۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

مادر ندا : دخترم را کشتید، سیاه بازی را تمام کنید

می خواهم فریاد بزنم چه می خواهید از دخترم؛ تو را به خدا بس کنید، او را کشتید حالا سیاه بازی راه انداخته اید مقابل سفارت انگلیس برای چی؟” مدام اشک می ریزد این مادر، گریه امانش نمی دهد، او مادر ندا آقاسلطان است که این سخنان را می گوید. درست در لحظه ای که جماعتی را همچون زمان های برگزاری نمایش های رو حوضی خیابانی جمع می کنند، جمع کرده اند تا هنرشان را به رخ بکشند که در قتل این دختر دست خارجی و دشمن در کار است تا شاید بتوانند شرم شان را از قتل دختران و پسران جوان میهن پنهان کنند.

ندا آقاسلطان در جریان اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات و پس از خطبه های آیت الله خامنه ای در نماز جمعه تهران که هشدار داده بود در این تجمعات ممکن است برخی به دنبال اهداف تروریستی خود باشند به همراه عده ای دیگر از جوانان معترض به شهادت رسید. انتشار فیلم چگونگی جان دادن این دختر جوان در لحظه ای کوتاه تمام جهان را تحت تاثیر قرار داد. دولت احمدی نژاد و فرماندهان نظامی تاکنون بارها اعلام کرده اند که ندا آقاسلطان توسط عوامل خارجی به قتل رسیده است.

روز گذشته در حالیکه عده ای را تحت عنوان دانشجویان بسیجی مقابل سفارت انگلیس برده بودند تا نمایش بازسازی صحنه قتل ندا آقاسلطان را به اجرا درآوردند، مادر این شهید جنبش سبز، عازم روزنامه ایران بود تا تکذیبیه خبر دروغ این روزنامه را برای انتشار تحویل آنها دهد. او دقایقی با خبرنگار ما همکلام شد. خبر دروغ ایران چه بود؟ مادر ندا می گوید: آنها به دروغ نوشته اند که من برای دادن مجوز ساخت فیلم دخترم به شبکه خبری سی ان ان پول گرفته ام. او در حالی که داغ دلش تازه شده است و اشک می ریزد، می گوید:” من اگر داشتم خودم پول می دادم که فیلم دخترم را بسازند، چطور ممکن است برای ساختن فیلم دخترم پول خواسته باشم. ”

خبر روزنامه ایران و برخی سایت های وابسته به اقتدارگرایان که با اعتراض مادر ندا مواجه شده به این شرح است: “با گذشت چندین ماه از واقعه قتل ندا آقاسلطان، اخیرا شبکه خبری سی‌ان‌ان در تماسی که با خانواده ندا آقاسلطان برقرار کرده از آنان خواسته با این شبکه برای ساخت مستندی درباره زندگی دخترشان همکاری کنند. بر همین اساس، این شبکه خبری در نخستین گام برای نشان دادن حسن‌نیت خود به خانواده آقاسلطان به آنان پیشنهاد داده با دریافت ۱۵۰ هزار دلار عکس‌ها، خاطرات و فیلم‌های مختلف مربوط به مرحومه ندا آقاسلطان را در اختیار سی‌ان‌ان قرار دهند. بنا بر این گزارش، سی‌ان‌ان قصد دارد با جمع‌آوری این عکس‌ها و نیز اطلاعات بیشتر درباره ندا آقاسلطان دست به ساخت مستندی از این واقعه دردناک زده و با وارونه کردن واقعیت، حملات بیشتری را متوجه جمهوری اسلامی کند.”

مادر ندا یکبار دیگر ماجرای چگونگی به شهادت رسیدن فرزندش را اینگونه شرح می دهد: “من به همراه دخترم در تجمعات اعتراضی شرکت می کردیم. روز به شهادت رسیدن فرزندم به ندا گفتم امروز نیروهای نظامی حکم تیر گرفته اند بیرون نرو. ولی دخترم اعتراض کرد و گفت: مادر! اگر من نروم، تو نروی، دیگران هم نروند، پس چه کسی باید این اعتراض را فریاد بزند. او به همراه استادش به تظاهرات رفت و کشته شد.”

مادر ندا می گوید:” خودشان دخترم را کشتند، آنها یکبار که مرا تهدید به سکوت می کردند از زبانشان در رفت که دخترم را نشان کرده بودند، آنها به من گفتند که فیلم تو و دخترت را در راهپیمایی های قبلی داریم. این ادعای آنها نشان می دهد که آنها دخترم را نشان کرده بودند و در روز حادثه او را کشتند و حالا مقابل سفارت انگلیس نمایش راه انداخته اند.”

