13آبان

با بیان نگرانی مقامات حکومتی
راهپیمائی 13 آبان
حالت قطعی به خود گرفته!



13 آبان چگونه برگزار خواهد شد؟ درحالیکه انتشار هر خبر، اطلاعیه و اظهار نظری در باره شرکت مردم در راهپیمائی سنتی 13 آبان ممنوع اعلام شده، مقامات دولتی و نظامی که نگران شکل گیری یک راهپیمائی مردمی دیگر در ایران اند، خود با اظهار نظرها، تهدیدها و اعلام برنامه های حکومتی برای این روز، به مبلغان راهپیمائی 13 آبان تبدیل شده اند.

سردار "محمدصالح جوکار" رئیس سازمان بسیج دانش آموزی و فرهنگیان در یک نشست مطبوعاتی اعلام کرده که می خواهد 3 میلیون دانش آموز را برای 13 آبان بسیج کرده و با شعارهای حکومتی به خیابان بیآورد.

خبرگزاری فارس از قول فرمانده سپاه سیدالشهدای استان تهران بنام "علی فضلی" که از اعضای ستاد کودتا و سرکوب خیابانی مردم بوده نقل کرده است که: باید هوشیار باشیم و غفلت نکنیم که روز 13 آبان شیطنت هائی بشود.

این اظهار نظرها، پس از خطبه های آیت الله جنتی در نماز جمعه تهران است که به دولت و فرماندهان نظامی گفت مواظب 13 آبان باشید!

در اصفهان به استقبال 13 آبان رفته اند. یعنی یک مانور اقتدار که نام مستعار "سرکوب" است برپا کرده اند که در همین شماره پیک نت عکس هائی از آن را می بینید.

معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد اسلامی نیز طی بخشنامه ای از مطبوعات خواسته تا هیچ خبر و اطلاعیه ای را درباره راهپیمائی 13 آبان منتشر نکنند. نکته جالب دراین اطلاعیه آنست که در آن قید شده "بحث انتخابات تمام شده و نباید دوباره زنده شود". بدین ترتیب هم حکومت می داند و هم مردم، که 13 آبان نیز فرصت دیگری است برای مخالفت با کودتای انتخاباتی 22 خرداد!

جشن تولد از نگاه نیک آهنگ کوثر

کروبی :مانع اصلی راه اندازی تلویزیون مشکل مالی است



در پی حمله‌ی نیروهای لباس شخصی و تعدادی از کارمندان رسانه های محافظه کار در نمایشگاه مطبوعات به مهدی كروبی، دیروز جمعی از روزنامه‌نگاران با حضور در منزل كروبی از او دلجویی كردند و شجاعت و پایمردی وی در راه احقاق حقوق مردم را مورد ستایش قرار دادند. شیخ اصلاحات در این دیدار به روزنامه نگاران اطمینان داد که "اوضاع این گونه نمی ماند" و تاکید کرد برای بیان وظاایف خود، آماده پرداخت هر هزینه ای هست.

در ابتدای این دیدار بدرالسادات مفیدی، دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران ضمن تاسف از نحوه برخورد با مهدی كروبی در نمایشگاه مطبوعات و نیز تقدیر از شجاعت صراحت لهجه او یادآور شد: "در سالهای اخیر نمایشگاه مطبوعات به گونه ای برگزار شده كه روزنامه نگاران مستقل و حرفه ای جایی در آن ندارند و به جای آنها عرصه برای حضور چماقداران مطبوعاتی باز شده است."



می خواهند باب پرسشگری بسته شود

در ادامه، عباس عبدی که به عنوان یک روزنامه نگار پیشکسوت در این جمع حضور داشت در سخنانی كوتاه ضمن انتقاد از شیوه برپایی نمایشگاه مطبوعات در چهارسال اخیر گفت: "نمایشگاه مطبوعات در سالهای اخیر تنها به مكانی برای نمایش تبدیل شده است." عبدی همچنین خطاب به مهدی كروبی نحوه برخورد با او در نمایشگاه مطبوعات را چنین شرح داد: "اقدامی كه با شما صورت گرفت نتیجه بن بستی است كه برخی با آن روبرو شده اند. وقتی به سئوال ها و ابهامات یك جریان پاسخ مناسب داده نمی شود، این جریان از هر امكانی برای پاسخ گرفتن استفاده می كند. نمایشگاه مطبوعات امسال هم چنین كاركردی دارد و هدف از برخورد با شما هم این بوده كه باب پرسشگری بسته شود و آقایان معترض قید چنین حضورهای اجتماعی را بزنند." عباس عبدی در پایان البته برخورد با مهدی كروبی را نشانه موفقیت برنامه ها و اقداماتش دانست و ابراز امیدواری كرد كه در نمایشگاه آینده روزنامه نگاران بتوانند میزبان مهدی كروبی و دیگر شخصیت های سیاسی اصلاح طلب باشند.

عبدالرضا تاجیك دیگر روزنامه نگاری بود كه در سخنانی كوتاه اتفاق روی داده در نمایشگاه را نمونه ای دانست كه درحال تبدیل شدن به یك رویه است. او از حضور بعضی از روزنامه نگاران شاغل در رسانه های دولتی در حمله به مهدی كروبی ابراز تاسف كرد و تبدیل شدن بزرگترین روزنامه كشور به محل جولان نظامیان را ناپسند دانست. تاجیك همچنین ابراز امیدواری كرد كه تمامی روزنامه نگراران زندانی هرچه زودتر آزاد شوند.

در این جمع مصطفی ایزدی، از چهره های سیاسی و ستون نویس سالهای اخر روزنامه های اصلاح طلب و به خصوص اعتمادملی نیز حضور داشت و بنا بر درخواست حاضرین دقایقی سخن گفت. ایزدی خطاب به مهدی كروبی گفت: "از 12 سال قبل همیشه این صحبت مطرح بود كه اصلاحات هزینه دارد و امروز این مساله به روشنی بر همگان اثبات شده است كه اصلاحات بدون هزینه ممكن نیست. شما همانطور كه خود هم در بیانیه هایتان تاكید كرده اید فرزند احمد (كروبی) هستید و تجربه سختی ها و فراز و نشیب های سالهای گذشته را دارید و امید این است كه همچنان بر مواضع خود بایستید و الگوی دیگران باشید."

همچنین، مهران كرمی جانشین سردبیر در روزنامه‌ی توقیف‌شده‌ی اعتماد ملی گفت: "معمولاً در جامعه روزنامه‌نگاران را از سیاستمداران تفكیك می‌كنند اما سیاستمداران حكومت را فقط تهدید می‌كنند ولی روزنامه‌نگاران حكومت را تحدید و محدود می‌كنند. هر چه در پستوی حكومت است روی پیشخوان می‌ریزند. حالا شیخ مهدی كروبی این كار را با حكومت كرده. چیزهایی كه حكومت می‌خواست در پستویش بماند روی پیشخوان ریخت و كارهایی كه حكومت می‌خواست انجام دهد بیان كرده و طبیعتاً حكومت نتوانسته آنطور كه می‌خواست كارش را ادامه دهد."

وی خطاب به مهدی كروبی اظهار داشت: "شما با كارهایی كه كردید عملاً وارد حوزه‌ای شدید كه مطبوعات انجام می‌دادند. طبیعتاً هم هزینه‌ی كار سیاسی كه انجام می‌دادید را می‌دهید، هم هزینه‌ی كار مطبوعاتی و رسانه‌ای. این هزینه هم كم نیست و خیلی بیش از كسانی است كه فقط كار سیاسی می‌كنند. حكومت هزینه‌ی هر جفتش را یكجا با شما حساب می‌كند."

علی اكرمی، روزنامه نگار عضو نهضت آزادی سخنران بعدی این دیدار دوستانه بود و درباره شیوه رفتار مهدی كروبی گفت: "مهدی كروبی برخلاف سیاستمداران كه به علت مصلحت سنجی خیلی از اخبار را شفاف اعلام نمی كنند اما وارد حوزه روزنامه نگاری شده است و چیزهایی كه قرار بوده در پستو بماند روی پیشخوان ریخته و در معرض دید همگان قرار داده است. همین شیوه عمل باعث شده كه شیخ مهدی كروبی هزینه ای مضاعف برای اقدامات و روشنگری های خود بپردازد."

حسن اسدی زیدآبادی هم بعد از صحبت های علی اكرمی شیوه منحصربه فرد مهدی كروبی در گزارشگری حقوق بشر را ستایش كرد و گفت: "اینكه كسی با این سابقه‌ی حكومتی و نقش داشتن در پایه‌گذاری این حكومت ـ كه به هر حال منافعی برایش می‌تواند متصور باشد ـ بدون خط قرمز از حقوق بشر دفاع می‌كند جای تقدیر دارد." وی در ادامه نسبت به بی خبری از وضعیت احمد زیدآبادی و نحوه برخورد با او در زندان هشدار داد.

سپس، رضا خجسته رحیمی با اشاره به اینكه همیشه روزنامه نگاران وقتی كه با تحدید و توقیف و بازداشت روبرو می شدند برای بازگو كردن مشكلات خود نزد شما می آمدند و شما از آنها دلجویی می كردید، گفت: "این بار اما ماجرا به صورت طنزآمیز و تراژیكی به گونه ای دیگر است. این بار گویی خیاط در كوزه افتاده است و برای اولین بار این روزنامه نگاران هستند كه آمده اند تا پای سخن شما بنشینند و شما از مشكلاتی كه با آن روبرو بوده اید برایشان بگویید و آنها از شما دلجویی كنند."

در این نشست چند تن دیگر از رونامه نگاران هم در سخنانی كوتاه خواسته هایی را با شیخ مهدی كروبی درمیان گذاشتند. این روزنامه نگاران راه اندازی یك روزنامه و یا راه اندازی تلویزیون صبا را خواستار شدند و درخواست كردند كه با افزایش ارتباط میان مهدی كروبی و میرحسن موسوی، جنبش سبز تقویت شده و اهداف خود را پیش ببرد. این روزنامه نگاران همچنین اقدامات مهدی كروبی را ستودند و خطاب به او گفتند: "خیلی خوشحالیم كه در میان سیاستمدارن خود شخصی را داریم كه كنش ناب سیاسی را در انسانی ترین شكل آن به جامعه نشان می دهد."



از هزینه دادن باکی نداریم

صحبت های روزنامه نگاران كه به پایان رسید، مهدی كروبی در سخنان کوتاهی به تشریح اتفاقات روز حمله به خود در نمایشگاه مطبوعات پرداخت از دغدغه های خود در مورد وضعیت کشور سخن گفت.

كروبی كه هنوز اثر زخمی كوچك را كه در نمایشگاه مطبوعات برداشته بود بر پیشانی داشت اینگونه سخن آغاز كرد: "من هر سال به نمایشگاه مطبوعات رفته ام اما امسال به علت توقیف رو به تزاید نشریات و نیز بازداشت روزنامه نگاران برای رفتن به نمایشگاه انگیزه مضاعفی داشتم. من از اتفاق رخ داده در نمایشگاه رنجیده نشدم و تنها متاسف شدم از بروز برخی رفتارهای نسنجیده و نامعقول و اتفاقا خیلی خوب شد كه به نمایشگاه رفتم تا ماهیت واقعی برخی افراد روشن شود." كروبی در ادامه ادعای مسئولین نمایشگاه را كه در مصاحبه با برخی خبرگزاری ها گفته اند نسبت به جو نامساعد نمایشگاه به محافظان كروبی اخطار داده بودند را تكذیب كرد و گفت:"من كاملا بی خبر به نمایشگاه رفتم و اینكه برخی می گویند به رغم اخطارها كروبی قصد ماجراجویی داشته، كذب محض است. با اینهمه تعجب می كنم و از دوستان می پرسم كه آیا برای بازدید از نمایشگاه مطبوعات باید اجازه بگیرم؟تعجب می كنم كه چرا بزرگان و عاقل ترها مانع چنین رفتارهای ناسنجیده ای نمی شوند."

شیخ اصلاحات در ادامه ابراز امیدواری كرد كه حاكمیت چنین طرز فكری بر كشور طولانی نشود و روزنامه نگاران حاضر در جمع را به بردباری و تحمل و نیز حفظ تعادل توصیه كرد و گفت: "ما نباید از میدان به در برویم چراكه وضع در اردوگاه مخالفان ما نگران كننده است و واكنش خود را با بروز چنین رفتارهایی نشان می دهند."

کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری اخیر در بخش دیگری از صحبت های خود از فشار سنگین بر مطبوعات در ماه های اخیر گلایه كرد و در پاسخ به برخی از روزنامه نگاران كه از او راه اندازی یك روزنامه تازه را خواستار شده بودند، گفت: "هر روزنامه ای كه توقیف می شود داغ دلم تازه می شود با اینهمه درپی آن هستم كه یك روزنامه و یا نشریه ای تازه منتشر كنیم و نمی خواهم به هیچ عنوان از میدان به در روم. خیلی متاسف می شوم وقتی می بینیم عده ای روزنامه نگار با انگیزه بیكار می شوند و نیروهایشان در می رود. در روایات هم آمده است كه فرد غریب، فردی عالم و صاحب اندیشه است كه علم و دانش او در غربت باشد و اكنون هم روزنامه نگاران حرفه ای و واقعی ما غریب افتاده اند." مهدی كروبی در ادامه مانع اصلی درمقابل راه انداز شبكه ماهواره صبا را مشكلات مالی عنوان كرد.

این دیدار دوستانه اما با دلداری مهدی كروبی به روزنامه نگاران پایان گرفت آنجایی كه خطاب به میهمانان خود گفت:"خاطرجمع باشید كه اوضاع اینگونه باقی نمی ماند و دولت ناگزیر است كه اوضاع را تغییر دهد و فضا را باز كند. در عین حال مطمئن باشید كه بنده به عنوان یك روحانی آنچه را كه وظیفه خود می دانم انجام می دهم و از هزینه دادن باكی ندارم و برای هر هزینه ای آماده هستم."

۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

طنز: برای 70 میلیون منتظر ایرانی

بنا بر اطلاعات موثقی که به دست ما رسیده، شب گذشته عزرائیل در حین انجام وظیفه به دست نیروهای سپاه پاسداران بازداشت و به کهریزک منتقل شده است.
فرمانده سپاه پاسداران در واکنش به این عمل، شدیدا به نماینده ی رهبری در کائنات حمله کرده و هشدار داده در صورتی که اتفاقی برای رهبر بیفتد نامبرده از مقام خویش عزل گشته و برای محاکمه به زمین آورده خواهد شد.
سردار محمد علی جعفری همچنین ادعا کرده که اسنادی در دست دارد که نشان می دهد شخص خداوند آلت دست کروبی و موسوی می باشد و صدور حکم مرگ رهبری نیز ناشی از فشاری است که این دو وارد کرده اند.
گفتنی است عزرائیل در هنگام دستگیر شدن، مچ بند سبزی نیز بر دست داشته است

میرحسین در انتخابات مدارس

مطلبی طنز از ابراهیم نبوی که ظاهرا چندان هم طنز نیست ، بلکه تا جایی که من می دانم کاملا جدی است . دانش آموزان در برگه های رای شورای دانش آموزی بجای نام کاندیداها نام «میرحسین موسوی » را نوشتند.
میرحسین در انتخابات مدارس

اولی گفتیم هیچ، دومی گفتیم چه بامزه، سومی را قاه قاه خندیدیم، چهارمی را که شنیدیم گفتیم بابا اینها هم چه دل شان خوش است، پنجمی را که شنیدیم این بود که در انتخابات شورای های دانش آموزی میرحسین موسوی بیشترین رای را آورد. در یکی از مدارس یکی از دانش آموزان فقط بخاطر اینکه اسمش میرحسین موسوی بود، بیشترین رای را آورد، ولی در بقیه مدارس، ظاهرا همه دانش آموزان خودشان در جریان هستند.

فرمانده بسیج محل به مسوول بسیج دانش آموزی: چطوری به میرحسین رای دادن؟

مسوول بسیج دانش آموزی: بچه ها همه شون خراب شدن و همه جاشون سبزه.

فرمانده بسیج محل: چرا به بسیج معلمین نمی گید؟

مسوول بسیج دانش آموزی: اونها هم خودشون اکثرا سبزن.

فرمانده بسیج محل: خوب به معلمین مدارس بگو....

مسوول بسیج دانش آموزی: اونها که نصف پائین شون یقه آبی ان، نصف بالاشون سبز.

فرمانده بسیج محل: چرا به اولیاء دانش آموزان نمی گید؟

مسوول بسیج دانش آموزی: اونها خودشون از همه سبز ترن.

فرمانده بسیج محل: به مدیران مدارس بگو.

مسوول بسیج دانش آموزی: اونها هم جلوی ما سیاه می شن؛ ولی پشت سر سبزن....

مسوول بسیج محل نگاهی به مسوول بسیج دانش آموزی می کند و به او خیره می شود: من فکر کنم تو خودت هم یک کمی داری سبز می زنی، نه؟

مسوول بسیج دانش آموزی سر به گوش او می برد و می گوید: ببین، منم مثل تو ام.

مسوول بسیج محل( با جدیت): پس برو به همه مدارس بگو، ما با همه نیرو در مراسم سیزده آبان شرکت می کنیم.

صدا از بیرون می آید، یک دو سه چهار، بشمار...

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

تکرار دروغگویی های احمدی نژاد در مصاحبه با دو روزنامه عربی

به گزارش ايلنا، محمود احمدی‌نژاد در گفت‌وگو با فهمی هويدی ـ روزنامه‌نگار مشهور عرب ـ که در دو روزنامه دارالخليج ـ چاپ امارات ـ و روزنامه‌ی الشرق ـ چاپ قطر ـ منتشر شده به سوالات متعددی پاسخ گفت.
سوال: آيا با اين صحبت موافقيد که وقتی پيروزمندانه از انتخابات خارج شديد، جمهوری اسلامی هم از اين انتخابات خارج شده و عرصه‌ آن جريحه‌دار و در بين صفوف آن اختلافاتی به وجود آمده؟
جواب: اين صحبت درست نيست چرا که تمام آن چه که اخيرا اتفاق افتاده از قبل اتفاق افتاده بود.اختلافات بين شخصيت‌ها و مواضع حتی درباره مساله فلسطين و حمايت از مقاومت از مسائلی بودند که در تمامی انتخابات گذشته رياست جمهوری هم مطرح بودند، اما شيوه رقبا اين بار متفاوت بود به گونه‌ای که بعضی‌ها سعی کردند که از طريق ريختن به خيابان‌ها به اعمال فشار بپردازند. درعين حال رسانه‌ها و ساير وسايل ارتباط جمعی نقش بدی را در بسيج و تحريک مردم در داخل و گمراه کردن افراد در خارج از کشور ايفا کردند.

سوال: شما بعد از اعلام نتايج انتخابات و اتفاقاتی که افتاد درباره‌ دخالت‌های بيگانگان صحبت کرديد روند اين دخالت‌ها چگونه بود؟
جواب: دخالت بيگانگان مساله‌ای حتمی است؛ برخی از کشورهای غربی مثل انگليس و فرانسه از طريق اظهارنظرهای رسمی و افزايش حجم تبليغات رسانه‌يی سعی کردند تا کارها را به سمت و سويی که می‌خواهند سوق دهند و اقدامات بی‌بی‌سی هم مثال اين مساله می‌تواند باشد. برخی از سفارتخانه‌ها در تهران هم نسبت به استقبال از مجروحان در درگيری‌ها اعلام آمادگی کردند مثل ايتاليا که اين مساله چيز عجيبی بود. البته اين تنها سفارت نبود؛ دو سفارت ديگر هم بودند که مواضع خودشان را اعلام نکردند. درعين حال کارمندان برخی از سفارتخانه‌ها را توقيف کرديم در حالی که قصد تحريک تظاهرکنندگان را داشتند و ما توانستيم از روابط آنان با برخی از عناصر را هم اطمينان پيدا کنيم. اين پرونده‌ای است که به طورکلی جزييات آن مشخص نشده است. با وجود اين که برخی اطلاعات منتشر شده اما زمان برای پرده برداشتن از حقايق و روند دخالت‌های انجام شده مناسب نبود که به‌زودی در فرصت بعدی اعلام خواهد شد. هم‌چنين با اين مساله که اوضاع داخلی (کشور) قابليت شکاف و اختلاف را دارد موافق نيستم. چرا که ما در کشوری هستيم که بيش از ۷۰ ميليون جمعيت دارد و طيف‌های مختلفی را هم در بر می‌گيرد و اگر که تعداد اندکی آماده‌ی اين ايجاد شکاف و اختلاف باشند چندين برابر آن‌ها مقاومت کرده و در سايه‌ی توجه به ارزش‌ها و اصول انقلاب اسلامی خواهند بود.

سوال: توضيح شما در اين رابطه که افراد فقير جامعه به نفع شما رای داده‌اند و نخبگان و فرهنگيان به نفع رقيب شما يعنی آقای ميرحسين موسوی رای داده‌اند، چيست؟
جواب: اين تصور درست نيست؛ چرا که کسانی که به نفع من رای داده‌اند از اقشار مختلف اجتماع بوده‌اند. من بيش از ۲۴ ميليون رای به دست آورده‌ام در حالی که محرومان در کشور بيش از ۱۲ ميليون رای ندارند.

سوال: گفتيد که بين شما و رقيب اول‌تان آقای ميرحسين موسوی ۱۲ ميليون رای اختلاف وجود دارد؟ و اين چيزی است که من در سوال خودم هم آن را مطرح کردم.
جواب: انکار نمی‌کنم که بخشی از محرومان و روستاييان کشور که من به مدت چهار سال گذشته آنان را مورد توجه قرار داد‌ه‌ام به نفع من رای داده‌اند اما آن چه که خواستم بگويم آن است که نخبگان، روشنفکران و ساير اقشار جامعه هم به من رای داده‌اند. بعضی‌ها سعی کردند از دانشجويان به عنوان عنصر فشار و قدرت استفاده کنند. تصور آنان اين گونه است که به محض شروع سال تحصيلی تظاهرات آغاز می‌شود و دانشجويان به خيابان‌ها می‌ريزند تا يک بار ديگر آشوب‌ها و هرج‌ومرج‌ها را ايجاد کنند؛ اما چنين چيزی اتفاق نيفتاد. مساله‌ای که نشان می‌دهد توهمات زيادی وجود داشته که از طريق رسانه‌ها بازارگرمی می‌شد، اما اين مساله صحت نداشت.

سوال: چه چيزی از تجربه‌ی انتخابات آموختيد؟
جواب: ياد گرفتم که ما بايد بيش‌تر برای خدمت به مردم (کسانی که نيازهای‌شان تجديد می‌شود و مطالبات‌شان پايانی ندارد) تلاش کنيم. ياد گرفتم که ما بايد چشمان‌مان را در برابر اقدامات دشمنان‌مان خوب باز کنيم چرا که آن‌ها حيله‌ها و شيوه‌های تاثيرگذاری دارند که حتی به فکر ما هم نمی‌رسد. ممکن است که برخی از مردم تحت تاثير تبليغات و ‌اعمال فشارها قرار بگيرند اما به زودی متوجه حقايق می‌شوند.

عبدالله نوری: اگر اجازه بيان اعتراضات مردم را ندهند،‌ حکومت است که بايد جابجا شود،

عبدالله نوری: اگر اجازه بيان اعتراضات مردم را ندهند،‌ حکومت است که بايد جابجا شود، ادوارنيوز
» ادوارنيوز: عبدالله نوری، در ديدار با جمعی از روزنامه نگاران که برای اطلاع از ديدگاه‌ها و تحليل‌های او به منزل‌اش رفته بودند در اظهاراتی صريح به تحليل عملکرد حاکميت در جريان انتخابات رياست جمهوری دهم و حوادث پس از آن پرداخت.