مادر ندا در حالی به برگزاری نمایش بازسازی صحنه قتل دخترش در مقابل سفارت انگلستان در تهران معترض است که اقتدار گرایان تیم های رسانه ای خود را به صحنه اعزام کرده اند و تدارک وسیعی برای پوشش خبری این مراسم دیده اند. امروز بیشتر روزنامه های اقتدار گرایان در صفحه اول روزنامه هایشان این مراسم را به صورت برجسته منتشر کرده اند. کیهان در صفحه اول خود به نقل از تجمع کنندگان که آنها را دانشجو خوانده، نوشته است: “انگلیس قاتل ندا آقاسلطان را برای محاکمه به ایران تحویل دهد”، روزنامه ایران نیز همراه با چاپ عکسی نوشته است: “دانشجویان در برابر سفارت انگلیس اجرا کردند؛ بازسازی صحنه قتل مشکوک آقاسلطان” و روزنامه رسالت نوشته است “دانشجویان صحنه واقعی قتل ندا آقاسلطان را به تصویر کشیدند”. هیچکدام از این روزنامه ها ننوشتند که مادر و پدر ندا در لحظه ای که دانشجویان به خون خواهی ندا جمع شده بودند کجا بوده اند و موضع آنها چیست.

خبرگزاری فارس متعلق به سپاه پاسداران، سناریوی نمایش اجرا شده در مقابل سفارت انگلیس را اینگونه شرح داده است:

” در ابتدای این تئاتر خیابانی یکی از دانشجویان به عنوان مجری شبکه bbc فارسی به ایفای نقش پرداخت. سپس یکی دیگر از دانشجویان در نقش مامور سازمان جاسوسی انگلیس MI6 ماموریت آرش حجازی برای قتل ندا آقا سلطان را تشریح کرد. وی با دادن مبالغ،‌اسلحه و بیان نحوه ماموریت آرش حجازی و همچنین دادن بلیت رفت و برگشت به ایران، حجازی را برای انجام ماموریت روانه ایران کرد.

در قسمت بعدی این تئاتر، دانشجویی که نقش آرش حجازی را بازی می‌کرد و چهره خود را با تصویر این فرد پوشانده بود، نحوه قتل ندا آقا سلطان را به یکی از همکارانش توضیح داد.

قسمت بعدی این تئاتر صحنه قتل ندا آقا سلطان بود. آرش حجازی با حضور در کنار ندا آقا سلطان وی را علیه جمهوری اسلامی و سر دادن شعار تحریک کرده و وی را به گوشه‌ای از محل قتل راهنمایی می‌کرد. همکار وی نیز در این زمینه او را به این کار تشویق می‌کرد و بعد از آن نیز هنگامی که ندا آقا سلطان در حال شعار دادن بود، همکار آرش حجازی از پشت سر وی با اسلحه‌ای که در پیراهن خود پنهان کرده بود، پشت سر ندا آقا سلطان را مورد هدف گلوله قرار داد و وی را به قتل رساند و بعد از آن سوار بر وسیله نقلیه خود، از محل دور شد.
در قسمت بعدی آرش حجازی با حضور در محل قتل با ایجاد سر و صدا و هیاهو مردم را به سمت خود و جنازه ندا سوق داد و شروع به سردادن شعارهایی علیه جمهوری اسلامی کرد.”

بازداشت ساعتی پدر و مادر ندا در روز ۱۳ آبان

مادر ندا در این گپ و گفت کوتاه خبر از بازداشت ساعتی خود و همسرش در روز ۱۳ آبان می دهد. او می گوید: روز ۱۳ آبان به همراه همسرم به قصد شرکت در مراسم این روز به میدان هفت تیر رفتیم. اما همینکه بسیجی ها چهره ما را شناختند به شدت ما را مورد ضرب و شتم قرار دادند. او می افزاید: آنها سپس برای چند ساعت ما را بازداشت کردند.

اقتدارگرایان که هنوز از شوک رسوایی به قتل رساندن جوانان ایرانی در رسانه های دنیا بیرون نیامده اند، هر روز می کوشند با نمایشی تازه این رسوایی را به گونه ای پنهان و با قلب ماهیت کردن این اتفاق از پاسخ دادن به این پرسش که با کدامین مجوز به روی جوانان معترض وطن، گلوله بسته اید، طفره می روند. اما جنبشی که با خون این جوانان آبیاری شده، مثل رود خروشان به پیش می رود. دیروز مردم شرکت کننده در مراسم ۱۳ آبان را به باطوم بستند ولی باز فردایی در پیش است. ۱۶ آذر در پیش است و بار دیگر جنبش سبز ایران، صدای اعتراض خود را بلند خواهد کرد تا شاید این بار، حاکمیت صدای مردم را بشنود.

بیانیه ۱۶ مهندس میرحسین موسوی به مناسبت ۱۶ آذر

بیانیه ۱۶ مهندس میرحسین موسوی به مناسبت ۱۶ آذر
میرحسین موسوی به مناسبت سالروز ۱۶ آذر بیانیه ای صادر کرد. به گزارش “کلمه” متن کامل بیانیه به شرح زیر است