وزير کشور دولت اصلاحات در اين نشست با طرح پرسش‌هايی از حاکميت و مقايسه شيوه حکمرانان کنونی با شيوه حکومت حضرت علی (ع) که خود را با آن حضرت مقايسه می‌کنند، به مسايلی همچون وضعيت زندانيان سياسی، عدم اجرای اصول قانون اساسی،اعمال خشونت نسبت به معترضين، توهين‌های بی سابقه به مراجع تقليد و همچنين امنيتی کردن فضای جامعه به شکلی که حکومت از هر اقدام مردم ترس و واهمه دارد، پرداخت.

عبدالله نوری سخنان خود در جمع روزنامه‌نگاران را با جملاتی از فرمان اميرمومنان خطاب به مالک اشتر نخعی آغاز کرد. جايی که حضرت علی به فرماندار خود می‌گويد: ‌" ای مالک بدان من تو را به سوی کشوری می‌فرستم که پيش از تو حکومت های عادل و ستمگری داشتند . و مردم به کارهای تو همانگونه نظر می کنند که تو در امور حاکمان پيش از خود نظر می‌کنی و درباره تو همان خواهند گفت که تو درباره آنها می گفتی" .

نوری همچنين فرازی ديگر از اين فرمان را يادآوری کرد که در آن امام علی (ع) می‌فرمايند: "قلب خويش را نسبت به ملت خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن و همچون حيوان درنده ای نسبت به آنان مباش که خوردن آنان را غنيمت شماری زيرا آنها دو گروه بيش نيستند : يا برادران دينی تواند و يا انسانهائی همچون تو".
آيا خود را برتر از مالک اشتر می‌دانند

پس از ذکر اين فرامين امام اول شيعيان خطاب به مالک اشتر نوری سخنان خود را اين‌چنين آغاز کرد: «فکر نمی‌کنم کسی در جمهوری اسلامی خود را برتر از مالک اشتر بداند. خوب است حکمرانان جمهوری اسلامی ايران فرمان علی به مالک را هر از گاهی مرور کنند و خود و رفتار خود را با آن ارزيابی نمايند».

عبدالله نوری با اشاره به پرسش يکی از روزنامه‌نگاران در باره اينکه "هدف از اقدامات مربوط به انتخابات چه بود؟" گفت: «اين سئوال دو بخش دارد. يکی مربوط به انتخابات و ديگری مربوط به حوادث پس از انتخابات».

وزير کشور دولت‌های اول هاشمی و خاتمی افزود: « در بخش انتخابات حکومت در ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ اينگونه جمع بندی کرد که از واجدين شرايط که چهل و شش مليون و دويست هزار نفر می‌باشند حدود چهل ميليون در انتخابات شرکت کرده و مردم با رأی بيست و پنج مليونی خود رييس جمهورشان را انتخاب کردند و با رأی سيزده ميليونی جايگاه اصلاح طلبان و اصول گرايان حامی مهندس موسوی معين شد و با رأی سيصد هزاری خود، مردم جايگاه آقای کروبی را پايين تر از آراء باطله دانستند».

عبدالله نوری ادامه داد:‌ «ولی بخش گسترده ای از جامعه اينگونه فکر نمی کنند و می‌پرسند که آيا واجدين شرايط چهل و شش مليون و دويست هزار نفر است و يا بيش از پنجاه و يک ميليون؟ و آيا در انتخابات قريب چهل ميليون شرکت کرده اند و يا کمتر؟ و آيا تفاوت آراء رييس جمهور منتخب حکومت با آقای کروبی که مورد تاييد افراد و جريانات گوناگونی هم بوده بيش از بيست و چهار مليون رأی است؟ و ده ها سئوال ديگر».

عبدالله نوری در بخش دوم از پاسخ خود به اين پرسش با اشاره به برخورد حاکميت با اعتراضات مردمی در حوادث پس از انتخابات گفت: « بايد پرسيد چرا اينگونه عمل شده و عملکرد چهار و نيم ماهه پس از انتخابات برای حکومت چه نتايج مفيدی به بار آورده که علی الظاهر همچنان هم ادامه دارد؟ و با اين عملکرد چه موضوعی از منظر خود حکومت در حال حل شدن است. الآن پس از چهار و نيم ماه آيا جمع بندی خود حکومت اين است که بهترين و درست ترين رفتار را داشته و بهترين نتيجه را گرفته و اعتماد عمومی آسيب ديده ترميم شده و بحران ايجاد شده به اتمام رسيده»؟

وی افزود: «به نظر من در هر دو بخش مشکل و جود دارد و حکومت به نتايج مناسب نرسيده. در بخش انتخابات ممکن است کسی ادعا کند در يک چارچوب خشک برابر ضوابط و دستور العمل‌ها و قوانين عادی و حتی قانون اساسی حکومت مسيری را که درست تشخيص می‌داده دنبال نموده. قانون اساسی نظارت بر انتخابات را از وظايف شورای نگهبان دانسته همانگونه که تفسير قانون اساسی را هم در اختيار شورای نگهبان قرار داده و بر همين اساس هم شورای نگهبان نظارت را استصوابی تفسير نموده و همه مراحل از آغاز تا پايان انتخابات را جزء وظايف خود دانسته و اين شورا هم صحت دهمين دوره انتخابات رياست جموری را مورد تاييد خود قرار داده. حال سئوال اين است که آيا حکومت در ارتباط با اقناع معترضان و آنها که دچار بی اعتمادی نسبت به عملکرد حکومت و يا شورای نگهبان شده اند هم به نتيجه مطلوب رسيده؟ و آيا بهتر نيست که رفتار حکومت به گونه ای باشد که در چنين شرايطی نظر نهايی حکومت و يا شورای نگهبان بسياری از معترضان و کسانی که نسبت به نتيجه انتخابات دچار بی اعتمادی شده اند را قانع کند؟ ممکن است برای طرفداران حکومت چنين اعتمادی
حاصل باشد ولی برای معترضان به نتيجه انتخابات فکر نمی کنم چنين اعتمادی حاصل شده باشد و اين همان چيزی است که هر حکومتی از جمله حکومت جمهوری اسلامی را آسيب پذير می‌کند».

عبدالله نوری ادامه داد:‌ «در بخش دوم که بحث رفتار پس از انتخابات است آيا حکومت رفتار مثبتی از خود نشان داد؟ آيا به گونه‌ای رفتار شد که ترديد اشخاص مردد برطرف شود؟ خود حکومت برای خودش جمع بندی کند که اين حرکت چند ماهه برای پايداری و سربلندی حکومت مثبت بوده و يا منفی، به ويژه در ارتباط با مردم؟ آيا اين حوادث چند ماهه بر نگاه مردمی که ترديد داشتند اثر مثبت گذاشته يا اثر منفی»؟

وی بلافاصله افزود: «اگر به نتيجه رسيدند که اثر مثبت نداشته به دنبال راه حل باشند و نگذارند مسايل هر روز پيچيده ترشود».

اگر اجازه بيان اعتراضات مردم را ندهند،‌ حکومت است که بايد جابجا شود

عبد الله نوری ، حکومت را به ارزيابی عملکرد خود فراخواند و گفت: «خود حکومت از سر انصاف و مصلحت انديشی برای خودش رفتار اين دوره خودش را که شايد قابل پيش بينی برای کمتر کسی بود ارزيابی کند. چنانچه به اين جمع بندی رسيد که درست عمل کرده من هم توصيه می‌کنم ادامه دهد و از مسيری که انتخاب کرده بر نگردد و چنانچه به اين جمع بندی رسيد که در مسير چند ماهه گذشته نتيجه مطلوبی حاصل نشده اصلاح مسير نمايد و از رفتار گذشته خود عذر خواهی کند».

عبدالله نوری خاطرنشان ساخت: «چنانچه حکومت تمام توان خود را به کار ببرد تا معترضان را وادار به سکوت کند بايد بداند با اين شيوه اعتماد از دست رفته باز نمی گردد اگر چه به ظاهر سخنی نگويند و يا در مقام تقيه با حکومت هم آوا شوند و اين امر برای حکومت بسيار خطرناک است چون با گذشت زمان حکومت از جايگاه واقعی خود درميان مردم بی اطلاع می‌گردد و از همين ناحيه سنگين‌ترين آسيب بر او وارد می‌شود. به اعتقاد من يکی از اصول حکمرانی اين است که حکومت تمام توان خود را به کار برد که ظاهر و باطن مردم يکی باشد تا مبادا از درون، جامعه در حال انفجار باشد و حکومت کمترين خبری از آن نداشته باشد و رفتار حکومت نبايد به گونه ای باشد که مردم دارای دو چهره شوند در ظاهر تابع و مطيع و حداقل ساکت و در باطن و درون خانه‌ها و تجمعات درون گروهی خشمگين و پرخاشگر و عصبی».

نماينده امام خمينی در جهاد برهمين اساس تاکيد کرد: «هر گونه رفتار حاکميت که اضطراب و ناامنی را در جامعه تشديد کند و مردم در محيط بيرونی و در منظر حکومت احساس نا امنی کنند نظرات خود را به محيط های خصوصی و اندرونی و خارج از دسترس حکومت منتقل می‌نمايند و چه بسا از مسير قانونی و منطبق با موازين و کنترل شده هم خارج شود و حکومت زمانی به فکر چاره بيفتد که نفرات باقيمانده برای او بسيار کمتر از نياز او باشند و در چنين شرايطی اين حکومت است که بايد جابجا شود».

حقوق ملت در قانون اساسی را ورق‌پاره و بخش‌های ديگر را متن مقدس می‌دانند

عضو منصوب بنيانگذار جمهوری اسلامی در شورای بازنگری قانون اساسی در بخش ديگری از سخنان خود گفت: «به اصول قانون اساسی مربوط به حقوق مردم نگاه کنيد و سپس منصفانه قضاوت کنيد که چه کسی قانون اساسی را قبول ندارد و در عمل ورق پاره می‌داند و زير پا می‌گذارد؟ آنوقت به مخالفان وضع موجود اعتراض می‌کنند که شما قانون اساسی را قبول نداريد. سخن و خواست رهبران اصلاحات اين است که در چارچوب همين قانون اساسی که حاکميت را به قدرت رسانده تجمع داشته باشند و تنها و تنها برای اين تجمع می‌خواهند که بودن خود و متفاوت بودن خود از جريان حاکم را اثبات کنند حفاظت آن را هم خود حکومت به عهده بگيرد. چرا اجازه نمی دهند ؟ امروز احساس می‌شود که نه تنها به اين خواست حداقلی که از حقوق اوليه مردم است و در بسياری از نقاط جهان اين حق اوليه ملی به رسميت شناخته شده است حکومت جمهوری اسلامی تن نمی دهد که گاه اين خواست ها را اقدام عليه امنيت ملی و نوعی براندازی تفسير می‌کند».

عبدالله نوری ادامه داد:‌ «پس قانون اساسی را چه کسی اجرا نمی کند؟ حکومت و يا معترضان؟ شايد نظر برخی از آقايان اين باشد که چرا همانند ما فکر نمی کنيد و مشکل شما همين است و گر نه اگر مثل ما فکر می‌کرديد که بدون مجوز هم می‌توانستيد تجمع داشته باشيد. البته من فکر نمی کنم که آقايان پس از گذشت سی سال از انقلاب به نتيجه رسيده باشند که بايد يک حزب رستاخيز و اين بار مسلح درست کنند و با معيار وابستگی به آن حزب خودی و غير خودی را جداسازی کنند. امروز در نقاط گوناگون دنيا افکار و نظرات متفاوت وجود دارد. تجمع دارند برنامه دارند حزب دارند و در هيچيک از اين کشورها فعاليت جريانات گوناگون برای امنيت کشور خطر محسوب نمی شود و در ارتباط با ايران هم همه دنيا می‌داند جريانات مختلف با ديدگاه های متفاوت وجود دارد. چه دليلی وجود دارد که کمترين فعاليت جريانات گوناگون و جمعيت های متفاوت اخلال به امنيت کشور دانسته شود»؟

وی با طرح اين سوال که "آيا ظرفيت اجرای بخش حقوق ملت مندرج در قانون اساسی وجود ندارد؟" گفت: «اگر چنين است آيا بهتر نيست اعلام شود تا معلوم باشد چه کسانی در جهت پايمال کردن اصول قانون اساسی اقدام می‌کنند».

عبدالله نوری افزود: «شايد در نظر برخی قانون اساسی به دو بخش تقسيم می‌شود بخشی حکم ورق پاره را دارد که عمدتا مربوط به حقوق مردم است و بخشی همانند قرآن می‌ماند که حتی سخن گفتن در مورد آنها خروج از دين است من اعتقاد ندارم که قانون اساسی متن مقدس است و معتقد هستم که ابهامات و اشکالات گوناگونی در آن وجود دارد و لکن آن را متنی قراردادی می‌دانم که اعتبار آن را هم به همان قرار داد می‌دانم. در اصول قانون اساسی می‌تواند از برخی اصول و قواعد و يا ضروريات اسلامی استفاده شده باشد که طبيعتا قداست آن موارد هم مربوط به قداست اسلام است. من فکر می کنم سخن جريان اصلاح طلب هم اين است که حاکميت به همه اصول قانون اساسی قراردادی يکنواخت عمل کند».

مديرمسئول روزنامه توقيف شده خرداد در جمع روزنامه‌نگاران همچنين گفت: «به اعتقاد من حکومت پس از جمع بندی نتيجه انتخابات حتی اگر برای طيف گسترده ای از مردم قابل قبول نبود و در توجيه آنها هم موفق نبود بايد سعی می‌کرد تمامی مسايل مربوط به انتخابات را با همه امکانات در اختيار خودش از تمامی تريبون ها جمع آوری کند و حال اينکه ما شاهد هستيم خود حکومت داستان زندانيان انتخاباتی را به گونه ای مديريت می‌کند که علی الظاهر اين حکومت است که شمع حرکت اعتراضی به انتخابات را خود آگاه و يا نا خود آگاه روشن نگه داشته. من در حيرت هستم که اين نوع مديريت با چه نوع تدبير و درايتی سازگار است. حکومت زندانيانی داشته باشد تا در ذهن مردم هر روز خاطره انتخابات و اما و اگرهای آن زنده بماند».

وی افزود: «بالاخره هرکدام از اين زندانيان به مجموعه‌هايی وابسته هستند و خانواده‌های آنها، دوستان آنها، گروه‌های وابسته به آنها و جمع کثيری از مردم ايران نسبت به آن ها تعلق خاطر دارند. حکومت اين عزيزان را در زندان نگه داشته تا اين حرکت اعتراضی عليه حکومت زنده بماند؟ اين چه نوع تدبيری است؟ من احتمال می‌دهم که تحليل‌هايی به ارباب حکومت ارايه می‌شود که اگر زندانيان آزاد بودند حکومت مشکلات به مراتب بيشتری می‌داشت و حال اينکه چنين توجيه‌هايی ازسر استيصال است و نبايد اينگونه توجيه‌ها معيار تصميم گيری‌ها باشد. همانگونه که احتمال می‌دهم برخی از اين برخوردها از سر انتقام گيری‌های خاص باشد که تصميم گيرندگان اصلی بايد مراقب اينگونه مسايل باشند که انتقام گيری با منافع ملی و حتی منافع کلان خود حاکميت در تضاد است».

برخی از برخوردها صرفا جنبه انتقام‌گيری شخصی دارد

وزير اسبق کشور ادامه داد: «حکومتی که بخواهد منافع ملی کشورش و يا حتی منافع خودش را تامين کند قطعا نبايد روحيه انتقام گيری داشته باشد و بايد از رفتار تند و خشن بپرهيزد و از بردباری و سعه صدر برخوردار باشد همانگونه که امير مومنان می‌فرمايد "آله الرياسه سعه الصدر" و مگر قرآن نمی‌گويد "محمد رسول الله و الذين معه اشداء علی الکفار رحماء بينهم" آيا در کشور ما از رحمت محمدی بهره برده می‌شود؟ و يا نسبت به مومنان هم با شدت رفتار می‌گردد؟! و يا از ديدگاه حکومت معترضان در زمره کفار قرار دارند؟! و آيا عزيزان زندانی ما مشمول جمله زيبای امير مومنان که فرمود "اما اخ لک فی الدين او نظير لک فی الخلق "يا برادران دينی تواند و يا انسانهائی همچون تو " نمی شوند»؟

عبدالله نوری همچنين در بخش ديگری از سخنان خود گفت:‌ « يکی از اصول حکمرانی بهره بردن از حداکثر جاذبه و به حداقل رساندن دافعه است. حکمران موفق در همه حکومت‌ها کسی است که هر روز از تعداد مخالفان خود بکاهد و بر تعداد موافقان خود بيفزايد و در بسياری از کشورهای دموکرات دنيا به طور منظم برای ارزيابی همين موضوع نظر سنجی های دوره ای دارند. حال آيا در ايران هم حکمرانان به همينگونه رفتار می‌کنند»؟

وی افزود:‌ «در همين انتخابات اگر جناب آقای خاتمی کانديدا بودند شايد کمتر کسی از محافظه کاران از ايشان حمايت می‌کرد ولی با کانديداتوری جناب آقای مهندس موسوی به ويژه با مواضعی که اعلام نمودند و مرز معينی را با دو جريان اصول گرا و اصلاح طلب برای خود تعريف کردند بسياری از اصول گرايان و نيروهای ارزشی دهه اول انقلاب در نهادهای گوناگون نيز با تمام توان و امکانات معنوی و مادی برای اعتلاء کشور در جهت حمايت از ايشان گام برداشتند و پس از پايان انتخابات به نظر می‌رسد بسياری از اين طيف نيز دچار ترديد شدند».

نوری ادامه داد: «يک روز مخالفين محدود بودند به جريان سلطنت‌طلب و گروه‌های تروريستی و امروز نزديک‌ترين نيروهای همراه با حاکميت را هم در صف مخالفين حکومت قرار می‌دهند و توجه نمی شود که اين جدايی‌ها آسيب جدی و اساسی را متوجه حکومت می‌کند که با ريزش مرتب همراهان خود يک روز ممکن است حکومت تعداد اندکی را در صف حاميان خود بيابد و آن زمان برای جبران گذشته و باز گرداندن آب از جوی رفته دير باشد».

دين خدا را هم اگر از تريبون دادگاه تبليغ کنند مورد ترديد قرار می‌گيرد

نماينده بنيانگذار جمهوری اسلامی در سپاه پاسداران در ادامه نشست خود با روزنامه‌نگاران گفت: «افراد دستگير می‌شوند تا اعتراف کنند که تحت تاثير و يا در ارتباط با فلان فرد و يا نهاد خارجی چنين و چنان کرده‌اند با سوء ظن و گمانه زنی‌های بهت آور ارتباطات تشکيلاتی ميان داخل و خارج می‌سازند تا ثابت کنند که دافعه حاکمان کشور آنقدر قوی بوده که بسياری از نيروهای خدمت‌گزار کشور به جای جذب به حاکميت به بيگانگان جذب شده‌اند و عليه حاکميت خود به بيگانه پناه برده‌اند و برای اثبات يک چنين فرضيه موهومی که به زيان خود حاکميت نيز می‌باشد در مقابل آيه شريفه قرآن که فرمود "يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا کثيرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا" با سوء ظنی وحشتناک به تجسس در احوال مومنان می‌پردازند».

وی با ابراز تاسف از اينگونه رفتارهای حاکميت تصريح کرد: «می‌خواهند مردم قبول کنند که زندانيان بدون هيچ فشاری واقعيت‌هايی را بيان می‌کنند و يا به نکات جديدی واقف شده‌اند. بهتر است حکومت بداند که اقارير مربوط به انتخابات و مسايل سياسی اجتماعی روز و يا مسايل نظری مربوط به علوم انسانی و امثال آن که سهل است چنانچه دين خدا هم به اين شيوه از طريق تريبون دادگاه تبليغ شود مورد ترديد قرار می‌گيرد و اين سئوال مطرح می‌شود که چرا با اين شيوه»؟

عبدالله نوری سپس افزود: «آيا حکومت مدعی است در تمام اعمال و رفتار خود راه صواب را طی نموده و معترضان بايد عذر خواهی کنند و از کرده نا کرده خود اظهار ندامت نمايند شايد مورد لطف قرار گرفته عفو و بخشش حاکميت شامل حال آنان گردد؟ اين است مشی امير مومنان و سفارشات او به مالک اشتر»؟

عبدالله نوری بار ديگر به سخنان مولای متقيان در فرمان خطاب به مالک اشاره کرد که در آن حضرت علی (ع) می‌فرمايد: «ای مالک از تغافل از آنچه مربوط به توست و برهمه روشن است برحذر باش چرا که به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسؤولی و به زودی پرده از روی کارهايت کنار می‌رود و انتقام مظلوم از تو گرفته می‌شود ای مالک هرگز نسبت به کاری که پيش می‌آيد و راه چاره دارد سرعت به خرج مده . مگو من مامورم و بر اوضاع مسلطم امر می‌کنم و بايد اطاعت شود که اين موجب دخول فساد در قلب و خرابی دين و نزديک شدن تغيير و تحول در قدرت است».

عبدالله نوری در بخش ديگری از سخنان‌اش با اشاره به "وضعيت اسف‌بار زندانيان انتخاباتی" گفت: « نگه داشتن عزيزان زندانی ما در زندان برای چند ماه و يا چند سال ديگر چه بهره‌ای نصيب حکومت می‌کند؟ آنچه مسلم است حکومت در قبال اين محکوميت‌ها هزينه سنگينی را در داخل و خارج می‌پردازد. آيا فايده و منفعت ادعايی اين برخوردها و دستگيری ها و دادگاه ها برای حکومت از هزينه‌ای که بر آن مترتب است بيشتر می‌باشد»؟

وی با بيان اينکه "يکی از مادران زندانيان به من می‌گفت من نمی‌خواهم زندانی بودن فرزندم بهانه ای در دست رسانه‌های بيرونی گردد و نظامی که من بابت آن شهيد داده‌ام زير سئوال رود" گفت: « نگرانی بابت سوء استفاده بيگانگان را دست اندرکاران اجرائی و قضايی و امنيتی و نظامی و انتظامی هم بايد داشته باشند. قابل قبول نيست که نيروهای حکومتی يک طرفه بتازند و بديهی‌ترين مقررات دينی و حقوقی را لگدمال کنند و انتظار داشته باشند صدای هيچ کس جز به تائيد و تمجيد آنان بر نيايد. آيا عملکردهای نادرست و خشونت ها و فجايع غير قابل بيان زمينه ساز سوء استفاده دشمنان است يا اعتراض‌های دلسوزان اسلام و نظام به اين عملکردهای ناروا»؟

عبدالله نوری در ادامه سخنان خود در جمع روزنامه‌نگاران گفت:‌ «من از حکومت سئوالی منصفانه دارم چنانچه اين عزيزانی که امروز در زندان هستند در بيرون زندان بودند و می‌توانستند در ارتباط با حوادث پس از انتخابات نقشی ايفا کنند آيا تلاش آن ها در جهت تعديل حرکت‌ها بود و يا در جهت هر چه راديکاليزه شدن؟ اتفاقا زمانی که حرکت يله و رها باشد و به تعبير ديگر سر و يا رهبر نداشته باشد می‌تواند به هر کجايی هم وابسته شود و هيچکس هم پاسخگو نباشد. چنانچه حکومت پس از انتخابات و حتی اعلام همين نتيجه‌ای که اعلام کرد به جای بگير و ببند و حوادث اين چند ماهه باب گفتگو با رهبران حرکت اعتراضی و همين عزيزانی که امروز در زندان هستند را باز می‌کرد و به حداقل خواسته‌های آن ها پاسخ مثبت می‌داد آيا آرامش و طمأنينه را به خود و جامعه زود تر از اين مسيری که انتخاب کرده و ادامه آن هم به نا کجا آباد است باز نمی گرداند؟ در جلسات بحث و گفتگوی دوستانه است که افکار به يکديگر نزديک می‌شود و ممکن است برخی ذهنيت ها از اين سو و برخی توهمات از طرف ديگر اصلاح شود ؛ البته ممکن است در برخی موارد هم تفاهم حاصل نشود ولی قطعا شرايط بهتر از وضع موجود که مملو از بدبينی ها و نقارها و عصبيت‌ها است می بود».

کار حکومت به جايی رسيده که از برگزاری دعای کميل و نماد های يک رنگ هم می‌ترسد

شيخ عبد الله نوری افزود: «حالا کار به جايی رسيده که به جلسه دعای کميل هم حمله می‌کنند و انسان‌های دردمندی که در حال قرائت دعای کميل هستند را نيز با برخوردهای توهين آميز دستگير می‌کنند. چرا؟ آيا خانواده زندانيان برای استخلاص عزيزان در بند خود دعای کميل هم نمی توانند بخوانند. آيا اگر خانواده زندانيان متهم به قتل و فساد و فحشا هم برای نجات زندانيان خود جلسه دعا تشکيل دهند منع قانونی وجود دارد؟ آيا با جلسات عيش و عشرت و شب نشينی‌های خلاف هم اينگونه برخورد می‌شود؟ اين تذهبون آيا حکومت می‌داند به چه سمتی می‌رود و يا توسط عناصر خود سر به کجا سوق داده می‌شود»؟

وزير اسبق کشور تاکيد کرد: «يکی از مشکلات امروز همين است که معياری برای امنيت خاطر وجود ندارد. با دعای کميل برخورد می‌شود با سخنان دلسوزانه برخورد می‌شود امروز حکومت برخی از موضوعات را برای خود به مسايل خطرناک و امنيتی تبديل کرده؟ مثل رنگ سبز و من شنيده ام که در برخی از نقاط با رنگ سبزهم برخورد می‌شود و همين سوژه معترضان شده است. آيا واقعا اقتدار نظام در اين حد آسيب ديده که از رنگ خاصی در هراس است؟ و يا تجمعات آرام و حتی بدون شعار را مسئله امنيتی می‌داند چرا؟ فرض بگيريد خطيب نماز جمعه مطلبی گفته و يا فلان رجل سياسی اقدامی کرده که فرد و يا گروهی با آن مخالف هستند و می‌خواهند در تجمعی تحت کنترل نيروهای امنيتی اعتراض خود را بيان کنند و يا طرفداران آقايان موسوی و کروبی می‌خواهند تعداد خود و حاميان خويش را برآورد کنند شما هم که معتقد هستيد جمعيت معترضان هم اندک است و هر چه به پيش رفته‌ايم و مسايل روشن‌تر شده گروه معترض ريزش جدی داشته ، پس چرا اين تجمع ممنوع است؟ چرا اجازه نمی‌دهند اين اصل قانون اساسی تحت نظر خود حکومت پياده شود و پس از يکی دو تجمع معترضان هم بفهمند که گروهی اندک هستند و بساط خود را جمع نمايند؟ اينجاست که اين شبهه به وجود می‌آيد که شايد حکومت هم معتقد است چنانچه تجمعی آزاد شکل گيرد معلوم می‌شود که گروه معترض اکثريت است و نه اقليت که باز هم در اين حالت اين مشکل معترضان نيست. باز هم مشکل حکومت است که يک اکثريتی را خواسته اقليت جلوه دهد».

برای اثبات کم شمار بودن حاميان کروبی و موسوی اجازه تجمع سکوت بدهند

عبدالله نوری با اشاره به نتايج اعلام شده انتخابات گفت: «حکومت مدعی است که آرای جناب آقای کروبی در ايران حدود سيصد هزار رأی بوده و با رفتاری که پس از انتخابات از خود نشان داده دچار ريزش هم شده. آيا بهتر نيست با هماهنگی حکومت در هر نقطه که به تفاهم برسند تجمعی از طرفداران ايشان شکل گيرد تا آقای کروبی هم متوجه شود که طرفدارانش در سطح ايران بسيار اندک هستند و همينگونه در ارتباط با آقای مهندس موسوی؟ تا اين گره به وجود آمده ای که با دست می‌تواند باز شود نياز به دندان نداشته باشد».

اين روحانی تحول خواه با اشاره به توهين‌های بی‌سابقه‌ای که به مراجع و ياران امام می‌شود گفت: «شما ببينيد اهانت و هتاکی در برخی سخنان و يا رسانه‌ها به کجا رسيده؟ من در عمرم اهانت‌هايی که در جمهوری اسلامی از سوی برخی افراد و يا برخی رسانه ها می‌شود را به ياد ندارم اينگونه هم می‌خواهند وانمود کنند که عملکردشان العياذ بالله متن اسلام است. چند روز پيش ديدم در تيتر يک روزنامه نسبت به حضرت آيه الله العظمی منتظری آمده بود "حمايت از يک خائن به اسلام و انقلاب" اين اسلام با اين منطق در دنيای امروز و حتی در خود ايران جاذبه ايجاد می‌کند؟ به قرآن و نهج البلاغه نگاه کنيم و نگاهی هم به رسانه های هتاکی که از هيچ اهانتی ابايی ندارند. به راحتی نسبت کفر و ارتداد و جاسوسی وابستگی به سيا و موساد و خيانت می‌دهند و از خدا و قيامت هم هراسی ندارند. مگر قرآن نمی گويد "و لا تنابزوا بالالقاب" يکديگر را به القاب زشت و توهين آميز نخوانيد و يا "ويل لکل همزه لمزه" وای بر عيب جويان و بدگويان و غيبت کنندگان. آيا اين نوع گفتار از مدعيان دين داری جفای به اسلام نيست»؟

رفتار حکومت همچون چوپان درغگو نباشد

عبدالله نوری در بخش پايانی سخنان خود نيز گفت : «البته اتفاقات اين چند ماهه اگر چه موجب هزينه های سنگينی شد و لکن بينش و نگرش بسياری از مردم را نسبت به مسايل و رويدادهای داخلی کشور تحت تاثير رفتار حکومت تغيير داد و همين موضوع باعث می‌شود که حکومت در دراز مدت در جهت بقاء خود به اصلاح عملکرد خويش و حرکت در راستای خواست مردم بپردازد».

وی افزود: « در قضاوت ها بايد صادقانه و منصفانه سخن گفته شود حتی اگر ديگران در ارتباط با ما اينگونه عمل نکنند و زشت ترين تعابير را به کار برند. کار خوب ، خوب است هر کس انجام دهد و کار بد ، صريح بد است هر کس انجام دهد. تعابيری از قبيل کارنامه سياه سی ساله جمهوری اسلامی و يا بيست ساله و يا چند ساله تعابير درستی نيست. هر کارنامه ای بايد باز بينی شود و در چارچوب شرايط و مقتضيات زمانی و امکانات موجود ارزيابی گردد ممکن است به مواردی نمره قبولی تعلق گيرد و مواردی هم نه تنها نمره قبولی نگيرد که چهره‌ای زشت از انقلاب را در معرض افکار عمومی قرار دهد. سخنان من از همين موضع است که چرا کار منفی انجام شود که کارهای مثبت هم به رنگ سياه جلوه کند. من می‌گويم رفتار حکومت همچون چوپان دروغگو نباشد که سخن راستش را هم کسی باور نکند».

در اين ديدار که در فضايی صميمی برگزار شد روزنامه نگاران تحليل خود را از شرايط امروز ايران، انتخابات و حوادث پس از آن و همچنين مشکلات فراوان روزنامه نگاری در ايران بيان کردند.

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

چهار ماه ستیز کروبی با دولت کودتا

چهار ماه ستیز کروبی با دولت کودتا
روز آنلاین
حمله حامیان محمود احمدی نژاد به مهدی کروبی در نمایشگاه مطبوعات در حالی صورت گرفت که این نامزد معترض به انتخابات 22 خرداد، دو روز قبل اعلام کرده بود "خود را برای همه چیز آماده کرده است."

کروبی که پیشتر از برگزاری دادگاه و احتمال محاکمه خود توسط دادگاه ویژه روحانیت استقبال کرده بود، همچنان بر عدم مشروعیت دولت احمدی نژاد و تقلب گسترده در انتخابات 22 خرداد تاکید دارد. شاید "شیخ اصلاحات" که سابقه سالها نمایندگی و ریاست مجلس شورای اسلامی و پست ها و مقام های مختلف در جمهوری اسلامی را دارد، هرگز گمان نمی برد روزی در جمهوری اسلامی، متهم به انجام یا تلاش برای انجام انقلاب مخملی شود و رسانه های حکومتی او را عامل بیگانه بنامند.

"روز" در این گزارش ، مواضع مهدی کروبی از روز اعلام کاندیداتوری در انتخابات تا امروز را مورد بررسی قرار داده است.



تیغ تیز انتقادات در اولین بیانیه کروبی

کروبی که 17 بهمن ماه با انتشار بیانیه ای حضور خود را در انتخابات ریاست جمهوری دهم، به طور رسمی اعلام کرد، از همان آغاز، تیغ انتقادات خود را به سوی محمود احمدی نژاد و سیاست های دولت او نشانه رفت. او در اولین بیانیه خود برای اعلام کاندیداتوری در انتخابات، با بیان اینکه "طی سالهای اخیر از اهداف انقلاب دور شده ایم" اعلام کرد: "موجب تأسف است كه وضعيت جامعه و سياست به حدي پسرفت کرده است كه افراد متعهد به سرنوشت كشور چاره‌اي جز انتخاب شعار و هدف به احياي برنامه‌ريزي و احترام به خرد جمعي نداشته باشند، شعاري كه هدف آن بازگشت به نظام و فرهنگ مديريتي و رفتار مبتني بر برنامه در کشور است كه متاسفانه سال هاي پيش كنار گذاشته شد و آثار زيان بار آن را برهمگان شاهد هستيم".

کروبی که پس از اعلام کاندیداتوری بارها نسبت به احتمال وقوع تقلب در انتخابات هشدار داده بود، اظهارات حمایت آمیز دبیر شورای نگهبان از احمدی نژاد در آستانه انتخابات را را تخلفی آشکار از جایگاه قانون اساسی دانسته و از سایر اعضای شورای نگهبان خواست در این خصوص به آیت الله جنتی هشدار دهند.

او باانتشار بیانیه هایی درباره حقوق زنان، کودکان، اقلیت های قومی و مذهبی و... به اعلام برنامه های خود پرداخت و این در حالی بود که حامیان احمدی نزاد که میرحسین موسوی را رقیب اصلی خود میدیدند، تلاش میکردند مهدی کروبی را در مقابل جبهه اصلاحات نشان دهند. او نتشار بیانیه حقوق شهروندی خود که در آن بر توقف اعدام کودکان زیر 18 سال تاکید شده بود، چنان آنان را برآشفت که مدعی شدند بیانیه های منتشره از سوی کروبی را دیگران تنظیم می کنند و خود کروبی این بیانیه ها را نمی خواند. در همان زمان بود که روزنامه کیهان در اقدامی بی سابقه، بیانیه کروبی را "لاطائلات" خوانده و خود وی را "بی سواد" نامید.

اما با ادامه صدور بیاینه های کروبی، به خصوص بعد از انتخابات 22 خرداد، و نامه های سرگشاده او به مقامات، روزنامه کیهان و سایر حامیان افراطی احمدی نژاد این بار وارد فاز دیگری شده و بر طبل محاکمه و بازداشت این چهره اصلاح طلب کوبیدند.



سوگواره انتخابات

رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی در اولین واکنش به اعلام نتایج انتخابات، خطاب به مردم اعلام کرد: " 22 خرداد ماه که از حیث مشارکت کم سابقه شما مردم عزیز می توانست جشنواره بزرگ جمهوریت در نظام امام خمینی (ره) باشد به سوگواری تبدیل شد و در سوگواری جز مرثیه چه می توان خواند،‌ مرثیه ای برای اعتبار و آبروی رای فردی (افرادی) که به عشق و ایمان برای تغییر اوضاع کشور به صحنه آمدند و چنین تخلفی در امانت دیدند".

او نتایج اعلام شده برای انتخابات را مضحک و شگفت انگیز خوانده و نوشته بود: "در مقابل این مهندسی و تنظیم ناشیانه رای ملت سکوت نخواهم کرد".

کروبی از اول داستانی سخن گفته بود که شاید خود نیز گمان نمی برد به تجاوز در زندان ها و بازداشت های فله ای فعالان سیاسی و مطبوعاتی و تیراندازی مستقیم به مردم برسد.



اصرار بر ابطال انتخابات

او یک روز بعد، دومین بیانیه خود را خطاب به مردم منتشر کرده و نتیجه اعلام شده برای انتخابات را ناشی از انحراف از جمهوریت نظام ذکر کرد.

این نامزد معترض به انتخابات 22 خرداد، خطاب به مردم نوشت "درخواست ابطال این انتخابات منحرف شده را به نام صیانت از ارای شما پیگیری خواهم کرد" و بر حفظ آرامش از سوی مردم تاکید کرد.

کروبی در بیانیه بعدی خود از مردم بابت آنکه " نیروهای غیبی و ظاهری" مانع از تغییر در قوه مجریه شدند عذرخواهی کرد و گفت در هر شرایطی و با هر امکانی به مبارزه ادامه خواهد داد.

او که این بیانیه را بعد از بازداشت های فله ای و کشتار مردم معترض در خیابان ها خطاب به مردم منتشر کرده بود در ادامه با اعتراض شدید به بازداشت ها و برخوردهای صورت گرفته با مردم و مباحث مطرح شده درباره انقلاب مخملین پرسید: "این چه انقلاب مخملی است که رهبران آن دو تن از زنده ترین و با سابقه ترین یاران امامند و مورد تایید شورای نگهبان و رهبری برای حضور در انتخابات و حداقل 15 میلیون نفر(بر اساس شمارش خود طرف) به آنها رای داده اند؟"

دبیر کل حزب اعتماد ملی که بارها در نامه های مختلف به شورای نگهبان بر ابطال انتخابات تاکید کرده و عدم مشروعیت دولت احمدی نژاد را اعلام کرده بود، 20 تیر ماه در نامه ای سرگشاده به هاشمی شاهرودی، رئیس وقت قوه قضائیه اعلام کرد: "عاملان و مسولان دولتی هم فرض که با خشونت و زندان و تهدید بخواهند موقتا این موج را خاموش کنند، ‌ولی با آتش همیشه زیرخاکستر چه خواهند کرد ؟ با این بحران مشروعیت داخلی و بین المللی خود چه خواهند کرد ؟"

او با بیان اینکه "ممکن است که کروبی را هم به دیار فانی بفرستند اما ملت زنده می ماند و حق خود را می گیرد" بار دیگر بر تصمیم خود برای پی گیری حقوق مردم تاکید کرده و افزود: "دادستانی تهران به صورت ابزاری جهت سرکوب معترضان قانونی به نتیجه انتخابات درآمده است".

کروبی از شاهرودی خواست که قبل از پایان دوره ریاستش بر قوه قضائیه، تکلیف بازداشت شدگان را روشن کند و خطاب به او هشدار داد: " اگر مشکل بازداشت شدگان اخیر در دوره حضرت عالی به طور سریع حل و فصل نشود عواقب غیرقابل پیش بینی زیادی برای ان متصور است".

این نامزد معترض به انتخابات 22 خرداد در نامه ای به رئیس سازمان صدا و سیما نیز به روند وارونه پخش اخبار اعتراضات مردمی اعتراض کرده و با اشاره به حمله به کوی دانشگاه و برخی مجتمع های مسکونی پرسید: "آیا ضرب و شتم و کشتار مردم بی گناه که غالبا توسط نیروهای لباس شخصی انجام می شود و انعکاس وارونه آن در صداوسیما جزو رسالت رسانه ملی است؟"

دبیر کل حزب اعتماد ملی سپس در نامه ای به محسنی اژه ای، وزیر وقت اطلاعات ، خطاب به او نوشت: "آیا شما به عنوان وزیر اطلاعات از سرنوشت کسانی که مفقود شده‌اند و یا در زندان‌‌های غیر رسمی کهریزک، شور آباد و سوله‌‌های اطراف شهر تهران نگهداری می‌شوند خبر دارید؟ (به نقل از منابع موثق) آیا تاکنون بر رفتار‌های غیر متعارف نیرو‌های نظامی و شبه‌نظامی با بازداشت شدگان قبل از انکه به زندان‌ها تحویل داده شوند نظارتی شده است؟ شما به عنوان وزیر اطلاعات وجدان بیدار خود را به داوری دعوت کنید و بگویید که آیا گلوله گشودن به مردمی که اعتراضاتی ارام را برگزار کردند و بازداشت‌‌های گسترده انان، امری منطقی است. آیا شما از این رفتارها بی‌خبرید و یا اینکه شما هم به مانند دیگران مصلحت را بر پاسخگویی نمی‌دانید؟"



دو نامه تاریخی

مهدی کروبی، در ادامه اعتراضات خود پس از انتخابات با انتشار دو نامه تاریخی به رئیس مجلس خبرگان رهبری، واکنش شدید حامیان دولت را برانگیخت، به طوری که به طور دستجمعی خواستار محاکمه و بازداشت او شدند.

او با انتشار نامه ای خطاب به هاشمی رفسنجانی از تجاوز وحشیانه به دختران و پسران در بازداشتگاهها خبر داد و در نامه های بعدی خود ، اقدام به انتشار برخی اسناد در این رابطه کرد. این کاندیدا در نامه ای دیگر خطاب به هاشمی رفسنجانی به شدت از موضع و روند اجلاس اخیر مجلس خبرگان انتقاد کرد و خطاب به رئیس این مجلس نوشت: "گمان اما نمی کردم که در اين اجلاس، خبرگان ملت، بحران مبتلا به کشور را فتنه بخوانند و چنين به اميد پاک کردن صورت مساله ، سر خويش را به زير برف کنند. به راستی جنابعالی که قبل از انتخابات "آتشفشان" خشم مردم را روشن ديده و آن را اعلام عمومی کرده بوديد چگونه تاييد فرموديد که تصاعد اين آتشفشان را امواج فتنه بخوانند و چنين بی دغدغه از کنار شرايط خطير مترتب بر کشور بگذرند؟"

این چهره اصلاح طلب بعد از انتشار نامه اش به هاشمی رفسنجانی در خصوص تجاوز به زندانیان به شدت مورد حمله حامیان احمدی نژاد قرار گرفت و در اقدامی هماهنگ ائمه جماعات شهرهای مختلف نامه او را تهمت های ناروا به نظام خواندند. نامه ای که یک روز بعد از انتشار و پیش از هرگونه اقدامی برای بررسی صحت یا سقم آن، توسط رئیس مجلس تکذیب شده بود.

حمله به کروبی تا آنجا ادامه پیدا کرد که فرماندهان سپاه او را "عامل فتنه" دانستند و رسانه های دولتی وی را "پیاده نظام دشمن"خواندند که " در خانه اش به روی منافقان باز است" و خواستار "اشد مجازات" برای او شدند.



شیخ آماده محاکمه

اما شیخ اصلاحات نه تنها در مقابل این تهدید ها سکوت نکرد، بلکه با انتشار نامه هایی ضمن پاسخ به این اتهامات و توهین ها ، ضمن تاکید بر پی گیری حقوق مردم، اسناد دیگری را از جنایات رخ داده در زندان های جمهوری اسلامی افشا کرد.

رییس اسبق مجلس سپس در نامه ای به آیت الله منتظری از حمایت های این مرجع تقلید از خود قدردانی کرده واظهار امیدواری کرده است که دیگر علما و بزرگان حوزه "توان اعتراض" بیابند.

کروبی همچنین با ارسال نامه‌اى به آيت الله نورى همدانى، تنها مرجع تقلید حامی احمدی نژاد، با انتقاد شدید از موضع وی درباره رویدادهای پس از انتخابات اعلام کرد که این موضع نه در محکومیت سرکوبگران بلکه مردم است.

این نامزد معترض به انتخابات نوری همدانی را خطاب قرار داد که: " معترض به ملتی که حقوقشان پايمال شده است، مي باشيد".

در ادامه حملات به شیخ اصلاحات، "شکایت خانواده های شهدا"، "شکایت مردم تهران"، "تجمع خانواده های آشوب های اخیر مقابل منزل کروبی"، "شکایت طلاب از کروبی" و ... از جمله اخبار کذبی بودند که رسانه های حامی احمدی نژاد با انتشار آنها روند برخورد و محاکمه رئیس سابق مجلس را پی گیری کرده اند. طرحی که پیش از این اعلام شد در کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز مورد بررسی قرار گرفته است و مقامات قضایی نیز از رسیدگی به پرونده مهدی کروبی در دادگاه ویژه روحانیت خبر داده اند.

در همین ارتباط، دادستان تهران گفت که اظهارات کروبی در باره تجاوز به زندانیان در دادگاه ویژه روحانیت مورد بررسی قرار خواهد گرفت و معاون اول رييس قوه قضاييه نیز اعلام کرد که : "دادگاه ويژه روحانيت، در صورت وقوع جرم بايد به اتهامات کروبي رسيدگي کند". همچنین، محسنی اژه ای، دادستان کل کشور از محاکمه کروبی خبر داده است.

فشار حامیان دولت برای محاکمهکروبی تابدانجا پیش رفت که سازمان عفو بین الملل با انتشار بیانیه ای از مقامات ايران خواست تا از محاکمه مهدی کروبی خودداری کنند.

در مقابل مهدی کروبی اعلام کرده است که " یک قدم نیز عقب نخواهم نشست". او که روزنامه اش پس از حمله انصار حزب الله از سوی دادستانی توقیف شده، در دیدار با اعضای کانون مدافعان حقوق بشر تاکید کرده است: "خود را برای همه چیز آماده کرده ام و دفاع از حقوق افراد با گرایش‌های مختلف سیاسی و عقیدتی با مشخص بودن چارچوب فکری مشخص را وظیفه خود می دانم".

کروبی تاکید کرده است که هم اعتراضات او و هم جنبش ادامه خواهند داشت. او از همان ابتدا، پس از آنکه خبرهایی مبنی بر احتمال محاکمه اش از سوی برخی مقامات قضایی مطرح شد نیز گفته بود: "بنده به شدت از این اتفاق استقبال می کنم تا اگر در این سال ها به خاطر برخی ملاحظات مطالبی را بیان نکردم، به تفصیل و با ارائه جزئیات آن را مطرح کنم".

ناظران رویدادهای پس از انتخابات، رفتار حامیان دولت در خصوص کروبی را نشانه ای از "کلافگی" آنان در مقابله با "شیخ اصلاحات" می دانند. شیخی که نه دست از افشاگری و تهاجم بر می دارد و نه حاظر به معامله به خاطر جلوگیری از فشارهای محافظه کاران است.

اغلب ناظران معتقدند اگر هراس از واکنش به مردمی به دستگیری کروبی نبود، هم او هم موسوی در همان هفته های اول پس از انتخابات دستگیر شده بودند.

اما آیا این هراس، برای همیشه مانع از گذشتن دولتی ها از "خط قرمز" دستگیری کاندیداهای اصلاح طلب خواهد شد؟ باید منتظر ماند و دید.