بسم الله الرحمن الرحیم

عید سعید غدیر را به ملت مسلمان ایران تبریک می‌گویم و از خداوند متعال نزدیک شدن به آرمان‌های صاحب غدیر را برای آنان و تمامی مسلمانان جهان مسئلت می‌کنم. در این عید شیعیان برای هم برکت و بهروزی آرزو می‌کنند و از یکدیگر تحفه‌هایی را می‌طلبند که به تحقق چنین آرزوهایی کمک کند و متضمن سرانجامی نیکو برای ملت و کشور خصوصا در شرایط بحران‌زده کنونی باشد. چنین انتظاری از ما نیز هست و حتی اگر این انتظار وجود نداشت برآورده کردن آن وظیفه‌ای بر عهده ما بود. برای این منظور کاری که از ما برمی‌آید صمیمیت در خیرخواهی است، حتی اگر آن را نپذیرند، و پایداری در دوراندیشی است، حتی اگر چنین نامی بر آن نگذارند. خطرهایی بزرگ‌تر از آن در پیش است که چه ما و چه دیگران از خویشتن یاد کنیم و واقعیت‌هایی سترگ‌تر از آن در برابر قرار دارند که با نادیدن ناپدید شوند. با استمداد از لطافتی که فضای عید ایجاد کرده است و با استفاده از فرصتی که روز شانزدهم آذر به وجود می‌آورد چه چیز بهتر از پرداختن به آنچه می‌تواند داروی درد امروز باشد؛ دارویی که الزاما تلخ نیست، اگر پیشداوری‌ها را کنار بگذاریم.

روز دانشجو در پیش است. در تاریخ معاصر ما جنبش دانشجویی همواره نوعی پرچم و گواه برای حرکت مردم بوده است. در روزهای تلخ بعد از کودتا و در تاریک‌ترین برهه از تاریخ ملت ما، زمانی که همه آرزوها برباد رفته به نظر می‌رسید آنچه در شانزدهم آذر ۱۳۳۲ روی داد شاهدی بود که معلوم می‌کرد روح مردم و خواسته‌های تاریخی‌شان هنوز زنده است. آن «سه قطره خون» و آن «سه آذر اهورایی» که روز دانشجو را پایه گذاشتند، اگر پس از نیم قرن هنوز از تازگی، درخشندگی و اهمیت برخوردارند، به خاطر آن است که نسبت به وجود و حیات واقعیتی عظیم‌تر در جان مردم شهادت ‌دادند. این گواهی در سال‌ها و نسل‌های پس از آن نیز از سوی جنبش دانشجویی ادامه داشت و هنوز ادامه دارد. جامعه به دلایل بسیار گرایش‌های در حال تکوین در بطن خویش را پیش چشم کسانی که تنها به ظاهر آن می‌نگرند نمایان نمی‌کند. دگرگونی‌های بزرگ معمولا متهمند که یک‌باره روی می‌دهند و از بازیگران سیاسی فرصت هماهنگ شدن با خود را دریغ می‌کنند. البته در حقیقت هیچ تحولی دفعتا تحقق نیافته است؛ تنها بروز و ظهور تغییرهاست که شکلی دفعی دارد. در چنین شرایط گواهانی که از اعماق ناپیدای جامعه خبر می‌دهند به راستی ارزشمندند.

جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر ما همواره حاوی ‌گزارش‌هایی از شکل‌گیری جریان‌های عمیق سیاسی و اجتماعی در متن جامعه بوده است. این نقشی است که اگر حاکمان با درایت برخورد می‌کردند می‌توانست و می‌تواند برای عبور کم‌هزینه به سمت توسعه و پیشرفت بیشترین بهره‌ها را برساند، اما آنان خشمگینانه این نشانگر ذی‌قیمت را می‌شکنند؛ آنان دوست دارند به خود تسلی دهند که حرکت‌های دانشجویی جز غوغای چند جوان پرسروصدا نیستند که اگر خاموش شوند صورت مسئله از اساس پاک خواهد شد؛ داستانی تکراری از انکار واقعیت‌ها و تلاش برای تولید و تفسیر اطلاعات مطابق میل دولتمردان که تقریبا هیچ عهد تاریخی بدون شمه‌ای از آن پایان نیافته است. ان هولاء لشرذمه قلیلون، (گفتند که) اینها گروهی ناچیزند (به قول امروزی‌ها خس و خاشاکی بیش نیستند)، و انهم لنا لغائظون، و آنها ما را به خشم می‌آورند، و انا لجمیع حاذرون، و ما همگی در آماده‌باش به سر می‌بریم، فاخرجناهم من جنات و عیون، پس خداوند آنان را از باغ‌ها و چشمه‌سارها بیرون کرد، و کنوز و مقام کریم، و از گنج‌ها و از جایگاه دلپسند.

چه تلخ است اگر پس از این همه عبرت‌های دور و نزدیک مشابه این خطا هنوز در رفتار کسانی دیده ‌‌شود؛ آنهایی که اصرار دارند بگویند مردم دیگر ساکت شده‌اند و فقط دانشجویان مانده‌اند؛ در دانشگاه‌ها هم فقط تهران ناآرام است، از تهران هم فقط دانشگاه‌های مادر هیاهو می‌کنند، آنجا هم کانون جنبش و جوشش، چند نفر جوان غریبند که اگر آنها را به اخراج از خوابگاه و محرومیت از تحصیل تهدید و محکوم کنیم داستان تمام می‌شود. خوب! تمام این کارها را کردید، پس چرا داستان تمام نشد؟ زیرا حرکت دانشجویی گواه بر واقعیت‌هایی بزرگتر از خویش است. ای کاش قدر آن را می‌دانستند، از پیش‌آگهی‌هایی که درباره تحولات دور و نزدیک می‌دهد درس‌ می‌گرفتند و خود را با این تغییرات هماهنگ می‌کردند، خصوصا اینک که دانشجویان نه مستوره‌ای کوچک از مردم، که یکی از وسیع‌ترین و فعال‌ترین قشرها را تشکیل می‌دهند. درحال حاضر از هر بیست ایرانی یک نفر دانشجوست. متصدیان امور اگر پیش از این به نقش آنان به عنوان گواه فردا توجه کرده بودند اینک در چنین بحرانی قرار نداشتند.