نامه یک خبرنگار به همسر احمدی نژاد

عاشقانه های سانسور شده
مسيح علي نژادهمسر رئیس دولت! از همهمه همسران دربندان، آرامشت برهم نریزد!
به نقل از روزآنلاین
آیا نشستن در خانه محمود احمدی نژاد شهردار سابق تهران، در روزهایی که خانه مرتضی الویری شهردار دیگر همین شهر، آشفته و نابسمان است، آسان است؟ آیا همسری و همسایگی مردی را مفتخر بودن در شرایطی که مردان بسیاری از اهالی همین شهر به جرم اننقاد به مرد همراهت یا کشته شدند و یا در حبس و بند هستند، کمی دشوار نیست؟ شاید نامه نوشتن به کسی که از پرده برون آمدن اش را اگرچه نیویورکی ها دیده اند اما از چشم ما و باقی اصحاب رسانه دور مانده است ، دشوار باشد اما من دو چشم تو را درست عین دو چشم های خواهر خودم که به سختی از چادر بیرون است، مجسم می کنم و برای همان چشم ها حرف می زنم. خواه ببیند خواه روی برگرداند و به کنج خود نشیند. بگذار همه بگویند بی سبب است و دلی به رحم نمی آید . اصلا دنبال دلرحمی هم نیامده ام که این نامه نیز همانند نامه های دیگر این روزها عادت دارد که به در و دیوار خانه بخورد و دلی از هیچ کس نلرزاند. تو هم اگر این روزها جشن و پایکوبی برای دوباره به مسند نشستن همسر دولت نشین ات، مجال داد، دقایقی مختصر وقت بگذار و به همسایه های دیگری غیر از همسرت بیاندیش و باور کن این گناه بزرگی نیست اگر برادرانه به آنان که به بند شده اند، نگاه کنی و ببینی چه زود پیر شده اند.



همخانه ساکت دولت پر سر و صدا،



صدای زنان سبز و سپید این روزهای جنبش ایران را در کنار همین مردان دربند شنیدی؟ بی شک همه زنان ایران، طرفدار جنبش اعتراضی این روزها نیستند و چه بسا هستند زنانی که همسرت را حامی اند و حلاوت و شیرنی این همراهی را هم چشیده اند. یکی پست کابینه به او پیشنهاد شد و دیگری که نام معجزه بر مردت نهاد، مدرس دانشگاه شد و حتما زنان دیگری هم هستند که اوضاع شان بهتر از زنان منتقد مرد همراه تو است. مقصود من صدای شعارهای زنان در خیابان ها و همراهی شان با مردان نیست که بی شک آن را شنیده و دیده ای و این قصه جدیدی هم نیست. چه در ایام انقلاب و چه در روزهای اصلاحات، این نوع همپایی و همدلی و همراهی زنان و مردان به کرات به تصویر کشیده شد و سیاستمداران نیز به خوبی از آن بهره دلخواه جستند و جسته و گریخته نیز از این هم آوایی ها تقدیر کرده اند. اما اینبار صحبت از هماوردی دیگر است. صحبت از حماسه های آفریده شده در خیابان نیست ، صحبت از هروله های عاشقانه است. صحبت از عاشقانه های سانسور شده در سیاست محافظه کارانه ایران است. آنچه این روزها باید به گوش تو و باقی هواداران همسرت می رسید، صدای متفاوت زنان ایرانی بود که برخلاف تمامی این سالهایی که بر فضای سیاسی و اجتماعی ایران گذشت، مردان دربندشان را بی هیچ ابایی با واژه گان عاشقانه در صفحات محدود رسانه های عمومی مورد خطاب قرار دادند. یعنی زنانی که خواستن رای و نظر سیاسی را حق خود دانستند و برایش بی پروا فریاد زدند، خواستن و عشق ورزیدن و به هم آغوشی طلبیدن همسران در حبس خویش را هم به همان سربلندی فریاد زدند. پرده نشینی تمام کردند. دانستند که اگر برای مرد دربند شان، دلتنگ و بی قرار اند، هیچ دلیلی ندارد که صورت پشت چادر سیاه پنهان کنند و سپیدی عشق را سانسور. برای همین هر حبس، بهانه ای شد تا ادبیاتی عاشقانه وارد وارد ادبیات سیاسی این روزهای ایران شود. هر دستبندی که به دست یکی از معترضان قفل شد، کلید ورود زنان سیاسی ایران به مرحله شکوفایی گشوده شد تا بیش از این شرمگین بیان عاشقانه های خود نباشند و پرده نشینی را مشق نکنند.



خانم خانه رئیس دولت،



دلت را به دریا زن و فقط یک بار، بی اکره، چشم بر چکامه های زنان منتظر بگشای. نامه های مانده پشت درهای اوین به دست صاحبانش نمی رسد اما به دست تو که آسان می رسد . همان ها را باز کن و بخوان. آغاز گر این شیوه عشق ورزی در صفحات رسمی روزنامه شاید زن جوانی بود که دل اش در غربت برای همسر دربندش فشرده شده بود و به جای آنکه به رسم شیوه های مرسوم روزنامه های ایران و مردان سیاست ، او را با نام فامیل اش صدا زند، نوشته بود: «محمدرضای نازنینم، لبخند تو لبهای مرا فتح کرد». نمی توانی همانند هم اندیشان ات این را بگذاری به حساب پر رویی های جوانانه و خط بکشی بر روی خرمن خاطرات نابی که سیاست خشک ایران را آراست در این روزها سبز. ما عادت نداشتیم که سیاستمداران مان دست همسران خویش به همان گرمی و شیرینی بفشارند که ما اگر چنین می کردیم متهم به شکستن حریم اجتماعی بودیم. میرحسین دست زهرا رهنور را به همان سادگی فشرد و با او در همایش ها راه رفت که شاید در قاموس تو و مرد همراهت این کار ، زیاده روی های سرخوشانه تعبیر شود. اما فراموش نکنیم که هیمن دلگرمی های کوچک خانوادگی است که خانه بزرگترمان ایران را سرپا و سرخوش نگاه می دارد. برای همین است که وقتی معصومه خوش صولتان برای همسرش مرتضی الویری، شهردار سابق تهران، به دور از تشریفات و تعارفات مرسوم محافظه کارانه می نویسد: «مرتضای عزیز و مهربانم! شاید امروز اولین بار باشد که بدین گونه به همه جهانیان می گویم که چقدر بیشتر از همیشه دوستت دارم»، دیگر در قاموس بخشی از جامعه ، سیاست، به تعبیر شهردار دیگر تهران جناب قالیباف فقط دنیای کثیف نباشد و مبارزه نیز بخش زیبای این دنیای آلوده معنا شود که زنی چنین استوار و با افتخار پرده های کذایی میدان را کنار می زند و همسرش را با نام کوچک و واژه های مهربانانه مورد خطاب قرار می دهد.



اعظم السادات!



فخرالسادات محتشمی پور هم یک زن ایرانی دیگر است که همسر دربندش را در رسانه های عمومی به جای آقای تاجزاده، مصطفی صدا می کند و بر خلاف ژست های کاذب این سالها هیچ درگیر القاب و صفات مضاعف نیست تا نقش یک زن محترم تعریف شده در قاموس محافظه کارانه برخی ها را بازی کند . از تو توقع نمی رود که برای همسرت به همین شیوه که فاطمه ستوده برای همسر دربندش، علی پیرحسین لو نوشته است که همه گرمای دستش انگار کفایتش می کند برای یازده روز انفرادی، بنویسی. حالا که وجودت در هیچ جای جهان احساس نمی شود و از این بابت هیچ احساس ناراحتی هم نمی کنی ، حداقل همت کن و با همسرت دنبال یک راهی باش که ما سرمان را در جهان بالا بگیریم و بگوییم در ایران همه زنان سیاست ، پرده نشین نیستند و زنانی هم هستند که در قاموش شان آزادی و عشق به یک اندازه مقدس است و برای رسیدن به این هر دو رویای شیرین، به یک اندازه سر بالا می گیرند و به یک اندازه صدا بالا می برند.

مسعود بهنود: حسین تو را باید کشت

حسین تو را باید کشت

مسعود بهنود
نامه آقای حسن درخشان، مرد محترم، پدر حسین [بگو هودر] که سرانجام تاب نیاورد و سکوت یک ساله شکست به اندازه کافی تلخ بود و برانگیزاننده، چه رسد که خبر دستگیری فله ای جوانانی هم رسید که شب جمعه برای دعای کمیل به خانه دوست زندانیشان رفته بودند تا بلکه درد تنهائی و دوری از شهاب را در مناجات نیمه شبی بریزند. باورشان بود دعای کمیل و صدای محمد رضا وقت تلاوت آیات کتاب خدا، دمی روح بخششان خواهد بود. اما ون سبز رنگ دم در بود.

چنین بود که به دلم افتاد نامه ای بنویسم و از اعاظم قوم بپرسم گناه این جوانان چیست که در این زمان و در این سرزمین زاده شده اند. بپرسم آیا محمدرضا شاگرد اول شاگرد اول ها، هادی که با همه جوانی بزرگ و کارچرخان کارتونیست ها شده، هنگامه با آن همه عقل و رعایت، آسیه با آن همه شور و انسانی، فرشته با آن علاقه و پی گیریش به حرفه، و حسین که در بیست و چند سالگی شده بود پدر وبلاگ نویسی ایران، لایقشان زندان است. و باید از مام وطن همان بشنوند که بازجو روز پایان محبس می گوید: یا مثل بچه آدم شو یا برو، برو همان طور که میلیون ها رفتند.

این نامه را ننوشتم و آن سئوال ها را نگاه داشتم. نپرسیدم به این جوانان چه داده ایم که از آنان اطاعت محض طلب می کنیم، آیا تقسیم پول نفت بدون هیچ مدیریت و هنرمندی ، با هزار غفلت و اسراف و بدکاری، این همه منت گذاری دارد. آیا این منت چندان است که باید جوانان روزی هزار بار هفت هزار سالگان را دستبوس آیند تا مغزهایش از کاسه سر به در آورده نشود. سهل است از آنان می خواهیم همه الگوهای رفتاری شان را دور بریزیند، و بی هیچ سئوالی، همه آن شوند که ما می خواهیم .

می خواستم در آن نامه بپرسم چه گلی زده اید به سرهاشان که از آن ها می خواهید جوانی بگذارند و همچون شما هفت هزار سالگان راه بروند و همچون شما زندگی را در مرگ ببیند، فرزند بر سر جدل قدرت بکشند و بگویند بر سر عقیده کشته ایم. چرا باید همه اطاعت باشند و ریا. هر کار در پنهان کنند اما در ظاهر زاهد باشند و پرهیزگار، ورنه بروند و بخت خود را در جاهای دیگر دنبال کنند. آیا وقتی جهان پر شد از سینا و فرناز و فرشته و گلنوش و همه محسن ها [ از مخملباف تا نامجو، از سازگارا تا کدیور] آن گاه سر آرام بر بستر خواهید نهاد. گمان ندارم. چون آن که در سر دارید نه با کوره های داغ تربلینکا و آشویتس به دست آمد نه در زمهریر سیبری. پس آرامشی در کار نیست، هم اکنون در فهرست نام آوران جهان فراوان حسین هست و فاطمه، نازک و بهاره، شادی و دیگران [با گذرنامه هائی که هر کدامش به خون جگر رنگ به رنگ شده] اما ای عجب هنوز دل سنگتان آرام نمی گیرد.

ننوشتم آن نامه را و به خود گفتم چه فایدت از این نوشتن. نکند کار حسین درخشان و بچه های زندانی را هم بدتر کند. پس چنین بود که نامه ای نوشتم به هودر. می دانم به او نمی رسد، سیصد روزست که چشم او به در مانده و کسی در نمی گشاید اما فرض می کنم که نامه را نوشته در بطری نهاده ام و رها کرده به سینه دریاها. چنین بود که بالای صفحه نوشتم: حسین باید کشته شوی. نوشتم:

از این جمع بی قراران، اول از همه تو کشف کردی و تو به ما رساندی که دنیا، مجازی شده است، شفاف شده، ریائی نیست. و شیرجه زدی در این دنیا. هیچ فکر نکردی ما که مانده ایم در ریاهایمان، ما که رنگ هایمان را می پوشانیم، ما که آموخته ایم چون به خلوت رفت باید آن کار دیگر کرد، تابت نمی آوریم. هیچ فکر نکردی دارت می زنیم. وقتی عریان می شوی، هر چه در کله پوچت هست را به دنیای مجازی می سپاری. آن وقت هم پلیس مرزی نیویورک و هم هر مامور دیگری پشت خط نگهت می دارند. و تو چه لقمه آسان هضمی شده ای، همه چیزت آشکارست، خطا ها که کرده ای، یاوه ها که گفته ای، بدها که نوشته ای. و در یک لحظه جهان پر می شود از قدیسان که گویا هرگز تقصیری نکرده اند، همه پاکدامنان که انگار هزار ساله به جهان پا گذاشته اند.

حالا گیر کرده ای، گریبات در دست آن هاست که تو را خوب تر از خودت می شناسند، همه زیر و بالایت را می داند. تو در روشنائی گذارده و خود در تاریکی اند. و تو هیچشان نمی شناسی. گناه تو و گناه بخشایش نشدنی تو این است که "معمول" نشدی، همه جا خواستی جور دیگری باشی. هر کار که دیگران در پنهان می کنند تو آشکارا کردی. خصوصی ترین و خاص ترین لحظاتت را هم ثبت کردی.

بار آخر که دیدمت چند هفته پیش ازاین بود که بروی به خانه . گفتی دلم برای قلهک تنگ شده، همان موقع بود که آن قدر نوشته بودی آن قدر متلک گفته بودی، همه را آزرده بودی که دیگر شده بود طبیعتت و همه جا می پراکندی. سخنرانی و فیلم دانشگاه سوآز. میهمانانی رسیده از تهران. نگاه همه به تو جور دیگری بود و نگاه تو به همه هم سن و سالانت یک جور دیگر. انگار به منظورت رسیده بودی، گمان داشتی رخت چرک همه را به بند کشیده ای، بز از گله جدا شده ای. اما همان خنده شیطنت که بیش تر دندان هایت می خندید بر لبانت بود، همان خنده که وقتی به تیم کلاس بالاتری مدرسه گل زدی در چهره ات بود.

اما گمان کردی زندگی همان زمین فوتبال است. گل خورده ها همه سروش حاج فرج اند که بعد پانزده سال به لبخندی به یادآوردند شیطنت هایت را. چقدر باید از عمرت می دادی تا بدانی که زندگی شوخی نمی کند با تو و از تو شوخی نمی پذیرد، تا لبخند از لبت نگیرد رهایت نمی کند.

ترا گذاشتند مدرسه نیکان که با فرزندان بزرگان همکلاس شوی و با بزرگان آینده همدم و آشنا شوی، گذاشتند که طبع سرکشت را مهار کنی. آدمی شوی مناسب جامعه ای که ناظمش همیشه آقای کمالی نیست که، مجازاتش فقط "آقات را بگو فردا بیاد مدرسه" باشدن. پوستت را می کنند. با هر زندانی که به بند می افتد یک بار ترا می کشند که قصه بگو، قهرمان داستان های شب شو. همان ها را که می نوشتی در "سردبیر: خودم" حالا در دوربین بگو. بگو بگذار باورمان کنند. از تو می خواهند کمکشان کنی که باورپذیر شوند.

حالا باید ریا کنی، نگو که از وقتی از تورنتو به در آمدم کولی آواره بودم و در پی آن که به پدر وبلاگ نویسی ایرانی، یکی در ازای هشت ساعت کار مواجبی بدهد که از کمک پدر بی نیاز شود در سی و چند سالگی. بگو من آدم بزرگ شده بودم، رییس جاسوسا بودم، نگو آمدم تهران برای این که دلم برای ملافه و تشک مامان تنگ شده بود بگو آمدم برای دستگاه های بزرگ جاسوسی گزارش تهیه کنم، بگو طرفداریم از آقای دکتر کلک بود. نگو که کولی یک لا قبائی بودی در سر هوس کشف جهانت بود، آن جا کسی لاری سامرست موآم نمی شناسند، لبه تیغ نخوانده اند و نه خدا حافظ کاری گوپر رومن گاری را، از لنی حرف نزن. بگو اصلاح طلب ها یادم داده بودند که ادای اصولگرایان را در آورم.

دنیا که شادی نیست که بگوید "برو گمشو حسین با این مزخرفاتت، کی ترا استخدام می کنه". حالا باید آن قدر از این "مزخرفات" بگوئی تا قبولت کنند که دیگر خیال شفافیت از سرت بیرون شده، تو هم شده ای مثل دیگران، بلد شده ای ریا کنی، یک جور باشی و جور دیگری نشان بدهی.

بهشان نگو که آن ساک دستی چرخدار را می کشیدی از این ور به آن ور عالم، نگو که نیمه شب ها تلفن کردی که می توانم بیایم آن جا. نگو شبیه قهرمان "منهتن به نمره" امیر نادری شده بودی، نگو که وقتی برای مراسم رسمی دعوتت کردند بلد نبودی کراوات گره بزنی، کت آتی را پوشیدی. از پنجره نگاهت کردم وقتی که رفتی، یکی دیگر شده بودی. اما کسی را هم گول نمی زدی با آن ساکی که قرقر روی زمین می غلتاندی و آی پاد در گوشت. بگو دو صفر هفت شده ام با همان امکانات و این آی پاد هم برای دریافت دستورات بود.

یادت باشد. همه مامورهای دنیا یک شکل هستند و یک ماموریت دارند، مگر نبود مامور مرزی آمریکائی در نیویورک. گفت نه نمی شود، دیگه هیچ وقت نمی تونی پاتو تو ایالات متحده بگذاری. دندان هایت خندید یعنی شوخی می کنید آقا، من یک کانادائی هستم مگه میشود؟. اما شد. چون همان اول کار مامور مرزی نامت را سرچ کرده بود در گوگل، وبلاگت را خوانده بود. می دانست رفته بودی تورنتو چه کار، می دانست چقدر خوشحالی که یک سطر آدرس داری در نیویورک. آمریکائیه که مدام آدامس می جوید از وقتی از توی وبلاگت، ترا کشف کرده بود، لبخندی به لبش بود انگار آل کاپون را گرفته. نمی دانست با همان کارش با این کولی که تازه یک سطر آدرس پیدا کرده بود در نیویورک و می خواست چند ماهی در شهرآرزوهایش کلیدی داشته باشد چه کرد. نمی دانست دیگر تو ضد آمریکائی می شوی. و از آن جا راهی نیست تا علاقه مندی به دکتر احمدی نژاد، به دشمنی به اصلاح طلبان.

راستی اگر گذارت به دباغخانه نیفتاده بود. چه حالی می کردی با این جنبش سبز. عین جنس دلخواه بود. هی لینک بده. هی علامت بزن. افشا کن که خط از آمریکا می گیرند، از دکترکین، جین شارپ علامت بده، هابرماس یادت نرود. اما به شرطی که خودت باور نکنی که اگر دلت تنگ شود برای بوی لحاف مامان، دکتر به دادت می رسد.

ما هفت هزار سالگان بی تحملیم، داغ هزاران آرزو در دل داریم. با شما دشمنیم که جوانید و چنین است که در سهراب کشانیم، تحمل شادیتان را نداریم، هزاران مامور برتان گمارده ایم مبادا کلمه ای جز آن بگوئید که ما می دانیم مبادا جز آن چیزی در خاطرتان بگذرد که در ما گذشته .

بی کله، کوله بر دوش، آواره، یاغی بکش که سزای تست. به جرم آن که جوانیت را دهان نبستی. به جرم آن که از همان بچگی خطا کردی و به تیم بچه های بزرگان، حضرات بلندپایگان گل زدی، بعد هم با چشمانی که کودکی و شیطنت از آن می بارید چشم در چشم بزرگ ترها ایستادی. نفهمیدی که در شهری زاده شده ای که ترا بی دست و پا می پسندند. باید در خط زندگی کنی. باید خطوط را رعایت کنی، باید به خط قرمزهائی که هفت هزار سالگان رسم کرده اند نزدیک نشوی، اگر شدی هیچ گمان نبر که کس به دادت برسد، هیچ طمع مدار که همسن و سالانت هم ترا به یاد آورند، این ها به تازیانه و یا آنان به گفتار، پیامت می دهند که جز ما میندیش.

این جا دنیای مجازی نیست. این جا دنیای واقعی است زندان دارد، دیوارهایش نزدیک است، سفیدست. آدم هایش اما گاه به گمان و به حدس نقش می گیرند، بازجو می شوند، قاضی می شوند و حتی قاضی عسگر و دعای قبل از مرگ در گوشت می خوانند. مگر تو همین طور نبودی حسین، مگر به تازیانه نبستی دیگران را به گمان.

اما حالا ریا کن، هر چه می خواهند و می خواهی بگو. بگو دیگر تغییر نمی کنم. بگو بی دست و پا می شوم، بی بال و پر. همین جائی می شوم، در همان قلهک خانه ای بگیر. کلیدی داشته باش، زنی "بستان"، شرکتی "بزن". از در که بیرون می روی یقه ات را ببند. دعای زیر لبی بخوان. بگو که از خانواده شهیدی، بگو همه عمر با هیات موتلفه مانوس بوده ای. بگو عمویت از هفتاد و دو تنی است که همراه آیت الله بهشتی بودند. اما نه کمی تامل کن. در این فاصله که نبودی آیت الله بهشتی هم از بهشت بیرون شده است، انگار او هم کمی سبز بوده است.

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

نامه فاطمه معتمدآريا، جعفر پناهی و مجتبی ميرتهماسب، سه سينماگر ممنوع الخروج شده از ايران،

حتی بدون پاسپورت، ما ايرانی هستيم! نامه فاطمه معتمدآريا، جعفر پناهی و مجتبی ميرتهماسب، سه سينماگر ممنوع الخروج شده از ايران، ايلنا
ارسال به فیس بوک اکنون عبور از مرزها را از ما گرفته اند؛ گلايه ای نداريم. حتی نمی دانيم به چه اتهامی؛ باز هم گله ای نداريم. اما ما می خواهيم همچنان سينماگر مستقل ايرانی باقی بمانيم.


مجتبی ميرتهماسب ، فاطمه معتمد آريا و جعفر پناهی سه هنرمندی که روز های گذشته اجازه خروج از کشور را پيدا نکرده اند در نامه ای نسبت به اين موضع واکنش نشان دادند .
به گزارش ايلنا در اين نامه آمده است:




ما ايرانی هستيم.
هر يک از ما تنها يک پاسپورت داريم. پاسپورت ايرانی که آرم جمهوری اسلامی ايران بر آن حک شده است. پاسپورت مان را در فرودگاه از ما گرفتند.
ما سينماگريم.
در اين سی سال سينماگر شده ايم و به واسطه فيلم هايمان در مجامع جهانی نماينده فرهنگ و هويت ايرانی خويش بوده ايم.
ما همواره به فرهنگ کشورمان باليده م و آن را در معرض تماشای مردم جهان قرار داده ايم. ولی اکنون عبور از مرزها را از ما گرفته اند؛ گلايه ای نداريم. حتی نمی دانيم به چه اتهامی؛ باز هم گله ای نداريم. اما ما می خواهيم همچنان سينماگر مستقل ايرانی باقی بمانيم.
در تمام طول فعاليت فرهنگی مان می توانستيم پاسپورت ديگری داشته باشيم؛ اما خواست و اراده ما بر ايرانی بودن و ايرانی ماندن بوده است. دولت اين توان را دارد که مانع خروج ما از مرزهای کشورمان بشود؛ اما يادآوری می­کنيم که هويت ما در گرو پاسپورت هايمان نيست.
حتی بدون پاسپورت، ما ايرانی هستيم.

فاطمه معتمدآريا، جعفر پناهی، مجتبی ميرتهماسب

۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

کروبی: جنبش ادامه دارد

همزمان با ابراز نگرانی عفو بین الملل از امکان محاکمه
کروبی: جنبش ادامه دارد
ROOZONLINE.COM
در حالی که فشار بر رهبران جنبش سبز هر روز از سوی حامیان کودتا افزایش می یابد و کسانی مانند دادستان کل کشور محاکمه آنها را وعده می دهند، مهدی کروبی در دیداری که با نمایندگان "کانون مدافعان حقوق بشر" و "شورای ملی صلح" در منزلش انجام داد اعلام کرد: "خود را برای همه چیز آماده ام."

مهدی کروبی همانطور که در شعارهای انتخاباتی اش نیز مطرح کرده بود بار دیگر تاکید کرد:"دفاع از حقوق افراد با گرایش‌های مختلف سیاسی و عقیدتی با مشخص بودن چارچوب فکری مشخص را وظیفه خود می دانم ."