البته این یک قاعده دوسویه است. حرکات دانشجویی هم به اندازه‌ای که از تمایلات واقعی جامعه خبر بدهند نیرومند و ریشه‌دارند، زیرا قدرت نهادهای اجتماعی در گرو پایبندی به ضرورتی است که آنها را ایجاد و ایجاب می‌کند. نسل ما آن زمان که در حرکات دانشجویی شرکت داشتیم به روشنی می‌دید که پیوند با متن جامعه تا چه حد در توانایی‌هایش موثر است. در آن زمان گرایش‌های بسیاری میان دانشجویان به چشم می‌خورد. اگر انجمن‌های اسلامی از همه قوی‌تر بودند به خاطر آن بود که از واقعیت‌‌های اجتماعی بیشتر نمایندگی می‌کردند.

بسیاری از فعالان دانشجویی امروز، گردانندگان فردای جامعه خواهند بود و این دلیلی مضاعف است تا مظهریت از واقعیت‌های اجتماعی را از دست ندهند . قدرت و سرزندگی آنها در گرو این رمز است. راز موفقیت سیاستمداران نیز همین است. آنها تا اندازه‌ای که بتوانند خواست‌ها و تمایلات جامعه را بشناسند و با آنها منطبق شوند، بلکه تجلی و گواه آنها قرار بگیرند، قادرند به کشور خود خدمت کنند، یا لااقل قدرتمند باقی بمانند. و این تصور که کسی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند به رغم گرایش‌های مردم بر آنان حکومت کند بیشتر از یک توهم نیست. حتی زمانی که یک دولت موفق می‌شود با تکیه بر نیروی سرکوب موجودیتش را حفظ ‌کند فی‌الواقع از انطباق خود با آمادگی جامعه برای تمکین در برابر زور ارتزاق کرده است، گرچه این تمکین هم تا ابد نمی‌پاید.

جامعه ما اینک شگرف‌ترین تحولات را تجربه می‌‌کند؛ بعد از حوادثی که چند ماه گذشته به خود دید کیست که بتواند این حقیقت را انکار کند؟ ماهیت دقیق این دگرگونی چیست؟ این بزرگترین سوال برای ما و برای مخالفان ماست. آنان نیز اگر بدانند که چه رویداد عظیم و مبارکی در راه است، کلاه‌خودها و چوب‌دستی‌هایشان را کنار می‌گذارند و به دنبال ابزارهایی برای پرستاری از این گیاه پاک که در خاک ما جوانه زده است می‌روند.

در میان زیبایی‌های بسیاری که روزهای پیش از انتخابات را نورانی می‌کرد زیباترین پدیده جمع شدن مردمی از سلیقه‌های گوناگون گرداگرد هم بود. آنها برای آن که به این کار موفق شوند تفاوت‌ها و تنوع‌هایشان را کنار نمی‌گذاشتند، بلکه به رسمیت می‌شناختند. کسی لازم نمی‌دید که برای شرکت در این یکرنگی هویت خویش را از دست بدهد و دیگری شود. در آن یگانه‌شدن‌ها حظی وجود داشت که فطرت‌هایمان می‌پسندید. آن زنجیره‌های سبز انسانی که شهرهای ما را فرا گرفت نمایشی تهی از حقیقت نبود. قرار نبود بعد از آن که از پل گذشتیم به سرنوشت یکدیگر اهمیت ندهیم و جان‌‌هایمان نمی‌خواست که پس از چشیدن طعم آن یگانگی از نو پراکنده شویم. چنین چیزی بدون تردید نشانه‌ای از طلوع بزرگی و رشد در حیات یک ملت است.

بزرگی یک ملت در ثروتمند بودن یا قدرتمند شدن نیست؛ اینها فقط بخش کوچکی از آثار آن است. بزرگی یک ملت در عظمت جان اوست. بزرگی به آن است که بتوانیم امور ظاهرا ناسازگار را با هم داشته باشیم. خانه کوچک مکانی است فقط برای «من»، اما در خانه بزرگ برای دیگران هم جا وجود دارد. کارفرمایی که جانش کوچک بود فکر می‌کرد جز با تجاوز به حقوق کارگران نمی‌تواند مالی بیندوزد، حال آن که کارآفرین بزرگ تنها راه سود بردن را سود رساندن می‌بیند. همین‌گونه است تفاوت کارگر کوچک و کارگر بزرگ. به هزار دلیل تنها راه بهره‌مند شدن این است که همه با هم بهره‌مند شوند، اما کسانی که کوچکند ظرفی ندارند که در آن دیگری هم بگنجد. همچنین است تفاوت دینداری که بزرگ است و دینداری که کوچک است. دیندار بزرگ امام صادق (ع) است که در خانه خدا می‌نشیند و با منکر خدا حکیمانه گفتگو می‌کند. حقیقت خانه خدا همان قلب اوست که برای همگان جا دارد و برای همه حق قائل است؛ حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن. آری بزرگ بودن، و الا بزرگ به کوچک چه کار دارد؟ غیردیندار را در جایگاهی می‌بیند که می‌تواند به زیبایی‌های دین رو کند، اگر نتوانسته‌ است حقیقتی را بیابد احتمال درک آن را از سوی دیگری نادیده نگیرد، یا می‌تواند کوچک باشد و هر چیزی را که نچشیده است انکار کند؛ هر چیزی را که درک نمی‌کند ترک کند و بی‌آن‌که بنشیند و برای فهمیدن گوش بدهد، عقاید دیگران را بی‌اساس بخواند.

ملت ما اینک دارد نشانه‌های بزرگی خود را به نمایش می‌گذارد؛ آن تحول شگرفی که جامعه ما در تکاپوی تجربه آن است این است. البته چیزی که اهمیت دارد خود این بزرگی است و نه نشانه‌های آن. نشانه‌هایش را باز می‌گوییم تا خود آن را باور کنیم که چونان بهار از راه می‌رسد و حیات ما را دیگرگون می‌کند؛ تا به مبارکی آن ایمان بیاوریم و از تغییراتی که ایجاد می‌کند نترسیم. این همان رشدی است که انقلاب ما به امید آن بنا نهاده شد. چندی گذشت و از آن غافل شدیم، ولی پروردگارمان غافل نشد. بذری را که سی سال پیش از این با هزار امید در خاک خود کاشته بودیم پرورش داد تا اینک که جوانه‌هایش را پیش‌رویمان قرار داده است.

نشانه‌های بزرگی یک ملت شبیه به صفاتی است که از یک انسان رشید انتظار می‌رود. کسی که آرمان ندارد هیچ نمی ارزد، اما کیست که بتواند در عین آرمان‌گرایی ارتباط خود را با واقعیت‌ها از دست ندهد؟ یک انسان رشید؛ و یک ملت بزرگ. اگر مردم علیرغم تمامی صحنه‌های تلخی که در این چند ماهه دیده‌اند همچنان اجرای بدون تنازل قانون اساسی را شعار محوری خود می‌دانند به آن خاطر نیست که اگر چیز دیگری بخواهند به آنها داده نمی‌شود. تنها و تنها حکمت و واقع‌بینی مردم بود که اجازه نداد رفتار زشت حاکمان به واکنش‌های عصبی و لجام‌گسیخته بیانجامد.

به عنوان مثالی دیگر صفت شجاعت را در نظر آورید. شهامتی که یک انسان رشید (مثلا یک پدر در دفاع از دختر جوانش) نشان می‌دهد همراه با هیاهو نیست، مانع از دوراندیشی و مستلزم قبول هزینه‌های بی‌دلیل نیست، اما هول‌انگیزتر و اثرگذارتر از زور بازوی دیگران است. آیا مشابه این کیفیت‌ را در شجاعتی که مردم ما به نمایش می‌گذارند مشاهده نمی‌کنید؟

به عنوان مثالی دیگر انعطاف یک انسان رشید به معنای وادادگی نیست، بلکه بدان معناست که او برای رسیدن به مقصود خود پر از راه‌حل‌های گره‌گشاست. در طول شش ماه گذشته هر روز روزنه‌هایی که مردم می‌گشودند بسته می‌شد و آنان هربار بدون آن که به رودررویی کشیده شوند یا آرمانشان را کنار بگذارند راه‌‌‌‌حل‌های جدید خلق می‌کردند.

به عنوان مثالی دیگر به صبر و متانتی که در حرکت مردم وجود دارد نگاه کنید؛ خواسته‌هایشان را چنان با حوصله‌ای زندگی می‌کنند که گویی می‌توانند صد سال آنها را زندگی کنند؛ حوصله‌ای که مخالفانشان را خسته کرده است، حوصله‌ای که از رشد حکایت می‌کند.

و به عنوان مثالی دیگر انسان رشید کسی است که اعتماد به نفس دارد؛ یعنی نسبت به ارزش‌های وجودی خود آگاه است. برای زمانی طولانی ما این‌گونه نبودیم. سرهای ما فروافتاده بود. دو قرن وابستگی خودباوری را از ملت ما گرفته بود، تا این که انقلاب ترمیم این باروی فروریخته را آغاز کرد. ولی آیا بلافاصله به این هدف رسیدیم و عمق روح خود را از آن لطمه‌های تاریخی پاک کردیم؟ پس چرا وقتی هنرمندانمان در جهان مورد تحسین قرار می‌گرفتند متعجب می‌شدیم؟ انگاری احتمال هم نمی‌دادیم که از ایرانی هنری سر بزند، یا اگر بدبین بودیم بی‌باور به آن که ممکن است کمترین نکته قابل‌ستایشی در ما وجود داشته باشد به دنبال ردپای توطئه می‌گشتیم. آیا اگر یک انسان رشید هم مورد تحسین قرار گیرد این‌گونه واکنش‌ نشان می‌دهد؟ یا او از فضائل خویش آگاه است، به قدری که تمجید‌ها نه جانش را ذوق‌زده می‌کند و نه مسیرش را تغییر می‌دهد. در چند ماه گذشته ملت‌ها ایرانیان را بسیار ستودند، اما واکنش مردم ما را در مقابل این تحسین‌ها با گذشته مقایسه کنید تا ایمان بیاورید که جان جامعه ما دارد نشانه‌های عظمت را تجربه می‌کند.