شیخ اصلاحات در این دیدار که چهره هایی مانند عبدالفتاح سلطانی و محمدعلی دادخواه از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات نیز در آن حضور داشتند ملت ایران را در مبارزه با استبداد، ملتی رشد یافته معرفی کرد که در طول یکصد سال گذشته در منطقه پیشگام بوده‌اند.

وی همچنین حوادث پیش آمده برای مردم ایران را پس از برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در شأن ملت ایران ندانست، چرا که به اعتقاد او انقلاب اسلامی موجب دگرگونی جامعه شد تا حکومتی متکی بر آرای مردم شکل بگیرد.
مهدی کروبی با اشاره به اینکه " حوادثی بر اثر برخی غفلت‌ها رخ داده است که اوضاع اینگونه شده است" در ادامه افزود:"از آنجا که مردم ایران با هوش و رشدیافته هستند، چراغ روشنگری، هدایت و مبارزه خاموش نشد و در فرصتی مناسب با حضور در انتخابات اخیر، حرکتی توفنده و آرام را با حضور در پای صنوق‌های رأی انجام دادند."

رییس دو دوره قوه مقننه در ادامه این دیدار و درحالی که برخی از حاضران از طرح برخی شعارها از سوی جنبش سبز در تجمع ها به ویژه روز قدس ابراز نگرانی می کردند، گفت:" این شعارها عکس‌العمل کارهای نسنجیده آقایان است چرا که ملت ایران، زمانی از مردم فلسطین حمایت می‌کردند که در سخت‌ترین شرایط قرار داشتند بنابراین حالا معنا ندارد که این شعارها داده شود."

مهدی کروبی با بیان این جمله که "جنبش ادامه دارد، اصلاحی هم هست و باید مواظب مرزبندی‌ها باشیم" همچنین افزود:" همه فعالان جنبش سبز به دنبال اصلاحات هستند نه براندازی، بنا براین باید همه خواسته‌هایمان در چارچوب نظام اسلامی باشد."

دبیر کل حزب اعتماد ملی در ادامه با اشاره به موضوع نامه هایش به آیت الله هاشمی رفسنجانی و روایت وقوع قتل ، تجاوز و شکنجه در بازداشتگاه ها طی مدت اخیر تصریح کرد:" وقتی قضایا را شنیدم مطمئن عرفی شدم؛ بنابراین خواستم هشدار دهم تا مراقب باشند. بنابراین اینکه گفته می‌شود، نظام متهم می‌شود را قبول ندارم چرا که هدف این است تا نظام پالایش و پاک شود؛ زیرا که دلمان برای نظام می‌سوزد."

مهدی کروبی هفته گذشته و پس از آنکه خبرهایی مبنی بر احتمال محاکمه اش از سوی برخی مقامات قضایی مطرح شد نیز گفته بود:" بنده به شدت از این اتفاق استقبال می کنم تا اگر در این سال ها به خاطر برخی ملاحظات مطالبی را بیان نکردم، به تفصیل و با ارائه جزئیات آن را مطرح کنم."

بازگشت آیت الله منتظری

بازگشت آیت الله منتظری
به نقل از Roozonline.com
رشيد اسماعيلي
روز قدس است، مردم شعار می دهند: درود بر منتظری/روحانی واقعی- منتظری، صانعی. ماجرا وقتی جالب تر می شود که دانشجویان دانشگاههای تهران و شریف هم به طور گسترده در حمایت از منتظری و صانعی شعار می دهند.

لحظه ای باورت نمی شود که داری در خیابانهای تهران راه می روی و این شعار را از حلقوم مردمی می شنوی که به رغم همه اخطارها و تهدیدها و به دنبال سه ماه قتل و زندان و شکنجه و تجاوز، برای دموکراسی و حقوق بشر به خیابانها آمده اند. مردمی که با سی سال تجربه، حالا نه تنها می دانند که چه نمی خواهند بلکه مشخص است که چه می خواهند.

بعد از دو دهه فشار و انزوای اجباری اکنون رهبران سیاسی ِ مهمترین خیزش دموکراتیک ایران(موسوی و کروبی) به آیت الله منتظری نامه می نویسند و از او راهنمایی و حمایت می خواهند ،مردم در خیابانها به سود او شعار می دهند و کوچکترین اظهار نظر آیت الله از درون بیت ساده و بی تکلف او بر صدر اخبار ایران و جهان می نشیند.

آیت الله منتظری اکنون به عرصه عمومی بازگشته است، محبوب تر و مقتدر تر از همیشه، اقتدار او اما چیزی از جنس اقتدار رهبر جمهوری اسلامی نیست، او به سر نیزه سپاهیان و شبکه های پیچیده و در هم تنیدۀ اقتصادی و نظامی پشتگرم نیست. این پیرمرد 87 ساله که زمانی تئوری پرداز اصلی ولایت فقیه بوده، اکنون با آن چهرۀ آرام و با همان وجدان بیدار همیشگی کلیت دستگاه "ولی فقیه" را به چالش گرفته است.

جالب اینجاست که بیت این مرجع بلندپایه شیعه تنها محل مراجعه "مقلدین" نیست، او از معدود روحانیونی است که "محققین" را نیز با روی گشاده پذیرا می شود؛ در آن اتاق کوچک و پشت آن میز محقر چوبی.

طی این سالها دانشجویان معترض و محروم از تحصیل، روشنفکران سکولار، روحانیون ناراضی، اپوزیسیون مسالمت جو، تحول خواهان و اصلاح طلبان همه و همه به دفتر آیت الله منتظری راه داشته اند. فرقی نمی کند که عضو مجاهدین انقلاب باشی یا نهضت آزادی، جبهه مشارکت یا سازمان دانش آموختگان یا... مسئله اصلی اینجاست که منتظری نماد وجدان سیاسی است و به همۀ آنها که از بی وجدانی حاکمیت در عذابند پناه می دهد، هر چند خود به زعم خودش پناهی جز "خدا و مردم" ندارد.

منتظری امتحان خویش را پس داده است؛ او در دو قدمی "خلافت" پشت پا بر قدرت دنیا زد تا از حقوق کسانی دفاع کند که به لحاظ فکری و سیاسی فرسنگها با او فاصله داشتند؛ به قدرت پشت پا زد تا "ایمان" خود را حفظ کند، او در همان دو راهی ای که شیخ صنعان دنیا را انتخاب کرد ایمانش را برگزید.

منتظری طی همه این سالها مظلوم بود، آماج جُک های سیاسی ای که حتی روشنفکران نیز در اشاعه اش گوی سبقت ازیکدیگر می ربودند، همه از حزب اللهی تا سکولار او را "ساده لوح" می دانستند ولی حالا محک تجربه نشان داده که او هرگز ساده لوح نبوده است، امروز بر همه معلوم شده که آن "شیخ ساده لوح" در واقع یک "آیت الله العظمای تیزبین" بوده که جلوتر از همۀ اذهان کُند و پریشان آسیبها را می دیده، تحلیل می کرده و نسبت به آنها هشدار می داده است.

حالا هیچ کس دیگر "شیخ ساده لوح" را به خاطر ندارد، آن جُک ها همه فراموش شده اند، حقیقت از پس ابر رخ می نماید و "آیت الله العظمی منتظری" به عرصه عمومی باز می گردد. رمز این بازگشت فاتحانه اما چیست؟

منتظری مرجع تقلیدی است سخت پایبند به اصول شیعه، او تمام عمر خود را وقف این مذهب کرده است، منتظری را با این حال باید شیعه ای اومانیست دانست، شاید چیزی از قماش اراسموس ـ و نه لوتر ـ او نماد انسانگرایی شیعی است. منتظری یک روشنفکر نیست، نمی تواند هم باشد او اما یک انسانگرای آزاد اندیش به روایت شیعی آن است، برای خون و حقوق انسانها حرمت قائل است و درست به همین دلیل وی به اولین مرجع تقلیدی تبدیل می شود که در دفاع از "حقوق شهروندی بهاییان" فتوا می دهد.

رابطه او با "دانشگاه" نیز جالب است، فعالین دانشجویی (اسلامگرا و سکولار) و استادان ناراضی دانشگاه نزد او می روند چرا که منتظری به دنبال سلطۀ مرجعیت و حوزه بر دانشگاه نیست و بر خلاف آن "دیگری" حرمت علوم انسانی را پاس می دارد، با روشنفکری چون سروش وارد گفتگو می شود و "استقلال" دانشگاه را پاس می دارد، بالاتر از آن اما او در میان "غوغای ذوب همه چیز در کوره ولایت" پاسدار استقلال مرجعیت شیعه است.

او انسانی نیک نفس است، جامعه در کوران تجربه های بزرگ تاریخی (و نه از روی حدس و گمان) به این نتیجه رسیده است که منتظری در هوای کسب قدرت و ثروت نیست، دخالت او در سیاست از موضع "روحانی" است، او می خواهد جامۀ "اخلاق انسانگرای دینی" را بر تن سیاست بپوشاند و نیک می داند که این از رهگذر حکومت کردن روحانیت بر تن و بدن مردم میسر نیست؛ اینگونه است که منتظری هر چه از ولایت بر تن و بدن مردم فاصله می گیرد، به حکومت بر قلبهایشان نزدیک تر می شود.

او با خشونت مخالفت می کند، بمب هسته ای را حرام می داند، سکوت در برابر ظلم را گناه می شمارد، شکنجه را حرام و اقرار تحت شکنجه را نامسموع اعلام می کند و از همه مهمتر مردم را به معنای واقعی کلمه "صاحب حق" می داند.

منتظری امروز یک اسم رمز است؛ مخرج مشترک خواستهای اجتماعی و سیاسی ایرانیان: جدایی دین از دولت، حقوق بشر، دموکراسی، زندگی مرفه توأم با کرامت انسانی. وجود منتظری باعث شده است که مومنین نیز با خیالی آسوده تر در این مسیر گام بردارند ودلهای ایرانیان به هم نزدیک تر شود. این است رمز بازگشت دوباره آیت الله منتظری به عرصه عمومی، بازگشتی با شکوه که اکنون خواب از چشم فاشیست های اسلامی ربوده است.

آیت الله منتظری بازگشته است اما نه برای سلطه بر ما، او با همان وجدان همیشه بیدار به یاری ما شتافته است.

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

دو کلمه حرف حساب ازابراهيم نبوي :منتظرالزیدی و صفارالهرندی

منتظرالزیدی و صفارالهرندی
دو کلمه حرف حساب ازابراهيم نبوي
نوبت به اولیاء که رسید آسمان تپید. قصه همین است، زنگ می زنی در خانه مردم فرار می کنی، یک ماه بعد لنگ ظهر، خوابیدی با پیژامه راه راه و زیرپوش پاره، یک دفعه می بینی زنگ در خانه تان را زدند، فکر می کنی بابات آمده، در را باز می کنی، یک دفعه یک لنگه کفش محکم می خورد توی سرت، تازه می فهمی مزاحم تلفنی است. آقا جان! مزاحم مردم نشو تا بیخودی هی اس ام اس الکی برایت نیاید.



یک سال قبل، منتظر الزیدی خبرنگار عراقی، یک لنگه کفش پرت کرد به طرف بوش، آقا! ایکی ثانیه طرف چنان مشهور شد انگار انجلیناجولی است. تمام دنیا بیماری لنگه کفش گرفت، در ترکیه پنج تا لنگه کفش خورد به نمایندگان مجلس و در کامرون دویست تا لنگه کفش که معترض به انتخابات بودند، در صندوق های رای گیری کشف شدند. در نماز جمعه تهران، صدا و سیما مسابقه لنگه کفش پرانی برگزار کرد. نزدیک بود حسین رضازاده هم وزنه برداری را ول کند و در مسابقات المپیک به جای پرتاب دیسک لنگه کفش پرتاب کند، علیه اسرائیل. همین منتظرالزیدی ده دوازده تا دکترای فیزیک هسته ای از دانشگاه های ایران قرار بود بگیرد. حتی آقای مصباح می خواست او را مجتهد اعلام کند.



حالا دیگر قضیه مد شده، خودت کردی که لعنت نمی خواهم بیخودی بفرستم، همان موقع هم گفتم آدم اگر شعور داشته باشد، کفش اش را پرت نمی کند، طرف مردم، بیخودی گفتند نه، اساسا این یک نماد مبارزه است و هشت هزار سال سابقه دارد. حالا دیروز در دانشگاه دانشجویان مخالف لنگه کفش پرت کردند طرف صفار هرندی. تا لنگه کفش پرت شده به طرفش تازه یاد مدنیت و ادب افتاده و گفته است " متاسفم که شما پرتاب لنگه کفش را نشانه مدنیت می دانید." یادش رفته که وقتی لنگه کفش از آن طرفی پرت می شد چه ذوقی کرده بودند امت حزب الله. البته مشکل فقط لنگه کفش نیست. ترور هم همین است.



بیست سال است عکس مردک تروریست را روی ساختمان ده طبقه نقاشی کردند، که چی؟ آقا بمب به خودش بسته بود و ده تا بدبخت بیچاره را منفجر کرد. مملکتی که ده پانزده سال در آن تبلیغ شده که عملیات استشهادی راهی برای رفتن به بهشت است، همین می شود، یک احمق نادانی هم پیدا می شود، می زند شصت تا آدم را در سیستان منفجر می کند. فکر می کنی آن کسی که چنین اقدامی کرده، فکر می کرده می رود جهنم؟ مطمئنا او هم فکر می کرده می رود بهشت، خریت که اختصاص به یک گروه خاص ندارد.

۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

ایا جامعه گناهکار دچار قهر طبیعت می شود ؟ نقدی بر سخنان آیت الله سبحانی

این خبر هم خواندنی است .
کیهان امروز به نقل از آیت الله سبحانی نوشت « آيت الله سبحاني: جامعه گناهكار دچار قهر طبيعت مي شود
«
واقعا خنده دار است جامعه گناهکار دچار قهر خدا می شود . ما چند درصد جمعیت دنیا را هستیم ؟
چرا این روحانیون معظم هنوز افکاری این چنینی را اشاعه می دهند ؟ امروز درحالی که خشونت دولتی کشور را فرا گرفته و عده ای از هموطنان ما در زندان ها و بازداشتگاه ها مورد تعدی و جنایت و تجاوز قرار گرفته اند و شکنجه های فیزیکی و روحی زندانی ها همه را به خشم و تحیر و مردم دنیا را به واکنش واداشته ، روحانیت دولتی دم از گناه جامعه می زند . آیا گناهکاران اصلی در جامعه خود شما نیستید که اینگونه نعل وارونه می زنید ؟
آقای سبحانی شما که فرموده اید :» گناهكاران در اين دنيا و در جهان آخرت دچار قهر طبيعت و عذاب خداوند متعال مي شوند
« آیا گناه ترک نماز و روزه و بیرون بودن چند تار موی بانوان است یا گناه بالا کشیدن میلیارد ها دلار ( و نه تومان ) اموال عمومی و قتل نفس ده ها نفر از جوانان در خیابان و انظار عمومی ؟
چرا شما وقتی مسئولان به تعدی دروغ می گویند ساکتید ؟ اما گناه زلزله و سیل را به گردن مردمی می اندازید که بیچارگی بر پوست و گوشتشان چیره کرده است ؟
چرا شما گناه حاکمان را نمی بینید ؟ ولی بیرون بودن چند تار مو را با آگراندیسمان می بینید ؟
گناه تهمت حاکمان در تلویزیون در جلوی انظار 200 میلیونی را در ایام انتخابات دیدید و دم فرو بستید ؟
گناه قتل نفس نظامیان را در خیابان دیدید و هیچ نگفتید ؟
دست مریزاد که نامه اعتراض آمیز بر ظلم و تعدی و تجاوز آقای کروبی را خواندید و دم فرو بستید ؟
حال آمده اید و گناه زلزله و بلایای طبیعی را بر گردن مردم بیچاره می اندازید ؟
شما اگر نمی دانید بروید مطالعه کنید : زمین گسل دارد و گسل حرکت می کند و زلزله اتفاق می افتد . این زلزله در کشورهای پیشرفته خسارتی ندارد اما در بم هزاران نفر را می کشد . آنها در پی چاره جویی بر آمده اند و توانسته اند زلزله را مهار کنند ، اما ما بجای چاره جویی
آن را به گردن مردمی می دانیم که مثلا ترک واجبات کرده اند ؟
خوب است حضرت آیت الله بجای اینکه این فرمایشات را بفرمایید به آقایان تذکر بدهید بجای هزینه اموال عمومی در ونوزوئلا و بورکیافاسو راه تکرار بر خطر ببندند و خانه های خشتی را که در کشور زیاد است قبل از آنکه سیل و زلزله خراب کند ، و قاتل صاحبانش شود آنها را خراب کرده و از نو با مهندسی بسازند نه اینکه توصیه به خلق الله بکنید گناه نکنید تا مثلا زلزله نیاید .

مقاله خواندنی دیگر از مسعود بهنود : آزادی ها در راه

آزادی ها در راه
مسعود بهنود
هنوز بر من مسلم نشده ولی همین روزها منتظر شنیدن خبر آزادی مازیار بودم. بنابراین تصورم هست اگر دیشب آزاد نشده باشد هم امشب آزاد می شود و این درست به مثابه فرج بعد از شدت غنیمت است و همه ما روزنامه نگاران به خود تبریک خواهیم گفت که یکی از اسیرانمان از بند آزاد شد، چندی دیگر هم منتظر محمد قوچانی هستیم و بعد هم دیر نخواهد بود که یاران سرفراز هنگامه شهیدی و همه روزنامه نگاران اسیر، لیلاز، زیدآبادی و بهمن اموئی و دیگران.

دست کم هرازگاه یک روزنامه نگار به یک همکار ایرانی خود تلفن نخواهد کرد و نخواهد پرسید اگر نظام ایران مانند زیمبابوه با کار خبرنگاران خارجی مخالف است چرا اصلا به آن ها اجازه فعالیت می دهد، نکند تصور می کند که خواهد توانست همه روزنامه نگاران جهان را کنترل کند.

یا چنان که هفته گذشته رخ داد سردبیر یک نشریه سیاسی معتبر انگلیسی نامه ای بنویسد و از یک روزنامه نگار قدیمی ایرانی بپرسد راستی چه خبرست در آن مملکت، چرا مازیار را آزاد نمی کنند، می خواهند چی را به کی ثابت کنند. حرف هائی را که به زور از وی گرفته اند که برای هیچ کس باورپذیر نیست چرا آبروی خود را می برند. ممکن است یکی در این باره به ما توضیح بدهد.

اما پاسخ همان است که روزنامه نگار پیر به همتای انگلیسی جوان خود داد و گفت: "آیا اگر خانه تان آتش بگیرد یا خیال کنید که آتش گرفته است سعی خواهید کرد حتما با ظرف یک بار مصرف پلاستیکی آب بر آتش بریزید یا اگر یک پارچ قدیمی عتیقه و یک گلدان چینی گرانبها هم دم دست بود برمی دارید و آب می کنید و بر سر آتش می پاشید" و با این مقدمه برای وی توضیح داد که نظام جمهوری اسلامی در سی سال گذشته همواره کشور را در لبه خطر نگاه داشته و یا این تاکتیک خود را از اطاعت قانون معاف کرده، البته همزمان مردم را به علت زیر پا گذاشتن قانون محاکمه و حتی اعدام می کند. در چشمان مردمی که می پرسند پس شعارهای انقلاب چه شد، مدام از زبان مدیر روزنامه کیهان شعار می دهد که مگر نمی بینید چقدر شرایط حساس است و مگر نمی بینید آمریکا در کمین است و دشمن حرامی بیدار، حالا چه موقع قانونمداری است، اما در برابر اعتراض های بین المللی استدلالی دیگر دارد. آن جا که می رسد استدلال می کند که دولت و قوه قضاییه همه جا بر اساس قانون عمل کرده اند.

با این وضعیت حکومت دو زبان برای خود انتخاب کرده زبانی که برای دامن زدن به غرور ملی برگزیده و زبانی که در آن با جهان گفتگو می کند. ساده کنیم اگر صورت مساله را مثال روابط با آمریکا خوب و روشنگرست. در سال های گذشته، هم به دوران هاشمی رفسنجانی و هم در دوران اصلاحات، کاملا مشهود بود که دولتی ها با توجه به اطلاعاتی که داشتند مدام در جهت پایان دادن به خصومت با آمریکا و جهان غرب بودند، اما جناح راست با اطمینان از حمایت رهبر ایستاده بود که خط قرمزست و عبور نتوان کرد و گاه گفتند که مرگ بر آمریکا فرموده پیامبر است. اما چندان که کار به دولت مطلوبشان رسید آشکار گردید که مخالفت جناح راست [با حمایت رهبری] با شفافیت بود و در حقیقت می گفتند همچنان ژست های ضد آمریکائی بگیرید و مردم را در مجامع تحریک کنید اما در نهان هر چه آمریکائی ها می خواهند آوانس بدهید که هواپیما بگیرید و تحریم ها را لغو کنید.

این دو زبانی شده است منتهای درایت به روایت دیپلوماسی جمهوری اسلامی. انصاف این است که این سیاست در سال های اول جواب داد چون که دنیا رمزش را نمی دانست و معنایش را پیدا نمی کرد اما اینک به خوبی درک کرده که چقدر فریفتن مردم برای دولت احمدی نژاد و حامیانش مهم است و چون این را دریافته، پس امتیاز بیشتری می خواهد تا بهانه فریب مردم به دولت احمدی نژاد بدهد.

در حکایت حقوق بشر و دادگاه ها و رفتار با اصلاح طلبان هم همین گونه است. حکومتی که هشت ماه قبل با نشان دادن آزادی عمل اصلاح طلبان و چند روزنامه ای که حضور داشتند مشکلات جهانی خود را حل می کرد و از جهان امتیاز می گرفت، مساله اش این بود که بعد از انتخابات باید چه کرد با این میزان زبان بازشدن ها، با این سطح از نقد و شفافیت. برخی شادمانه می گفتند گیرم در انتخابات تقلب کنند با این میزان آزادی چه خواهند کرد، با عادت مردم به شفافیت اطلاع رسانی چه می کنند، با شبکه های ماهواره ای چه می کنند. نتیجه می گرفتند که کاری نمی توان کرد زبان مردم باز شده، دانشجویان راه سخن گفتن را یافته اند و در هر خانه ای چند نماینده از جنبش معترضان و ازادی خواهان وجود دارد که زندگی بهتر می خواهد.

اما انتخابات که صورت گرفت، جناح حاکم آشکار داشت که نقشه ای داشته است. رای را که از مردم گرفت، رای دیگران را که خواند، تقلب که کرد. بعد دست و دهان خود را شست و به این بهانه که چرا اعتراض کرده و دروغ های احمدی نژاد را عیان کرده بودی دست به دستگیری گسترده زد. روزنامه ها را بست و آن چه را مردم گمان می داشتند که دیگر بستنی نیست به اثبات رساند.

اما دریغا که باز هم سوراخ دعا گم شد، گفت هفت در را بستی نمکی یک در را نبستی و همان یک در کفایت داشت. کسانی که تنها و تنها روش و اسلحه شان تندروی است و سیاست اعلام شده شان فرمان و ترمز بریدگی، در این کار هم تند رفتند بنابراین هم کهریزک بیرون زد و هم فیلی را ناچار شدند قربان بدهند [مقصودم مرتضوی است]، هم اعتراض و ریزش را به خانه نزدیک ترین نزدیکان نظام بردند. هم درز قبایشان بیرون زد و آشکار شد که حکومت مدعی دینی بودن روحانیون را با خود ندارد سهل است ناگزیر شده بر هر کدام ماموری بگمارد. چنین است که باید گفت بر شما جوانان و زنان ایرانی که نام سبز بر خود داده اید درود. درود که کاری کردید که نفس در سینه شان حبس شد. چادر از سر پوپولیست برساخته آقای جنتی افتاد. سفرهای استانی بر اب افتاد. آنکه ادعا می کرد هر جای جهان مردم به دست نشانش می دهند و مموتی مموتی می کنند دیگر از میان حلقه صدها محافظ خلاصی اش نیست و همان بهتر که در کاخ سعدآباد که اسلاف را مسخره می کرد که چرا در آن جا قرار دارند محبوس بماند. او که برای هر سفر دعوت شده و نشده ای بهانه می یافت و هواپیمای اختصاصی را بیش از هر رییس دولتی دوانده بود دیگر باید بپذیرد که دعوت کننده ای در کار نیست مگر ونزوئلا و سوریه و یکی دو دیگر از کشورهای فقیر که انتظار کمک دارند.