در سند چشم‌انداز بیست ‌ساله آمده است که ایران باید در سال ۱۴۰۴ قدرت اول منطقه باشد. آیا قرار است در آن سال ما به منطقه و جهان راست بگوییم که قدرت بزرگی هستیم یا دروغ بگوییم؟ ‌آیا قرار است در حالی که هنوز بزرگ نشده‌ایم لباس‌های بزرگ بپوشیم تا عظیم به نظر برسیم؟ آیا قرار است در سطح کشورهای منطقه طرح‌های عمرانی نیمه‌کاره افتتاح کنیم، یا سفرهای شکست‌خورده‌مان را با امدادهای رسانه‌ای پیروزی بنامیم، یا خود را کانون دائمی جنجال‌ها قرار دهیم، یا با تحقیر دیگران و توهین به آنان ادعای عظمت کنیم؟ یا قرار است واقعا قدرتمند باشیم؟ این سوال را از آنجا می‌پرسم که یک کشور تنها زمانی بزرگ است که ملتی بزرگ داشته باشد.

دعایمان مستجاب شد و ملت با تکیه بر زانوان خود به بلوغ و رشدی که شایسته او بود رسید، منتهی مشکل آن است که یک ملت بزرگ نمی‌نشیند تا در روز روشن رایش را ببرند و هیچ نگوید. یک ملت بزرگ انتخابات درجه دو انتصابی را تحمل نمی‌کند. وقتی که یک ملت بزرگ می‌شود دیگر خدمتگزارانش اجازه ندارند به او بگویند چه باید بخورد و کجا باید برود و چه کسی را برگزیند و به چه چیز و چه کس اعتماد کند. یک ملت بزرگ از شورای نگهبان انتظار دارد آنها را قانع کند که تقلبی در انتخابات روی نداده است، نه آن که تنها یک ادعا پیش رویشان بگذارد و ادعای خود را باطل کننده انبوهی از مشاهدات و مستندات بداند.

از ما می‌خواهند که مسئله انتخابات را فراموش کنیم، گویی مسئله مردم انتخابات است. چگونه توضیح دهیم که چنین نیست؟ مسئله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئله‌ آنها این است که به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته می‌‌شود. آن چیزی که مردم را عصبانی می‌کند و به واکنش وا می‌دارد آن است که به صریح‌ترین لهجه بزرگی آنان انکار می‌شود.

مگر نمی‌خواهید که ما نباشیم و شما باشید؟ راهش توجه به این واقعیت است؛ مردم با زید و عمرو عهد اخوت ندارند و آن کسی را بیشتر می‌پسندند که حق بزرگی آنان را کامل‌تر ادا کند. این مسئله‌ای است که توجه به آن نه فقط گره انتخابات، که هزار گره دیگر را نیز می‌گشاید. و اگر بنا باشد حل نشود آرزو کنید که دامنه‌های مشکل در یک انتخابات، محدود بماند.

برادران ما! اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ۱۷ آذر چه می‌کنید؟ ۱۸ آذر چه می‌کنید؟ چشمانی را که در صحن دانشگاه به رزمایش‌های بی‌فایده افتاده و آنها را نشانه ترس یافته چگونه تسخیر می‌کنید؟ اصلا همه دانشجویان را ساکت کردید؛ با واقعیت جامعه چه خواهید کرد؟

اینها سخنانی است که ما از روی خیرخواهی می‌گوییم و شنیده نمی‌شود. اگر می‌شنیدند راه پیروزی خیلی نزدیک می‌شد؛ آن پیروزی را می‌گویم که عبارت از غلبه یک حزب نیست، بلکه فراگیر شدن بلوغ یک ملت است؛ آن پیروزی که انسان‌ها را همچون جوانه‌های یک مزرعه یکی یکی و گروه گروه بزرگ می‌کند و بی آن که لازم باشد هویت خود را از دست بدهند سبز می‌کند، تا جایی که خود زندانبان از کارهایی که می‌کند خجالت بکشد.

اخیرا شنیدم بسیج دانشجویی یکی از دانشگاه‌ها در مراسم خود برای مخالفان هم فرصت سخن گفتن قرار داده است؛ این یک شروع خوب است. یا شنیدم که در عید غدیر مخالفان مردم به یکدیگر شال سبز هدیه می‌دهند. از دیدگاهی که این همراه شما می‌نگرد این را بزرگترین عیدی است. زیرا این ما نبودیم که سبز را انتخاب کردیم، بلکه سبز بود که ما را برگزید. آیا ممکن است که این رنگ، برادران ما را نیز برگزیند؟ آری ممکن است، زیرا ذی‌جود کسی است که به حیله حیله‌زننده نگاه نمی‌کند، و راه سبز شدن بر هیچ کس بسته نیست.

میر حسین موسوی

۱۵/۹/۱۳۸

هاشمی: سپاه و بسیج مقابل مردم قرار نگیرند

همزمان با تهدیدهای فرماندهان نظامی علیه معترضان
هاشمی: سپاه و بسیج مقابل مردم قرار نگیرند

درحالی که نظامیان تحت امر آیت الله خامنه ای در اظهار نظرهای مختلف خود بر سرکوب شدید معترضان به حکومت اصرار دارند، روز گذشته هاشمی رفسنجانی در اظهاراتی بی سابقه از رویارویی نظامیان با مردم انتقاد کرد و یادآور شد اعتراضات به حدی اوج رفته که "وزیر كه به دانشگاه می رود نمی تواند سخنرانی كند".

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، که در مشهد در جمع تعدادی از فعالان دانشجویی سخن می گفت، بار دیگر با تاکید بر راهکارهای خود برای برون رفت کشور از بحران اعلام کرد: "من مواضعم را صریحا در نماز جمعه تیرماه اعلام کرده‌ام و راه‌کارهایم همان پیشنهادات ارایه شده است." وی با یادآوری نظرش درباره وقوع گسترده تقلب در انتخابات افزود: "دوستان قاطع می گویند تقلب شده ولی من گفتم تردید دارم. اما بعدا به من خرده گرفتند چرا چنین حرفی زده ام. معتقدم راه درست آن بود كه به تردید ها جواب دهیم. لذا با توجه به تجربه 50 ساله ام پیشنهاد كردم زندانی ها آزاد شوند و از آسیب دیدگان دلجویی شود."

هاشمی رفسنجانی که در نماز جمعه 26 تیرماه با نقل قول از آیت الله خمینی و با هشدار به مسولان نظام گفته بود که "مردم اگر همراه ما باشند همه چیز داریم اما اگر مردم راضی نباشند، حکومت غیرممکن است" در بخش دیگری از اظهارات روز گذشته هم اظهار داشت: "مردم ایران معتقد و مسلمانند اگر ما را می خواهند حکومت می کنیم و اگر نمی خواهند می رویم."

وی همچنین با اشاره به تنها خطبه های نماز جمعه خود بعد از انتخابات خاطر نشان کرد: "بنده دیدگاه خودم را در نماز جمعه كه اقامه كردم گفتم كه آن هم مبنایش قرآن است. انقلاب ما براساس اسلام و قرآن بود اما برخی اصولگرایان این صحبت ها را قبول ندارند وفكر می كنند رای مردم زینتی است."



تعریف اقشار معترض و انتقاد از عملکرد سپاه

هاشمی رفسنجانی در بخش دیگری از اظهارات روز گذشته اش به سبک همیشگی اش در سخن گفتن با کنایه و مثال، سرکوب مردم معترض و همچنین دستگیری گسترده فعالان سیاسی را تخطئه کرد و در بخش دیگری از گفته هایش به انتقاد صریح از سپاه پاسداران به عنوان عامل این سرکوب پرداخت.

وی در این باره گفت: "بعد از 15 خرداد كه رژیم پهلوی مردم را قتل عام می كرد بعضی ها پیشنهاد حمله های مسلحانه را دادند ولی امام نمی پذیرفتند. مردم بودند كه انقلاب را پیروز كردند. درجنگ هم اگر مردم نمی آمدند ارتش شكست می خورد." او با این مثال در بخش دیگری از اظهاراتش با اشاره به حوادث پس از انتخابات اقشار مختلف جامعه را جزو معترضان قلمداد کرده و ادامه داد: "حكومت پول دارد. نیرو دارد می تواند در خیابان آدم جمع كند ولی گروه مقابل یك عده استاد، دانشجو، كارگر، مدیر، صنعت گر هستند و درست نبود كه بسیج و سپاه در مقابل مردم قرار داده شوند."

وی همچنین با اشاره به وجود فراوان زندانیان سیاسی اظهار داشت: "این زندانیان سیاسی پای چه كسی است؟ سپاه می گوید ما پیرو رهبریم. اما فرمان را هر جور كه دلشان می خواهند اجرا می كنند، نه آن جور كه رهبری فرمودند."

آیت الله هاشمی رفسنجانی با تاكید بر این نکته که "این صف بندی به مصلحت نیست" در ادامه گفت: "این گونه كه به ما اخبار می رسد گروهی در دانشگاه معترض به نتایج انتخابات هستند. اینكه وزیر كه به دانشگاه می رود نمی تواند سخنرانی كند این نشان دهنده آن است كه لابد چیزی شده است. ولی این مسائل با شعار و اهانت حل نمی شود."

این اظهارات هاشمی رفسنجانی در شرایطی منتشر می شود که وی پیش از برگزاری انتخابات و با توجه به اتهام زنی های گسترده محمود احمدی نژاد و حامیانش به شخصیت های ناهمسو با دولت و همچنین نارضایتی سه کاندیدای ریاست جمهوری از حمایت برخی نهاد های حکومتی از احمدی نژاد، در نامه ای به آیت الله خامنه ای درباره عواقب خطرناک چنین رویه ای هشدار داده بود.