طشت پوپولیسم و آزادی بیان از بام افتاد.

با ازادی هر یک از کسانی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری توسط دادستان وقت سعید مرتضوی به زندان افتادند تا بعدا برای آن ها سند و مدرک [معمولا از گفته های خود آن ها و یا از اسنادی که از خانه شان به دست آمده] ساخته شود. و این کارنامه تمام ده سال گذشته مدیریت مرتضوی بوده است، این سئوال در اذهان پیدا می شود که چرا این ها دستگیر شدند. کیهان و ایران و وطن امروز و دیگر روزنامه هائی که از کیسه مردم و به خرج خزانه شان چاپ می شود برای فریبشان، چند ماه است که به هواداران بی گناه و فریب خوردگان ساده زیستی و مردمی گفته اند این ها با آمریکا رابطه داشته و قصد داشته اند براندازی کنند. حتما بخشی از جامعه و هواداران دولت هم این سخن ها را باور کردند. اما گمان نکنند همه آن قدر غافلند که از خود نمی پرسند پس چه شد، چرا در دادگاه که رفتند به جای هر چه از زندانیان به زور هم شده اقرار گرفتید که انتخابات درست بوده است و دولت احمدی نژاد قانونی است.



برای اینکه این صورت مساله از یادها نرود باید به یکی از آسیب های جامعه در سال های اخیر اشاره کرد.

در سال های اخیر همواره بعد از دستگیری هر یک از روزنامه نگاران و سیاست پیشه گان، کسانی آماده بوده اند که در پاسخ کسانی که علت را می جستند بگویند "لیلاز هفته قبل از دستگیری در فلان رادیو فاش کرد که اوضاع اقتصادی دولت خراب است برای همین به بند افتاد"، یا "زیدآبادی در آن سخنرانی وقتی گفت اعمال همه مقامات کشور باید زیر نظارت مردم باشد" اشاره اش به رهبر بود از همان موقع حدس می زدیم دستگیر شود. یا "سحرخیز از همان زمان که برخوردش با محسنی اژه ای را علنی کرد و حتی محل گاز گرفتن وی را مشخص کرد، باید خودش را آماده زندان سخت می کرد". این تحلیل ها که گاهی به جای توجیه و دلیل دستگیری مطرح می شد عملا فضائی ساخت انگار که دستگیر شدگان مقصرند که جوانب احتیاط را رعایت نکردند.

اگر کسی بعد از هر کدام از این تحلیل ها بپرسد مگر مصاحبه کردن با یک رادیو یا فاش کردن یک امر که اتفاق افتاده یا انتقاد از رییس دولت جرم است، حتی وکیلان دعاوی هم به این ساده دلی وی می خندند. چنان که سال ها قبل در تفسیر بستن فله ای روزنامه ها و به زندان انداختن دویست روزنامه نگار، آگاهان ابرو بالا می انداختند که رهبر جمهوری اسلامی در یک سخنرانی مطبوعات اصلاح طلب را "لانه دشمن" خواند، آقای عباسعلی علیزاده مدیر کل وقت دادگستری تهران با شنیدن این پیام احساس تکلیف کرد و تلفن کرد به مرتضوی و از وی خواست اما هم به گروه های تحت امرش آماده باش داد و موتورسیکلت سواری به راه افتاد با ده ها حکم توقیف.

شنونده این سابقه و پیشینه معمولا گمان می کند کیفرخواست هر متهم همان رای دادگاه است، در حالی که این نوع استدلال ها حتی کیفرخواست هم نیست فقط عادت کردن به پذیرش استدلال های حاکم است.



سئوال نمی کند اگر چنین روالی عادی و معمول است دیگر چه نیازی به قانون نویسی است، چه لزومی به قاضی و دادگاه هست، برای اداره کشور وجود یک رهبر و یک از جان گذشته تاریخ نخوانده و عبرت نگرفته جاه طلب و آماده فنا شدن کافی است.

چنان که هم امروز می توان پرسید گناه مازیار بهاری که این همه مدت در زندان ماند چه بوده است. پاسخ قانع کننده و قانونی وجود ندارد . بهاری فقط و فقط بدان جهت به زندان افتاد که ایرانی بود، و آشکار شد در وطنش از همه جای جهان بی پناه ترست، چرا که نماینده نیوزویک در هر کجای گیتی به بند افتد وزارت خارجه آن کشور امان از دستگاه قضائی می برد که مبادا حقی از تبعه اش ضایع شود. از طرف دیگر در همین ایران هم اگر مازیار، مازیار نبود و اهل بهار همدان نبود یکی بود اهل کانادا و در کبک به دنیا آمده بود حتی یک روز هم زندانی نمی شد چنان که هیچ خبرنگار خارجی نشده است. حداکثر کاری که با خبرنگار خارجی کرده اند لغو مجوز و ابلاغ خروج از کشور ظرف دو روزست که معمولا با استقبال ماموران رسمی دفتر ریاست جمهوری و هدیه مخصوص رییس جمهور در سال های اخیرعملی می شود [مانند رفتار با ملوانان انگلیسی که گفته شد جاسوس بوده به خاک ایران تجاوز کرده اند]. در همین انتخابات اخیر بنا به ادعای وزارت ارشاد صدها خبرنگار خارجی در تهران بودند، گزارش هایشان هست، معقول ترین و متعادل ترین گزارش ها از آن مازیار بهاری است، اما هیچ کدام به جز مازیار بهاری زندانی نشدند. هیچ کدام مجبور نشدند اعلام دارند که خبرنگاری یعنی جاسوسی . پس غلط نیست اگر گفته شود او زندانی شد به جرم ایرانی بودن.

چنان که محمد قوچانی زندانی شدن به جرم آنکه در میان نسل جدید روزنامه نگاری ایران از همه موفق ترست و خود را به امکانات انجمن دولتی قلم نفروخته و حقوق بگیر دفتر رسانه های رییس جمهوری نیست.

و این ها همه یعنی مصرف کردن از آبروی نظام و کشور برای حل مشکلات خود، برای ماندن چهار سال بر اریکه قدرت و ترک تازی با پول نفت، و به کار گماردن فک و فامیل و دوستان. چون نزدیک بیست سال است که اگر کوچک ترین تردیدی هم وجود داشت که نظام جمهوری اسلامی منظورش اسلام است برطرف شده و بر همگان آشکار گشته که این نظام هم مانند همه نظام های جهان با مقصود قدرت و با هدف قدرت یابی کار می کند و البته که خدمت رساندن به مردم لازمه حفظ این مقام هاست. از همین رو کوششی برای ارائه خدمت هم می کند اما ای دریغا از موفقیت.

انتقال جمع کثیری از معتقدان به نظام از زندان انفرادی به زندان عمومی، آرام آرام آزاد کردن زندانیان، و در نهایت غایب شدن همه کسانی که تاکنون بازجوئی می کردند و آمدن گروه جدیدی با لبخند و پیام فرستادن برای خانواده ها که سند بیاورید و پس آن ها استدلال کردن که تندروی شده و کار غلط صورت گرفته اما بهترست برای حفظ کیان نظام مسکوت بماند، این سیاستی است که در سی سال گذشته بارها و بارها به عمل در آمده و به نظر می رسید به تنیجه رسیده است. اما این بار تفاوتی دارد، هزاران و بلکه میلیون ها چشم از پشت عینک سبز به همه کسانی نگاه می کنند که با اشک و آه خانواده، پدران و مادران و فرزندان از در اوین خارج می شوند. چشم هائی که دنیا را از پشت عینک سبز می بینند خوب می دانند که آزادی زندانیان دستاورد کیست و از کدام رفتار جهان پسند و صلح طلب به دست آمده است. ورنه شیطان پرستانی که جز عتاب و خطاب و شکنجه و آزار کاری نمی دانند، از خدایشان بود که چشم ببندند و رو بگردانند و مانند آن تیرانداز بام مسجد لولاگر شلیک کنند.

اما سبز همان شبی که مازیار بهاری و هر یک از همبندانش آزاد می شوند با یک شاخه گل به استقبالشان می رود و در دل برایشان سرود آزادی می خواند.

قسمت سوم مصاحبه حنا مخملباف با پدرش :مجسمه استبداد با یک تکان کوچک می ریزد

بخش پایانی مصاحبه با محسن مخملباف
مجسمه استبداد با یک تکان کوچک می ریزد
حنا مخملباف
به نقل از روز آن لاین
محسن مخملباف،در مصاحبه با حنا مخملباف ابتدا ناگفته های جنبش سبز را باز گو کرد و در بخش دوم از اینکه در ستاد کودتا چه گذشت.بخش سوم و پایانی این مصاحبه به بررسی وضعیت نیروهای سیاسی و اجتماعی امروز ایران،مطالبات زنان،عواقب حمله آمریکا به ایران،تحریم ها و ...اختصاص دارد.



زن ها در جنبش سبز فعال اند. مطالبات جنبش زنان چیست؟

اول- منزلت خواهی، درجه یک بودن.

دوم- مشارکت در قدرت.

سوم- امکان فعالیت اقتصادی. به زن ها در 30 سال جمهوری اسلامی دو برابر بیشتر از مردان ظلم شده است. اول توسط مردان. دوم توسط قوانین مردسالارانه نظام.

مشهور است که خارجی ها می گویند ایرانی ها دو اشکال دارند. اول دلمردگی جامعه که این دلمردگی را جنبش سبز حل کرد. دوم اختلاف شدید در اپوزیسیون. یکی از محاسن جنبش سبز این بود که تا حد زیادی دوباره ایرانی ها را دور هم جمع کرد. اما باز هم خطر این وجود دارد که بر سر نحوه مبارزه با استبداد اختلافات جدیدی بروز کند یا اختلافات گذشته سر راه آینده قرار بگیرد؟

به نظر من یک اصل طلایی وجود دارد که اگر رعایت شود مانع از اختلاف می شود:به استبداد حمله کنیم و نه به همدیگر. تصور کن استبداد مجسمه ای است میان یک میدان که هر گروهی از اطراف میدان دارد به سوی آن سنگ پرتاب می کند. هر کس باید مواظب باشد که نشانه گیری اش دقیق باشد و استبداد را بزند و بر سر همدیگر سنگ نزنند.

فکر کنیم که در میان ما کسانی هستند که می خواهند این مجسمه استبداد را از دستش بشکنند. کسانی هستند که می خواهند آن را از سرش بشکنند و کسانی که می خواهند آن را از پایش برکنند. بسیار خب، هر کس از هرجایش که دوست دارد می تواند شروع کند. اما اگر به جای شکستن آن شروع کنیم بر سر نحوه شکستن یا جای شکستن بحث کنیم اختلافات شروع می شود.

در بین ایرانیان کسانی هستند که می خواهند احمدی نژاد سقوط کند. کسانی می خواهند خامنه ای سقوط کند. و کسانی می خواهند که نظام استبدادی سقوط کند. بیایید بی بحث، همه آنچه را که می خواهیم و می توانیم سقوط دهیم و وقت را بر سر نقد هم هدر ندهیم. اگر همه ما یک تکان کوچک به استبداد بدهیم بالاخره این مجسمه می ریزد.

اکثریت 70میلیونی جامعه ایران به خاطر تفرقه در عمل ضعیف تر از یک اقلیت مستبد است. ما نمی توانیم در یک سازمان گرد هم بیاییم. این خیلی دور از ذهن است. اما من فکر می کنم همه ایرانیان در جبهه ضد استبداد به هر شکل ممکن می توانند گرد هم بیایند تا بر این اقلیت مستبد پیروز شوند.



جنبش سبز از چشم جهان

غرب و به ویژه آمریکا چطور به مردم ایران و به خصوص به جنبش سبز نگاه می کنند؟

فرانسوی ها اول می گفتند فرقی نمی کند در ایران چه کسی بر سر کار بیاید. همه شما به دنبال بمب اتم هستید. و این از جاه طلبی شماست. حتی شاه شما هم بمب اتم می خواست که تاسسیات بوشهر را راه انداخت.البته امروزه فرانسوی ها فهمیده اند که بمب اتم فقط خواست خامنه ای است و آن هم از سر ترس است.

آمریکایی ها می گویند: جنبش سبز سیاست خارجی ندارد. مردم ایران می گویند مذاکره نکنید، تحریم نکنید، حمله نکنید. فقط می گویند نکنید، نکنید. تنها کاری که می خواهند انجام دهیم ،محاکمه سران رژیم ایران است. ما دادگاه لاهه نیستیم. ما دولتیم.از سویی جنبش سبز یک جنبش خود سازمان دهنده بی استراتژی با رهبری پراکنده است. افراد گوناگونی با اهداف متفاوتی از این جنبش حمایت می کنند. کسی دقیق نمی داند ایدئولوژی این جنبش چیست. بخصوص تجربه انقلاب ایران تحت رهبری خمینی نشان داد که وقتی پیروزی به دست می آید یک گریز از مرکز به وجود می آید که غرب را دچار مشکلات فراوان می کند. ایرانی ها در اجتماعات میلیونی در نفی احمدی نژاد مصرند. معلوم است که آن ها چه نمی خواهند، اما معلوم نیست که چه می خواهند.آینده آیا یک جمهوری اسلامی دیگر است و یا یک جمهوری واقعی غیر ایدئولوزیک.

آمریکایی ها می گویند: جنبش سبز معلوم نیست که بتواند با یک وحدت ایجابی زیر نظر یک رهبری جمع شود. موسوی می گوید: جمهوری اسلامی، و این همان حکومتی است که در جست و جوی بمب اتم و نابودی اسرائیل است و اسباب ناامنی در افغانستان، عراق و لبنان و فلسطین امروز.و موسوی سیاستش را در رابطه با بمب اتم و اسراییل و لبنان و عراق و افغانستان مسکوت گذاشته است.

امریکایی ها می گویند: نقش ایران تخریبی است. ایران تا به حال نقش مثبت نداشته. این نگرانی را غرب می تواند در مورد جنبش سبز هم داشته باشد. ظاهرا جنبش سبز می گوید تامین خواست مردم مبنی بر وجود دموکراسی در ایران منجر به گسترش صلح می شود. اما جنبش سبز در مواضع بین المللی، سیاست سکوت را اختیار کرده و گاهی هم مواضع ضد غربی و ضد اسرائیلی می گیرد. شاید برای اینکه خودش را حفظ کند. اصلاح طلبان لااقل در دلشان دوست دارند که جامعه جهانی از آن ها حمایت کند اما آن را در ظاهر رد می کنند.

آمریکایی ها می گویند:مفهومی که از اصلاح طلبی وجود دارد برای غرب بی معنی یا مبهم است. این تنها خامنه ای نیست که ایدئولوژیک نگاه می کند، بلکه اصلاح طلبان هم ایدئولوژیک نگاه می کنند. سبز ها می گویند:

- ما خواستار تغییر جمهوری اسلامی نیستیم. تغییر دولت را از طریق انتخابات می خواهیم.

- بی طرفی نهادهای انتخاباتی

- تبعیض مثبت به نفع روحانیت بایستی از بین برود.

- سلطه دولت از نهادهای مدنی برداشته شود.

- بی طرفی نظامیان

- محدودیت قدرت رهبر

- ارجحیت سیاست فراملی به سیاست ملی باید نفی شود.

همه این خواست ها یعنی تغییر رژیم و تغییر قانون اساسی. اما اصلاح طلبان نمی خواهند مسئولیت آن را به عهده بگیرند. از طرفی غرب نمی داند این جنبش پیروز خواهد شد یا نه؟ چون معلوم نیست به دنبال چیست. شما برای تعیین پیروزی این رژیم معیار لازم دارید.

هم چنین آمریکایی ها می گویند:این جنبش ممکن است از داخل یا خارج موفق بشود جمهوری اسلامی را عقب بزند، اما نه برای جامعه ایرانی و نه برای غرب تعریفی از آلترناتیو وجود ندارد. ممکن است توسعه اعتراض به ناتوانی نظامی سپاه بیانجامد و ولی فقیه از بین برود، اما جایش نظامیانی بدتر از جمهوری اسلامی فعلی روی کار بیایند. و این احتمال برای آمریکا و دولت های اروپایی باعث تردید آن ها می شود. از طرفی معلوم نیست سرنوشت این جنبش تا چه حد به بحران اتمی وابسته است. اینکه دولت اوباما تاکید می کند که برای غرب و کشورهای غربی در منطقه حل مساله اسرائیل و بمب اتمی در اولویت است ،معلوم نیست که تا چه اندازه برای جنبش سبز مهم است و حاضر است به حل آن کمک کند.

آمریکا حتی برای حل این مساله از خیر 3 گروگان خود گذشت تا مساله اتمی مذاکرات را تحت الشعاع قرار ندهد. این ها نکاتی است که در ذهن آمریکایی ها وجود دارد. آن ها می گویند اولویت جنبش سبز حل مساله بمب اتمی نیست. اگر سبزها به قدرت برسند آیا اختلافشان را با دنیا حل می کنند؟ما نمی دانیم چه اتفاقاتی دارد در ایران می افتد، اما ما می دانیم که ساعت ها جلو می روند، تیک تاک ساخته شدن بمب اتم، منطقه را بی ثبات می کند و ما وقت نداریم. معنی اش این نیست که ما مردم ایران را ندیده می گیریم. اما ما برای صلح جهان مصریم که در رفتار رژیم ایران تغییر ایجاد کنیم. اول با مذاکره، بعد با تحریم و در نهایت حتی با حمله.

ما باید بتوانیم به مردم اسرائیل بگوییم که ایران تهدیدی نیست. جامعه بین المللی بایستی خیلی زود عمل کند و اگر نتواند گزینه خطرناک دیگری را انتخاب می کند.

بوش سعی کرد بگوید دولت ایران مشروعیت ندارد و ایزوله اش کرد. بوش می خواست رژیم را تغییر بدهد. بوش می خواست مشروعیت ایران را به چالش بکشد. اما در 9ماه اخیر اوباما سعی کرده بر اساس امتیاز دادن بگوید مشروعیت شما در داخل مساله ما نیست. شورای نگهبان مساله داخلی ایران است. ما به عنوان دو کشور عادی می توانیم با هم همکاری کنیم. اگر اوباما حسن نیت نشان بدهد و ایران حسن نیت نشان ندهد، ما مجبوریم فشار بیاوریم بر مسئله اتمی و امنیتی منطقه، تا ایران رفتارش را تغییر بدهد.

آمریکا اعلام می کند ما 18ماه وقت داریم تا جلوی دستیابی ایران به بمب اتم را بگیریم. در این 18 ماه اول به دیپلماسی یک فرصت می دهیم و امیدواریم ایران مسیر کره را پیش نگیرد. البته بعد از اوباما قواعد بازی فرق کرد و دوباره بعد از انتخابات ایران و شلوغی های ایران تردیدهای جدیدی آغاز شد. ایرانی ها متوقعند که جهان و سازمان ملل و البته امریکا، حقوق بشر و تقلب در انتخابات را نادیده نگیرد. و دولت ایران هم وقتی از دنیا سخنی در مورد حقوق بشر می شنود ،احساس می کند بقای آن ها را هدف قرار دادیم. دولت ایران شوروی سابق نیست. اکنون قوانین بازی فرق کرده، اما وقتی علیه انگلیس، حتی بدتر از آمریکا صحبت می کنند، چه باید کرد؟ اوباما امید بیشتری به انتخابات ایران داشت. ما به دنبال آشتی بودیم با این رژیم ضد آمریکایی. و اکنون وضع کمی بغرنج شده است. ما پیش از این با یک ایران روبرو بودیم و اکنون با دو ایران.

بعد از انتخابات یک دفعه رژیم وارونه شد. اکنون اوضاع خیلی پیچیده تر است. از سویی ما چطور می توانیم با رژیمی که با مردمش ظلم زیادی می کند و ندا را در مقابل چشم جهان به جرم رای دادن می کشد، کنار بیاییم و رابطه برقرار کنیم و نگران عکس العمل مردم ایران نباشیم.واقعا احمدی نژاد به خاطر عدم رعایت حقوق بشر فرصت بزرگی را از دست داد .از سوی دیگر به سادگی با خامنه ای که فکر می کند آمریکا به دنبال یک انقلاب مخملی است ،نمی شود کنار آمد. البته ما بایستی از طریق دیپلماسی یا دیپلماسی با فشار او را مجبور کنیم.

اکنون هم رژیم ایران، بعد از انتخابات وضعیتش تغییر کرده، هم ماهیت جنبش سبز. جنبش سبز از یک جنبش مدنی به یک جنبش سیاسی تبدیل شده. اما نه جنبش سبز مستقیما از ما توقع حمایت دارد و نه ما جرات حمایت از آن ها را داریم. حمایت ما بوسه مرگ است. همین که ما یک گروه دموکراتیک را به رسمیت می شناسیم آن گروه می میرد. مشکل دیگری هم هست. ایرانی ها 30 سال است با هم اتحاد ندارند. اپوزیسیون ایران چیز واحدی از جهان نمی خواهد.

بدتر از همه اینکه آمریکا 30 سال ایران را به رسمیت نشناخت و درست حالا بعد از 30 سال وقتی آمریکا حکومت ایران را به رسمیت می شناسد، این ایرانی ها هستند که حکومت خود را به رسمیت نمی شناسند.

بدشانسی دیگر ما این است که وقتی ما خاتمی دموکرات را انتخاب کردیم، آمریکایی ها بوش جنگ طلب را انتخاب کردند. بوش در مقابل حمله به دو ساختمان در نیویورک، دو کشور را فتح کرد.(عراق و افغانستان) و حالا که آمریکایی ها اوباما را انتخاب کردند ،ما احمدی نژاد را در مقابل او داریم.

چیزی که غرب باید بداند این است که مردم ایران متحد طبیعی مردم غرب هستند. به لحاظ انسانی. به لحاظ میل به دموکراسی و آزادی. و حکومت ایران دشمن طبیعی غرب است. به دلیل نگاه ایدئولوژیک.

اینکه جنبش سبز سیاست بین المللی ندارد، حرف اشتباهی است. کمترین حد سیاست تشنج زدایی خاتمی می تواند سیاست جنبش سبز هم باشد. احمدی نژاد در مقابل گفتگوی تمدن ها، تقابل تمدن ها و بحث هولوکاست را آورد. اگر دنیا دنبال صلح پایدار در خاورمیانه است، باید بداند که وقتی این قصه ممکن است که یک دولت دموکراتیک در ایران بر سر کار باشد. در حالی که غرب تا کنون به دنبال فرد دیکتاتوری بوده تا ما را کنترل کند و راحت با او قرارداد ببندد.

قذافی ،دیکتاتور لیبی ،که با آن ها هم به توافق فوری می رسد، مطلوب تر از خاتمی ما بود که بایستی ملتش رابرای توافق راضی کند.

ایران کشوری دو قابلیتی است. اگر قابلیت اتمی اش موفق شود، تروریسم در خاورمیانه رشد می کند. اگر قابلیت دموکراسی اش رشد کند ، تمام خاورمیانه دموکراتیک می شود. نگذارید در منطقه جنگ دین با کفر صورت بگیرد. یا جنگ بین اسلام و مسیحیت. یا با یهودیت. بلکه کمک کنید این جنگ تبدیل بشود به رشد سنت های شرقی دموکراتیک (خاتمی) در برابر سنت های تروریستی (احمدی نژاد). اگر ایران دموکراتیک شود، از لبنان تا سوریه و مصر را هم متاثر می کند.یک روز اخضر ابراهیمی نماینده سازمان ملل در افغانستان به من گفت:امید سازمان ملل به پیروزی خاتمی است. اگر موفق شود تجربه او در خاور میانه کپی خواهد شد.

آیا واقعا جمهوری اسلامی به دنبال بمب اتمی است؟

پس از آنکه جمهوری اسلامی محبوبیت و مشروعیت ملی اش را از دست داد و دریافت که در پروسه جهانی شدن مانع ایدئولوژیک دارد،کل ایدئولوژی رژیم و ساختار دفاعی اش خلاصه شد در غنی سازی.

حمله آمریکا به افغانستان و عراق هم او را مصرتر کرد. در افغانستان که بودم اسنادی منتشر شد مبنی بر خرید دانش اتم از عبدالقدیرخان دانشمند پاکستانی. البته مافیا از آفریقا و برزیل و قزاقستان هم در این فروش دانش و امکانات دخیل بوده. ایران بمب اتم می سازد تا بحران ایجاد کند و اساسا حکومت ایران بحران زاست. چون اگر بحران نباشد باید دموکراسی بدهد و آن وقت باید برود.

آیا ایران اتمی به اسرائیل حمله خواهد کرد؟

جمهوری اسلامی اسرائیل را نخواهد زد. آن ها بقای خودشان را می خواهند. زدن اسرائیل یعنی نابودی خودشان. افکار عمومی هم بمب اتمی نمی خواهد. اتم ابزاری است برای بازی با غرب. و سرکوب داخل. برای همین ما از غرب بیشتر نگران ساخته شدن بمب اتم هستیم.

آیا جنبش سبز ضد اسرائیلی است؟

در مناظره انتخاباتی ،موسوی به احمدی نژاد اعتراض کرد که چرا درباره هولوکاست حرف می زنی و برای ایران بحران و خطر ایجاد می کنی؟ در تظاهرات روز قدس هم شعار "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران" نشان دهنده آن است که جنبش سبز، یک جنبش ملی و صلح طلب است که علیه توسعه طلبی جمهوری اسلامی به پاخاسته است. جنبش سبز چه توقعی از مردم جهان و به ویژه غرب و به خصوص مردم آمریکا دارد.

این روزها سیاست غرب و آمریکا روی 3 کلمه می گردد:

مذاکره،

تحریم،

حمله.

با اینکه اکثر ایرانی ها وارد یک جبهه مبارزاتی با رژیم استبداد شده اند اما در مورد نحوه برخورد غرب با ایران اختلاف نظر دارند. غربی ها هم بیان می کنند که اگر قرار باشد نه مذاکره بشود نه تحریم و نه حمله، پس چگونه جلوی رژیم ایران را که به زودی به بمب اتم می رسد و در حال حمایت و توسعه تروریزم اسلامی در منطقه است را می توان گرفت.

دلایل طرفداران و مخالفین مذاکره با ایران چیست؟

مخالفین مبارزه استدلال می کنند که:

1- دام میز مذاکره، شبیه دام صندوق رای است. حکومت ایران 40 میلیون نفر را پای صندوق رای کشاند، نه برای اینکه انتخابات سالم را انجام دهد ، تنها برای این که مردم مهر تایید به نظام بزنند. و حالا هم مذاکره نمی کنند برای دست برداشتن از بمب اتم وعدم دخالت در عراق و افغانستان و لبنان، بلکه مذاکره می کنند برای خریدن وقت. مخالفین مذاکره می گویند مردم ایران حکومت ایران را تست کردند، و ماهیت دروغگو و غیر قابل اعتماد آن را کشف کردند. به کشف دوباره نیازی نیست. به خصوص که اتلاف وقت به نفع حکومت ایران است.

2- شما حکومت تان با یک استراتژی می آید، در حالی که ایران منافقانه با دو سیاست می آید. نمونه اش برخورد ایران در افغانستان است. در سطح ظاهری با کرزای دوستی می کند اما در سطح پنهان، تروریزم در افغانستان را حمایت می کند.و در ایران القاعده و طالبان را پناه می دهد.و حتی به آنها در عراق و افغانستان پول و سلاح و آموزش می دهد. ایران در ظاهر مذاکره می کند و مراکز رسمی انرژی اتمی را برای بازدید در اختیار شما می گذارد. اما مراکز مخفی سپاه را که مشغول ساخت بمب اتم هستند را از شما پنهان می کند.

3- شما جامعه فرهیخته و بیدار شده ایران را به عنوان بخشی از قدرت ایران فراموش کرده اید. مذاکره شما ندیده گرفتن فریاد و خشم ملت ایران علیه حکومت ایران است. مذاکره شما به حکومت ایران مشروعیت می دهد و زمینه ساز سرکوب مردم داخل ایران می شود. و به دموکراسی ایران لطمه می زند. ایتالیایی ها به قذافی مشروعیت دادند و شما به رژیم ایران. آمریکا بایستی مسئولیت خودش را به عهده بگیرد، در رابطه با سود و هزینه خودش. اگر شما با مذاکره به این رژیم مشروعیت بدهید و باعث سرکوب دموکراسی در ایران بشوید، ما هم برای جلوگیری از بمب اتم با شما همراهی نمی کنیم .در این صورت ما راه طولانی تری را به تنهایی برای دموکراسی می رویم، و شما راه طولانی تری را برای جلوگیری از بمب اتم و صلح در جهان.

4- مذاکره برای معامله است. غرب چیزی ندارد تا به رژیم ایران بدهد. قطعات هواپیما در مقابل بمب اتم ناچیز است. پس معامله ای اتفاق نمی افتد. از طرفی رژیم بحران زی است. مذاکره شکست خواهد خورد. حتی تحریم نتیجه نخواهد داد.چون شما به دنبال تحریم های ممکن هستید و نه تحریم های موثر. چون اجماع جهانی ندارید. روس ها عقب و جلو می روند. حتی هیات دولت روسیه ،علیه رئیس جمهور روسیه حرف زدند. (این چه حقیقت باشد چه یک بازی ،نتیجه اش یکی است.) چینی ها خیلی جلو نیامدند. در نتیجه برترین برگ برنده غرب ،مردم ایرانند. مردم تحصیل کرده و دموکراسی خواه ایران. دخالت آمریکا در دوره مصدق خاطره بدی بود. آمریکا از دیکتاتوری دفاع کرد. در آینده باز ایرانی ها خواهند گفت وقتی ما در حال فرو ریختن استبداد بودیم، منافع جهانی، منافع دموکراتیک و ملی مارا ندیده گرفت.

5- دلایل ساخت بمب اتم از بین نرفته، تنها چیزی که تغییر کرده، خطر داخلی است که ایران را سر میز مذاکره نشانده.از سوی حکومت ایران این مذاکره برای پز دادن به مردم ایران است که علیرغم فریاد شما که با ایران مذاکره نکنید ،دنیا با ما مذاکره کرد و مشروعیت ما را به ما باز گرداند. این مذاکره از سوی ایران وسیله رسیدن به مرحله بعدی نیست، خودش هدف است. ایران می خواهد به مردمش بگوید شما مارا مشروع نمی دانید اما دنیا می داند. در نتیجه وقتی غرب فوکوسش روی میز مذاکره است، فوکوس ایران روی افکار عمومی داخل ایران است. به علاوه خریدن وقت برای ساختن آخرین مرحله بمب اتم.

6- خامنه ای قذافی نیست تا همه قدرت را در دست داشته باشد. ایران جامعه باسواد، فرهیخته و معترضی دارد. وایرانی ها آن چه را به نفعشان نباشد در آینده مورد ارزیابی قرار می دهند. حتی سازش شما در مذاکره اگر به نفع ملت ایران نباشد، برای آینده بی ارزش است. همان طوری که توافق های شاه با غرب با انقلاب مخدوش شد.

7- مذاکرات ژنو نمونه دیگری از بی حاصلی مذاکرات است. برداشت غرب در مطبوعات غربی، با برداشت ایران در مطبوعات ایرانی ،کاملا متفاوت است. ایران نپذیرفته است که غنی سازی را متوقف می کند، بلکه پذیرفته اورانیوم 4 درصدی را به غرب می دهد تا 20درصدی را پس بگیرد. به قول عرب ها (اثبات شی ، نفی ماعدا نمی کند.)



موافقین استدلالشان چیست؟

و اما موافقین مذاکره استدلال می کنند که:

1- آنچه در ژنو اتفاق افتاد، یک سطحی از توافق بود. توافق بر سر بازدید از تاسیسات قم و اراک و در اختیار گرفتن اورانیوم غنی شده تا امروز. هر دو طرف با اهداف مشخصی وارد شدند. صبح دستوری برای مذاکرات آینده نبود. اگر کسی خودش را براساس یک دستور کاری آورده باشد ،احساس شکست می کند. روسیه پذیرفت که اورانیوم غنی شده را بگیرد تا 20درصد غنی کند و برگرداند و این یک گام مثبت است.

تندروها در هر دو طرف آمریکا و ایران احساس همکاری سازنده ای را شروع کردند. به نظر نمی آمد که جلیلی بخواهد برنده گفتگوها باشد. البته سعی می کرد طوری حرف بزند که آدم ها حدس بزنند که آن ها چه خواهند کرد.

متکی نیز در مطبوعات سیگنال داد که برای رسیدن به خواسته هایمان بایستی به خواست طرف مقابل هم توجه کنیم.

پیش از این در مورد آرام کردن عراق مذاکرات به نتیجه نرسید. اما حالا ایران آماده است در مورد مرکز قم همکاری کند. اگر چه مسائل اساسی همان جایی که بوده اند، مانده اند. اما تصویر کلی خیلی نومید کننده نیست.

2- اگر ما نخواهیم تا آن جا که ممکن است به ایران حمله کنیم و یا آن را تحریم کنیم ،بهترین گزینه مذاکره است. حتی اگر بخواهیم در نهایت ایران را مورد حمله و تحریم قرار دهیم، بایستی به خودمان و افکار عمومی مردم ایران و جهان ثابت کرده باشیم که هر نوع مذاکره ای از قبل شکست خورده بود.

3- می گویند مذاکره به رژیم مشروعیت می دهد. حمله به رژیم موجب توسعه جنگ در جهان می شود. از بین این دو بد ،ما بد اول را که خسارت کمتری برای بشریت دارد ،انتخاب می کنیم.

4- سال ها از سوی ایران مذاکره با غرب و به ویژه آمریکا یک تابو بود. اکنون با مذاکره این تابو شکسته شد.

5- مذاکره خواست ماست. حتی اگر موسوی هم برنده شده بود، سیاست خارجی ایران فرقی نمی کرد. طرف حساب ما ایران است، نه رئیس جمهور ایران. رژیم ایران حتی اگر موسوی هم انتخاب می شد، همان رژیم بود. به ما گفته می شود تحریم به ضرر مردم فقیر است و حمله زمینه سرکوب مردم را فراهم می کند و مذاکره رژیم را مشروعیت می بخشد. مشروعیت بخشیدن به رژیم از بعد از انتخابات مطرح شده. اگر موسوی طرف مذاکره بود ،کسی از مشروعیت دادن به او انتقاد نمی کرد.

6- نفس مذاکره با موضوع مذاکره دو چیز متفاوت است. ایرانی ها ما را تحت فشار قرار می دهند. توسط افکار عمومی که روی میز مذاکرات تنها پرونده هسته ای را قرار ندهید. آن ها اصرار دارند که پرونده حقوق بشر به پرونده اتمی سنجاق شود. این گزینه مطلوب تری است. مخالفین مذاکره بایستی بدانند که مذاکره اتفاق افتاد. دیگر مخالفت با آن بیهوده است.آن چه از این به بعد در مذاکرات مورد بحث است، موضوع مذاکره است. در مذاکرات ژنو بعد از گفتگوهای اصلی ، جلیلی طرف ایرانی در مقابل برنز طرف آمریکایی قرار گرفت. و مذاکرات به صورت مودبانه و جدی ادامه یافت اما وقتی جلیلی اصرار آمریکا توسط برنز را بر مسئله حقوق بشر دید، عصبانی شد.

7- رابطه دیپلماتیک عادی بین ایران و آمریکا می تواند یک چتر حمایتی برای جنبش سبز به عنوان یک امیدواری ایجاد کند.و این از طریق مذاکره ایجاد می شود.

8- تناقض های جنبش سبز باید حل شود یا باید همگی دعا کنیم که مذاکرات مسالمت آمیز پیش برود و تئوری اوباما درست از کار در آید. یا بایستی منتظر جنگ باشیم و برگردیم به دکترین بوش برای نابودی تروریزم. جنبش سبز از یک طرف مخالف مذاکره، تحریم و حمله آمریکا به ایران است و از طرفی گاهی هم سو با مواضع ضد آمریکایی رژیم، موضع گیری می کند.

9- ماهیت مذاکره ، دموکراتیک تر از ماهیت جنگ و قهر است. ایرانی که پای میز مذاکره می نشیند برای بازگشت به جهان معاصر یک گام نزدیکتر از ایرانی است که قهر می کند و به انزوا می رود.

10- چه کسی پاسخ سوال ما را می دهد. ساعت ها تیک تاک می کنند به سوی 18 ماه دیگر که ایران به بمب اتمی می رسد. ما ماه های کمی را اختصاص می دهیم به پیشرفت در مذاکرات و بعد که به مرحله تحریم یا حمله رسیدیم ،حاضر نیستیم به مرحله مذاکرات برگردیم.

خطر جنگ

حمله به ایران؟ آیا ممکن است آمریکا همانطور که به عراق و افغانستان حمله کرد و رژیم را عوض کرد، برای تغییر رژیم به ایران حمله کند؟ یا اگر حمله ای صورت گیرد، توسط اسرائیل است برای نابودی تاسیسات اتمی؟ و اصلا حمله به ایران چه عواقبی دارد؟

- در مورد اینکه حمله به ضرر مردم ایران است،هم نظری بیشتری در ایرانیان وجود دارد. مخالفین حمله این طور استدلال می کنند:

1- حمله نابود کردن اکوسیستم دموکراسی است. جامعه باسواد و فرهیخته ایرانی با ایجاد جنبش سبز دیر یا زود به دموکراسی می رسد. اما حمله به ایران ،این روند را متوقف می کند.

2- حمله ناقص به ایران، زخمی کردن مار استبداد است و انداختن آن به جان دموکراسی ایران. حمله مجوزیست برای تسویه حساب با مخالفین داخلی. و شروع عملیات تروریستی در جهان. هرکاری می کنید تندروها را معتبر نکنید، آن ها را بی اعتبار کنید.

3- حمله حتی اگر باعث شود رژیم ایران به سرعت سقوط کند، به نفع دموکراسی در ایران نیست. آنوقت مثل افغانستان که نیروهای بین المللی حکومت جدیدش را ایجاد کردند، خود شان هم باید آن را حفظ کنند. اما اگر در یک دوره طولانی تر به دموکراسی برسیم، آن هم به دست خود مردم ایران ،به دست خود آن ها هم حفظ خواهد شد. دموکراسی ای که با خشونت ایجاد شود، بایستی با خشونت هم حفظ شود.

4- حمله یا تهدید به حمله؟ دموکراسی ایران حتی بابت تهدید نظامی بوش هم هزینه پرداخته است. در این مورد خود من مثالی دارم. در کابل فیلم می ساختیم. یک نیمه شبی سفیر ایران سراسیمه در افغانستان به در خانه ما آمد. با این خبر که آقای خاتمی استعفاء داده است و وزیر امور خارجه وقت افغانستان (عبدالله عبدالله) به او خبر داده که آمریکا در صورت قطعی شدن استعفای خاتمی، قصد حمله به ایران را دارد. او از من می خواست که به دلیل دوستی با آقای خاتمی، صبح زود خودم را به ایران برسانم. از او پرسیدم چرا خودتان خبر نمی دهید؟ گفت آقای خاتمی رفته است و جواب تلکس های دولتی را هم نمی دهد. بعدها آقای خاتمی را خصوصی ملاقات کردم. رفته بودم او را راضی کنم تا استعفاء بدهد. به او می گفتم حالا که نمی گذارند کار کنید و همه دوستانتان را به زندان ریخته اند، استعفاء بدهید تا معلوم شود شما مقصر نیستید. آقای خاتمی گفت من بارها استعفاء داده ام، اما هروقت جدی شده، آمریکا نقشه حمله کشیده و من از ترس عاقبت کار مجبور شده ام استعفایم را پس بگیرم. آقای خاتمی گفت:ملت ایران و دموکراسی ایران بابت تهدید به حمله های آمریکا هزینه های زیادی را پرداخته است. وقتی ما را تهدید به حمله می کنید، مردم و دموکراسی ضرر می بینند. چون به رژیم مجوز سخت گیری و ارعاب و سرکوب می دهید. در حقیقت تهدید به حمله به ویژه حمله ناقص به ایران، خواست استبداد و سپاه پاسداران است. تا از این طریق کودتای خود را کامل کنند.

5- آمریکا با حمله به عراق صدام و افغانستان طالبان، در حقیقت دو دشمن خارجی استبداد ایران را از بین برد و مجوز داد دشمن داخلی اش که دموکراسی خواهی بود را هم محدود کند. و از آنجا که ایران با این دو حمله بر 3دشمن خود مسلط شده بود، فرصت یافت با بسیج امکانات چریکی محدودی در عراق و افغانستان وارد جنگی شود که پایانی ندارد. آمریکا می تواند ظرف یک هفته طالبان و ظرف دو هفته صدام و ظرف سه هفته حکومت ایران را نابود کند،اما در یک جنگ چریکی در منطقه ای ناآشنا، هیچ گاه نمی تواند پیروز شود.

6- حمله آمریکا به عراق و افغانستان وتغییر دو حکومت ظالم ،نیازمند تبلیغات توجیهی برای جهان بود. آمریکا و آمریکاییان نتوانستند حتی تغییرات مثبتی را که در این دو کشور انجام داده اند را به مردم دنیا و حتی به مردم ایران نشان دهند. من خودم بعد از 11 سپتامبر به مدت 2 سال در افغانستان زندگی کرده ام. و این وضعیت را با دوره طالبان که یک هفته مخفیانه به آنجا سفر کرده بودم مقایسه کردم. برای من امروز افغانستان دهها بار بهتر از دوره طالبان است. اما در اخبار جهان به ویژه ایران آنچه شنیده می شود فقط اخبار ناامنی است و نه تغییرات اساسی ایجاد شده.

- می توانم لیست بلند و بالایی از تغییرات را در افغانستان امروز بیاورم که جای بحثش این جا نیست.

7- هرگونه حمله نظامی کنترل دامنه اش ناممکن است. اگر به ایران حمله شود ،حکومت ایران مجبور به پاسخ سنگینی است و الا مشروعیت خود را حتی در بین طرفداران تروریست خود از دست می دهد. از طرفی حمله ایران به غرب و اسرائیل نمی تواند از سوی اسرائیل و آمریکا بی پاسخ بماند، پس حمله ناقص اولیه ، منجر به حمله کامل ثانویه خواهد شد. از سویی دولت ایران نمی تواند حمله گزینش شده را جدی نگیرد. او نگران مدل یوگسلاوی خواهد بود.پس او هم پاسخ می دهد.

8- حمله، بستن همه راه های بازگشت رژیم است به جامعه جهانی. در آن صورت رژیم ایران از خود رفتار آخرالزمانی نشان خواهد داد. مذاکره و تحریم برای او راه بازگشت می گذارد اما حمله او را در وضعیت بود و نبود قرار می دهد.

9- حمله اسرائیل ضد جنبش سبز است (و بدترین حالت حمله به چند نقطه است.) حمله تشدید فقر است، چون پول ایران به موشک تبدیل می شود.



طرفداران حمله چه می گویند؟

در مقابل طرفداران حمله هم استدلال هایی دارند:

1- اگر ما مذاکره کردیم و ایران پس از چند ماه مذاکره، مثل کره اعلام کرد که بمب اتم را ساخته است ، آنوقت چه باید کرد؟ مذاکره و تحریم اگر فایده ای نداشت ،چاره ای جز حمله به ایران نیست. حتی اوباما هم این گزینه را منتفی اعلام نکرده است.

2- ایرانی ها دروغگویند. حتی رژیم ایران که با حمله مخالف است و به هنگام حمله آمریکا به افغانستان اعلام می کرد که اجازه نمی دهد از آسمان آن کشور برای حمله به افغانستان استفاده شود، تیمی از وزارت امور خارجه خود را مسئول کرد تا با وزارت امور خارجه امریکا برای هماهنگی حمله همکاری کند. این ایرانی ها بودند که برای آمدن کرزای پافشاری می کردند. و این فرماندهان سپاه قدس بودند که در واشنگتن برای حمله از شمال افغانستان به کابل طرف مشاوره آمریکا بودند و روی نقشه حمله به طور مشترک کار می کردند.

3- کاری از دست ما ساخته نیست. کسی جلوی اسرائیل را نمی تواند بگیرد. اگر قرار باشد حمله ای توسط اسرائیل صورت بگیرد، کسی جز یک گروه 2 نفره در اسرائیل خبردار نخواهد شد.

4- اگر بعد از افغانستان به جای عراق به ایران حمله شده بود، امروزه وضع آمریکا فرق می کرد. در آن وقت افکار عمومی ایران به حمله آمریکا خوشبین بود، اما بعدها در اثر تبلیغات وسیع رژیم ایران، افکار عمومی که هنوز 67 درصد آنها از رسانه های رژیم خبر می گیرند عوض شد و موضعی منفی نسبت به حمله آمریکا گرفت. اکنون دوباره پس از سرکوب رژیم، اگر حمله ای به حکومت ایران صورت گیرد، مردم از ته دلشان خوشحال خواهند شد.به ویژه پس از تجاوز در زندان ها.

تحریم؟ در این مورد هم دیدگاه های مختلفی وجود دارد. حتی در جنبش سبز عده ای با تحریم مشروط موافقند و برخی با هر نوع تحریمی مخالفند.

- در مورد تحریم سه دیدگاه وجود دارد:

- مخالفین تحریم.

- موافقین تحریم.

- موافقین تحریم مشروط.

مخالفین قاطع تحریم استدلال می کنند:

1- تحریم افزایش تورم می آورد. و تورم بر مردم فقیر فشار می آورد و باعث گرسنگی بیشتر گرسنگان و مرگ بیشتر کسانی می شود که به دلیل نداشتن پول دارو در خطر مرگ قرار دارند.

2- تحریم به رژیم امکان می دهد که تحریم را به موقعیتی که جنبش سبز ایجاد کرده نسبت بدهد (وجنبش سبز مجبور می شود توسط رهبرانش از پیش علیه تحریم بیانیه بدهد که از خودش در مقابل این اتهام حفاظت کند. )

3- تحریم باعث می شود حکومت بی لیاقتی های اقتصادی اش را به گردن تحریم بیاندازد.

4- تحریم، سطح توقع مردم را از دولت پایین می آورد، چون دولت می تواند هر کمبودی را ناشی از تحریم عنوان کند.

5- دولت می تواند بعضی از سوبسیدها را به بهانه تحریم حذف کند. مثلا در مورد بنزین دولت در حال حاضر سوبسید زیادی می دهد که با کمبود بنزین و کوپنی شدن آن بار سوبسید را به گردن مردم در بازار سیاه می اندازد.

6- تحریم بی فایده است. به ویژه در مورد بنزین، چون دولت می تواند آن را از جای دیگر تهیه کند.

7- تحریم ها دروغند. مثلا آلمان و ایتالیا دو شریک جدی ایران هستند که معاملات اقتصادی آن ها حتی در دوران تحریم های اولیه بیشتر شده. این چه نوع تحریمی است که روابط اقتصادی توسعه داشته؟ فقط 64 شرکت وابسته به سپاه پاسداران تنها در شهر میلان (پایتخت اقتصادی ایتالیا) فعالند. تهدید در مورد ایران تهدید به تحریم و ژست به تحریم است.

8- تحریم تا به حال فقط مخارج دولت را بالا برده. تورم آورده. اما پول نفت و گرانی قیمت نفت آن را جبران کرده. برنامه ریزی یک ساله می خواهد. احتیاجات چین و ژاپن تحریم ها را می شکند. در کل تحریم تورم زا، به دلیل درآمد نفت بی اثر است.

9- تحریم ضعف دیپلماسی است.

موافقین تحریم چه دلایلی دارند؟

دلایل موافقین از این قرار است، آن ها می گویند:

1- سقوط رژیم منوط به سه چیز است.

اول- فقدان مشروعیت (در حال حاضر مشروعیت داخلی و بین المللی رژِیم از بین رفته است)

دوم- اختلاف در سیستم (بین مردم و حکومت و بین سیستم و خودش اختلاف افتاده. مثالش تظاهرات میلیونی مردم و اختلاف سپاه با وزارت اطلاعات.)

سوم- فلج سازی سیستم (اکنون ما در این مرحله ایم.) در این مرحله اعتصابات از داخل و تحریم از خارج باعث می شود که رژیم سقوط کند. چنانچه تحریم از خارج و اعتصابات از داخل شروع نشود، رژیم فرصت بازسازی خودش را پیدا می کند.

2- تحریم حتی اگر به مردم هم کمی فشار بیاورد ،باعث نارضایتی بیشتر توده های بیدار شده می شود. بالاخره مردمی که آزادی می خواهند یا باید کشته بیشتری بدهند، یا عمر طولانی تری را از دست بدهند یا کمی فشار اقتصادی را تحمل کنند.

3- اگر حمله نکنند و تحریم هم نکنند پس چه جوری جلوی بمب اتم را بگیرند؟ تحریم می تواند جلوی بمب اتم را بگیرد. همانطور که منجر به پایان جنگ ایران و عراق شد. خمینی از سپاه می پرسید: چرا بصره را نمی گیرید؟ سپاه می گفت: ما آماده ایم به دولت بگویید 400هواپیما و 2000 تانک به ما بدهد، ما بصره را می گیریم. دولت می گفت: ما فقط پول سیر کردن شکم مردم را داریم و نه بیشتر. و بدین ترتیب بود که خمینی جام زهر را سرکشید و تسلیم شد. برنده جنگ عراق ،تحریم های جامعه جهانی بود، نه ایران و نه صدام. در زمان جنگ 5بودجه نوشته می شد:

بودجه 35میلیاردی

بودجه 23میلیاردی

بودجه 15میلیاردی

بودجه 12میلیاردی

بودجه 7میلیاردی

می گفتند اگر بودجه 7 تا 15 میلیاردی داشتیم، شکم مردم را سیر می کنیم و اگر بودجه 23 یا 35میلیاردی داشتیم، جنگ را توسعه می دهیم. به خاطر تحریم در عمل تنها موفق می شدند 10میلیارد به دست آورند و تلاش می کردند مردم گرسنه نمانند. اما نفس کشور به شماره می افتاد. کارخانه ها خوابیدند. 53درصد کسر بودجه آوردند. متوسط تولید کارخانه ها 23درصد ظرفیت اسمی بود و این منجر به پذیرش صلح توسط خمینی شد. یعنی وقتی درآمد کشور پایین افتاد 6ماه بعد خمینی جام زهر( تسلیم در جنگ) را نوشید.

4- بعضی تحریم ها خوبند و بعضی ها بد. مثلا در عراق تحریم ها به مردم فشار آورد و صدام را قوی کرد. اما در آفریقای جنوبی تحریم رژیم را ضعیف کرد. نمی شود نسبت به تحریم در همه جا موضع دگماتیزمی مثبت یا منفی گرفت. چرا در زمان آفریقای جنوبی کسی نگران تحریم نبود؟چرا در زمان جنگ ایران و عراق کسی نگران تحریم نبود؟ مگر رفتاری که خود رژیم با مردمش دارد ،رفتار تحریمی نیست؟ اخراج کردن از کار. محروم کردن دانشجویان از تحصیل؟ من شخصا به یاد می آورم بعد از جنگ قرار شد صندوق بین المللی پول به ایران وام بدهد. این وام مشروط بود به تک نرخی کردن ارز و رفع موانع آزادی بیان. 53مورد تخلف آزادی بیان مشخص شده بود که یک موردش سینما و توقیف دو فیلم نوبت عاشقی و شبهای زاینده رود من بود. من دو، سه سالی بود ممنوع الکار بودم. از وزارت امور خارجه گروهی مامور شدند تا مرا راضی کنند که فیلمی بسازم و یکی از این تخلفات خود را رفع کنند و در همان فضا بود که من توانستم دوباره به فیلمسازی برگردم.

موافقین تحریم معتقدند اگر تحریم ها با اهداف مشخصی انجام شوند موفق به تغییر رفتار رژیم می شوند.

5- تحریم ها اگر چه مثل حمله ها، منجر به تغییر فوری رژیم نمی شوند، اما هلسینکی وار شرایطی را فراهم می کنند که آزادی های دموکراتیک رشد کنند و رژیم از درون خود را تغییر دهد.

6- مردم ایران بدون حمایت های موثر جهان نمی توانند تنها از طریق سینه جلو دادن جلوی گلوله و یا پذیرش زندان و یا تحمل تجاوز سرنوشت خود را عوض کنند.

7- تحریم ها نشانه های مهمی هستند که نشان می دهند جامعه بین المللی برای تغییر رفتار مصمم است.

8- دولت ایران اگر بداند در زمان مشخص باید کار مشخصی را انجام دهد و الا تنبیه می شود آن کار را انجام می دهد. به ویژه در شرایط جدید به سه دلیل:

اول- اوضاع داخلی (رهبر ایران پس از انتخابات نظرش در عمل عوض شده است.)

دوم- عقب کشیدن روسیه

سوم- اولتیماتوم غرب

9- همانگونه که مذاکره با غرب می تواند مشروعیت رژیم را بالا ببرد، تحریم ها می تواند مشروعیت مردم را بالا ببرد. در شرایط فعلی حتی تحریم های حاد باعث نمی شود که مردم پشت رژیم خود بایستند. مردمی که تا سال گذشته فریاد می زدند "انرژی هسته ای ،حق مسلم ماست" امروزه فریاد می زنند "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران"

10- 22 خرداد را فراموش نکنیم. ایرانی ها توانستند نظر دنیا را نسبت به خود عوض کنند. دیگر مردم ایران مساوی با احمدی نژاد و خامنه ای نیستند. دیگر تحریم رژیم ایران چنانچه شامل حقوق بشر هم باشد ،مساوی تحریم مردم ایران قلمداد نمی شود.

11- اکنون تحریم ممکن است. حتی اگر سازمان ملل هم با قطعنامه شورای امنیت تحریم نکند، کنگره آمریکا به تنهایی می تواند تحریم هایی را وضع کند. بعضی از تحریم ها به ویژه در مورد اسلحه موثرند. حتی اگر کسی خبر نداشته باشد.

12- افکار عمومی ایران پیچیده است. درحالی که حمله به افغانستان توسط دولت ایران محکوم می شود، خود دولت در ابتدای حمله به افغانستان همکار آمریکاست. در حالی که ایرانیان در ظاهر با تحریم مخالفت می کنند، اکثر آن ها در جلسات غیر علنی و در بین خودشان با تحریم مشروط و گاهی شدیدترین نوع تحریم موافقند. 30سال استبداد دینی ایرانی ها را ریاکار کرده است. گاهی از واژه "نه" آن ها بایستی معنی "آری" دریافت شود. این دوگانگی در فرهنگ آن ها هم ملموس است. در مراسم عروسی در سوال عاقد که سه بار از عروس رضایت برای عقد را می پرسد، بار اول و دوم عروس از جواب آری طفره می رود، و تنها در مرتبه سوم است که پاسخ مثبت عروس شنیده می شود. در مورد قبول تحریم پاسخ نهایی ایرانی ها مغایر پاسخ های اولیه است.

13- چاره ای جز تحریم نیست. زیرا رژِیم ایران غیر قابل اعتماد است. حتی اگر مذاکره رسمی کند در خفا به دنبال بمب اتم است. از طرفی رژیمی که مردم را می ترساند و محروم می کند ،لابد خودش ترس و محرومیت را می شناسد که به کار می برد، پس باید آن را ترساند و محروم کرد تا تسلیم بشود.



دلایل موافقین تحریم مشروط چیست؟ آن ها چه فرقی با موافقین غیر مشروط دارند؟

بخشی از اختلاف آن ها برمی گردد به نگرانی درباره فشار به مردم و می خواهند تحریم ها بیشترین فشار را بر دولت وارد بیاورد و یا انگیزه های تحریم که صرفا بمب اتم نباشد و به حقوق بشر هم بپردازد و برخی اش برمی گردد به اثرگذاری بیشتر تحریم از طریق نشانه گیری دقیق تر و یا ریتم تحریم. آن ها استدلال می کنند که:

1- تحریم های نظامی و امنیتی هیچ نوع مخالفی ندارد. مثل تحریم فروش ابزار سرکوب مثل گاز اشک آور که در حال حاضر فروشنده آن آلمان و برزیل هستند یا معاملات شرم آور چین و ایران در ماه های گذشته در زمینه انرژی اتمی و یا کنترل بازرسی کشتی ها برای جلوگیری از حمل اسلحه.

2- تحریم سپاه: از آن جا که کنگره سپاه را تروریست اعلام کرده و از طرفی برای مردم ایران هنوز به خوبی معلوم نیست که سپاه پاسداران همه اقتصاد کشور را مال خود کرده است، تحریم سرمایه گذاری ها و صادرات و واردات و کلیه عملیات بانکی سپاه در هر سطح و هر جا به همراه اطلاع رسانی 3 فایده عمده دارد.

اول- فلج سازی اصلی ترین نهاد سرکوب.

دوم- افشاگری در داخل ایران .که چطور سپاه کشور را خورده است.

سوم- فشار اصلی به حکومت و نه فورا و مستقیم به مردم .و اسباب خوشحالی مردم سرکوب شده توسط سپاه می شود. از آنجا که سپاه از تراکتورسازی تبریز تا جاده سازی در هرات افغانستان تا ورود برنج در هند تا تشکیل بانک تا خرید سهام مخابرات تا کشتی سازی صدرا و تا همه چیز را در اختیار دارد، تحریم سپاه ، تحریم ایران است بی آن که تحریم ایران قلمداد شود.

اما از آنجا که بسیاری از عملیات اقتصادی سپاه، با نام شرکت های خصوصی اتفاق می افتد، نیاز به کارشناسان دارد و بایستی اطلاعات مربوط به سپاه توسط ایرانیان در اختیار مجامع بین المللی قرار گیرد. و از آن جا که جابه جایی دلار تحت کنترل آمریکاست، این امر ساده تر امکان پذیر است.

3- تحریم نفت: عده ای بر این باورند که هر نوع تحریمی تا به تحریم قاطع نفت منجر نشود، فاقد کارایی است. چرا که درآمد نفت، جبران کننده خسارت هر نوع تحریم دیگر است. در این مورد 2 پیشنهاد مشخص وجود دارد.

اول- تعیین سقف فروش نفت. مثلا چیزی حدود رفع نیاز گرسنگی و بیماری مردم.

دوم- اجازه فروش آزاد و حق برداشت 15 درصد از پول نفت.

مورد دوم نگرانی ناشی از کمبود نفت در بازار و بالا رفتن قیمت نفت در دنیا را منتفی می کند. اما بایستی به کمپانی های نفتی فشار گذاشته شود تا طرف خرید و فروش بانک های خاصی باشند که معاملات نفتی ایران قابل کنترل باشد.

4- ریتم تحریم: انقلاب هایی که در ایران اتفاق افتاده است در شرایط اقتصادی خوب بوده و عمدتا طبقه متوسط به این انقلاب ها پیوسته اند. تحریم ها چنانچه به آرامی صورت گیرند و منجر به فقر طبقه متوسط شوند ،یا فقر طبقه سوم را تشدید کنند، مردم را درگیر معیشت روزانه خود می کنند. از طرفی مردم ایران آمادگی خو گرفتن با شرایط سخت را دارند و تحریم به صورت واکسن عمل می کند.

تنها تحریم موثر، تحریمی است که با شدت و فوریت اجرا شود که بر نقدینگی رژیم اثر بگذارد و رژیم نتواند شوک وارده ناشی از آن را در زمان کوتاه کنترل کند. حال آن که آمریکا برای همراه کردن همه جهان تحریم های ملایمی را انجام خواهد داد و این منجر به واکسینه شدن تحریم خواهد شد. تحریم ها زمان می برند تا اثر کنند. از طرفی می دانیم که وقت چه اندازه مهم است و ساعت دارد تیک تیک می کند، حتی ساعت اسرائیل برای شمارش معکوس بمب اتم ایران.

5- انگیزه تحریم: تحریم خوب است اما نه فقط به دلیل بمب اتم، بلکه به اضافه حقوق بشر. چون در این صورت مردم ایران هزینه می دهند و فایده ای نمی برند. اما اگر تحریم به دلیل بمب اتم و حقوق بشر توامان باشد، ایرانی ها جهان را حامی خود می بینند و تحریم را علیه حکومت می یابند و نه علیه خود. چنانچه تحریم به دلیل بمب اتم باشد ،رژیم می تواند بخش هایی از مردم را پشت سر خود بسیج کند و یا غرور ملی را تحریک کند. روشنفکران ایرانی و خارجی را علیه خود تحریک کند. غرب باید توجیه شود که افزودن حقوق بشر در انگیزه تحریم ،بار و هزینه ای اضافی بر دوش او نیست، بلکه حقوق بشر می تواند در ستون فایده های او تعریف شود. حقوق بشر زمینه ساز پذیرش تحریم از سوی جامعه ایران و جامعه بین الملل است، به شرط آن که هر تحریمی هدفمند و ما به ازای مشخصی داشته باشد. اگر به عواقب تحریم ها فکر کنیم، خواهیم دید که انگیزه تحریم ها ،به اندازه اجرای تحریم ها موثر است. انگیزه تحریم ها می تواند مردم ایران و اجماع جهانی را باعث شود.

6- تحریم موثر نه ممکن: از آنجا که روسیه و چین وتو کننده تحریم ها هستند، غرب به دنبال تحریمی است که با توافق دیگران ممکن باشد .اما همواره آنچه ممکن است، موثر نیست و گاهی به عکس خودش تبدیل می شود. پیش از این طبق قطعنامه شورای امنیت یا برخی از کشورهای غربی ،چندین مورد تحریم درمورد ایران وضع شده است:

1- دسترسی به خدمات پولی و بین المللی

2- ممانعت از فعالیت شرکت های ایرانی در خارج

3- تحریم صدور برخی از کالاها به ایران

4- مسدود کردن دارایی های این کشور در خارج

این تحریم ها اثرات کمی بر تورم ایران داشته اند اما هیچ نقش بازدارنده ای برای پروژه اتمی و تروریستی ایران نداشته اند. زیرا این تحریم ها تنها ممکن بوده اند و نه موثر.

7- تحریم ؟ یا تهدید تحریم؟ برخی فکر می کنند تهدید تحریم که سمبلیک است می تواند اثر داشته باشد. آن ها فکر می کنند ایران کره شمالی نیست، کشوری است که از انزوا بیرون آمده و می تواند ببیند که اگر با دنیای خارج رابطه داشته باشد ،چه تاثیری دارد.و تهدید تحریم کافی است. غافل از این که تهدید تحریم، تا مدت کوتاهی بر تورم ایران موثر است،اما به زودی اثر خود را از دست می دهد. مطالعه بازار ایران و پایین بالا رفتن چند روزه نرخ ارز با شنیدن تهدید تحریم ها نشانگر بی خاصیت بودن است.

تحریم ها اگر چه ایدئولوژی ها را عوض نمی کنند، اما رفتارها را عوض می کنند، به شرط آن که تهدیدها بر اثر تکرار، کارایی خود را از دست ندهند.

8- تحریم و تبلیغات: فشارهای بیرونی وقتی موثر واقع می شوند که تبدیل به فشارهای درونی شوند. ایران صرفا یک دیکتاتوری نظامی یا فردی نیست. ایران یک جامعه سیاسی است که حتی بر حکومت اثر می گذارد. بدون توجیه چنین جامعه ای، نه مذاکره، نه تحریم و نه حمله، نه تنها اثر ندارد که ممکن است نتیجه معکوس بدهد. غرب با آن که تلویزیون صدای آمریکا و بی بی سی را در اختیار داشته از توجیه حضور خود در عراق و افغانستان عاجز بوده است. همین طور در توجیه علت مذاکره خود با ایران بعد از تقلب در انتخابات عاجز بوده است.

پیش از هرنوع تحریم ،می بایست فیلم هایی نشان داده شود که تحریم در چه کشورهایی مثلا (آفریقا، صلح ایران و عراق، هلسینکی) منجر به چه تغییراتی شد، به ویژه در این مورد تمرکز بر مساله اتمی، به عنوان تنها علت تحریم، جوابگو نیست.

تحریم آماده سازی لازم دارد. بایستی معلوم شود که سپاه و آخوندهای رژیم کارخانه داران هستند با ذکر مشخصات واقعی و دقیق. این که مردم بدانند دفتر تبلیغات اسلامی در قم یک سازمان اقتصادی مستقل است. این که کارخانه های نوشابه مثل پارسی کولا مال آن هاست، این که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ،فعالیت اقتصادی بین المللی دارد (مثل مجمع اهل البیت) و این که تحریم ها می تواند بر این سازمان ها چه تاثیری بگذارد.

می گویند در جنگ بایستی ضعیف ترین نقطه مقاومت طرف را پیدا کرد. رژیم استبداد دینی، خود را زاهد نشان داده است. برملا کردن ثروت سپاه و ملاها و خامنه ای، با تبلیغات واقعی ،حمله به نقطه ضعف آن هاست. این که مردم بدانند آستان قدس رضوی و بنیاد مستضعفان از مالیات معافند و به مجلس پاسخ نمی دهند و درآمدشان سر از غزه و لبنان در می آورد، در حالی که مردم در روستاهای ایران آن چنان فقیرند که بایستی رایشان را با یک کیسه سیب زمینی در زمان انتخابات عوض کنند، نکته ای است که نباید به آن بی توجهی کرد.

9- هدفمند بودن تحریم: شلیک گلوله تحریم ، نبایستی ساچمه ای باشد، بلکه باید هدف مشخصی را نشانه برود. مثل تحریم تا زمانی که موارد خاص از حقوق بشر اجرا نشده است.

10- استثنائات تحریم: بخش خصوصی ایران متحدان طبیعی جامعه بین المللی اند و تحریم در مورد آنان بی مورد است، مگر آن که مشخص شود یک شرکت بخش خصوصی، محملی برای فعالیت های دولتی است.

11- لیست برخی از تحریم های فرعی اما موثر از نظر این گروه:

- لغو سفر مقامات ایرانی به خارج از کشور و لغو سفر مقامات اروپایی به ایران.

- تقلیل سطح سفیر به کاردار.

- بازرسی کشتی ها در خلیج فارس برای جلوگیری از انتقال اسلحه.

- عدم تخصیص وام و امکانات نظامی و یا دو جانبه به دولت ایران.

- لغو پرواز هواپیماهای ایران به خارج.

- عدم عقد قراردادهای جدید اقتصادی با ایران.

- تخصیص بودجه برای انعکاس واقعیات جنبش مردم ایران در سطح رسانه های بین المللی (نه صرفا بی بی سی و صدای آمریکا که بر روی داخل موثرند. )

- اعزام کمیته های وابسته به سازمان ملل برای نظارت بر اجرای حقوق بشر، آزادی بیان، زنان و...

- قطع رابطه پارلمانی کشورها با پارلمان ایران (تقلیل انجمن های دوستی)

- تحریم هایی علیه شخص خود احمدی نژاد و خامنه ای (مثل لغو سفر او، و نيز تنظیم شکایت و محاکمه او)

- ممنوعیت سرمایه گذاری در صنایع نفتی

- ممنوعیت سرمایه گذاری در مخابرات

- قطع روابط بانکی ایران. روی دبی و مالزی فشار گذاشته شود که مبادلات مالی ایران را هندل نکنند.

- ضمناً پیگیری حقوقی پرونده جنایات در دادگاه لاهه.



عده ای در پی محاکمه احمدی نژاد و خامنه ای هستند، آیا این کار نتیجه ای دارد؟

خوب است یک گروه حقوقی تشکیل شود .

مذاکرات ژنو چگونه گذشت؟

بازی درخشان بهروز وثوقی را در نقش معتاد در فیلم گوزنها به یاد داری؟آن صحنه مشهور (بگذار جلوی فاطی بزنم توی گوش ات را) حکایت احمدی نژاد و گزارش مذاکرات اتمی ژنو او همان نوع حکایت است.

در شروع جلسه طرف ایرانی (سعید جلیلی) اعلام می کند که ما خواهان گفتگو درباره همه چیز هستیم و نه تنها بمب اتمی.و طرف امریکایی (آقای بیل برنز) اعلام می کند که بسیار خب، از وضع حقوق بشر در ایران شروع می کنیم.

طرف ایرانی ابتدا عصبانی می شود ولی به زودی ترجیح می دهد به مذاکرات اتمی بپردازد و در نهایت نیز پس از کسب مجوز تلفنی از رهبر این تعهدات را امضا می کند.
1. اجازه بازرسی از تاسیسات آب سنگین اراک (که تا به حال اجازه نمی دادند.)
2.اجازه بازرسی از تاسیسات تازه اعلام شده قم.
3.تحویل همه اورانیوم غنی شده تا به امروز.
4.در عوض دریافت سوخت مورد نیاز برای تاسیسات تهران (که تاکنون از آرژانتین تهیه می شده ، و در این یک مورد خاص مصارف پزشکی داشته است.) جلسه بعدی هم 19 اکتبر است.

برداشت غرب تاکنون این بود که ایران تا 18 ماه دیگر به بمب اتمی دست خواهد یافت. واکنون تصور می کند با این عمل 8 ماه وقت خریده است.اما بعید نمی داند حکومت ایران حقه ای را که در انتخابات به مردم خود زد، علیرغم قبول تعهدات در ژنو، به غرب هم بزند.لذا برای جلوگیری ایران محاسبه بر اساس 18 ماه وقت از قبل تعیین شده است.
ایران نیز تصور می کند 8 ماه وقت خریده است و تحریم ها را به عقب انداخته است.
اما شخص اوباما بسیار به ایران بدبین است. لذا آمریکا همزمان پیش نویس تحریم ها را پیش خواهد برد و از هم اکنون در پی موافقت چین برای تحریم احتمالی در صورت عدم اجرای تعهدات از سوی ایران است.اوباما به خزانه داری دستور داده که فشار بانکی به ایران را بیشتر کنند. شرکت های سپاه را در لیست گذاشته اند. (40 بانک را آورده اند روی خط) یهودی ها هم دارند به بانک های سوئیسی اعلام می کنند که همکاری کنند.
کریستین امانپور از خانم کلینتون می پرسد چرا آنچه دولت ایران برای مردم خود اعلام می کند با روایت شما متفاوت است؟و کلینتون جواب می دهد برای ما آنچه ایران به مردمش اعلام می کند مهم نیست ، آنچه مهم است، چیزی است که عمل می کند.
رییس سیا هم در مصاحبه ای اعلام کرده است ما از سه سال پیش می دانستیم تاسیسات قم را ، و قرار بود اوباما در سازمان ملل آن رافاش کند که ایران فهمید و خودش اعلام کرد.