رییس مجلس خبرگان در نامه خود به رهبری که به طور تلویحی به دخالت ها در انتخابات اختصاص داشت، نوشته بود: "با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیتتان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنه‌های خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح می‌دانید اقدام موثری بنمایید و مانع شعله‌ورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید."



سانسور جواب نمی دهد

هاشمی رفسنجانی پیش از این در بدو ورود خود به مشهد از "جدی بودن اختلافات در نظام" سخن گفته بود که این موضع گیری نیز مورد توجه بسیاری از رسانه ها از جمله روزنامه های اصلاح طلب واقع شد.

این درحالی بود که روز گذشته معاونت امور مطبوعاتي و اطلاع‌رساني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به چهار روزنامه صبح تهران اسرار، آفتاب يزد، حيات‌نو و اعتماد به دلیل "نوع انعکاس سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی تذكر كتبي داد و اعلام کرد که "روزنامه‌هاي يادشده با انتخاب تيتر و مطالب در صفحه اول و دوم خود به گونه‌اي اقدام كرده كه شائبه القاي تفرقه و بزرگ‌نمايي اختلافات ميان مسئولان را در خوانندگان ايجاد مي‌كند."

همزمان با این موضوع هاشمی رفسنجانی روز گذشته در مشهد در بخشی دیگر از سخنانش تاکید کرد: "سانسور در جامعه ما جواب نمی دهد.اگر رسانه هاآزاد باشند و مردم قانع شوند ودیگر به خیابان نمی آیند."

وی در ادامه تصریح كرد: "نظر من این بوده است كه صاحب نظران بیایند بحث كنند وموارد مورد اختلاف را در مناظره ها به بحث شود تا مردم گوش دهند و تصمیم بگیرند. جامعه ای كه سه - چهار میلیون دانشجو دارد را نمی شود با فریب اداره كرد."



ابراز نگرانی سپاه از اختلاف مراجع با رهبر

رییس مجلس خبرگان رهبری در نخستین روز از سفر خود به مشهد با خطیر دانستن وظیفه روحانیون تاکید کرد که "در طول تاریخ ایران روحانیت همیشه پناهگاه مردم بوده است و هر وقت مردم در برابر حكومت به مشكل بر می‌خوردند به روحانیت پناه می‌آوردند."

هاشمی‌رفسنجانی خاطرنشان كرد: "روحانیت در همه ادوار تاریخ پناهگاه و یار و یاور مردم بوده‌اند باید مراقبت كنیم، فاصله بین مردم و روحانیت نیفتد به خصوص بین قشر تحصیل كرده كه افكار جامعه را تحت تاثیر قرار می‌دهد."

در مقابل این اظهارات رییس مجلس خبرگان رهبری، روز گذشته یکی از وبسایت های اینترنتی سپاه پاسداران همزمان با این هشدارهاشمی رفسنجانی، از افزایش "گسل مرجعیت و روحانیت با ولایت فقیه" ابراز نگرانی کرد.
وبسایت اینترنتی بصیرت "وابسته به نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران" که مخاطب آن "هادیان سیاسی" سپاه هستند در تحلیل خود تاکید کرد که "گسل مرجعیت و روحانیت با ولایت فقیه" و "گسل مردم و روحانیت" به عنوان دو گسل از پنج گسل یا شکاف سیاسی- اجتماعی می تواند "تهدیدی علیه جمهوری اسلامی باشد."
این وبسایت اینترنتی سپاه پاسداران خود "گسل مرجعيت و روحانيت با ولايت فقيه" را "ناشی از تقابل آراء فقهی در احكام عبادی ‌مثل رويت هلال و مسايل قضایی و حقوقی" دانست و افزود این " شكاف ناشی از تقابل نظريه حكومت در فقه شيعه، و شكاف ناشی از تقابل احكام حكومتی با برخی نظرات مديريتی و اجرایی و سياسی خارج از قدرت بروز پيدا می كند."

وبسایت نمایندگی ولی فقیه در سپاه همچنین همچنین در تحلیل خود انگشت اتهام را متوجه رسانه ها کرده و نوشت: "رسانه های داخلی و خارجی با انتشار نظرات روحانیان بر شکاف مراجع تقلید و روحانیان با ولی فقیه دامن می زنند... هرجا يک روحانی به نظام و اسلام نقدی می زند، اين شبكه‌ها آن را برجسته می كنند و با تبليغ مداوم آن را به ارزش تبديل می كنند."



حمایت از هاشمی

اظهارات رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در حالی بیان شده که علی لاریجانی به تازگی با تجلیل از هاشمی، او را "حلقه رابط " بین رهبری، آیت الله خمینی و مردم خوانده است.

رییس مجلس در پاسخی تلویحی به حملات چند ماه اخیر حامیان محمود احمدی نژاد به هاشمی رفسنجانی افزود: "این چنین شخصیت‌هایی زیر چتر امام خمینی و مقام رهبری جریان بیداری اصیل را تقویت کردند و در واقع این جریان بیداری برای ما و عالم اسلام قابل احترام بوده و می باشد." او اظهار داشت: "اگر کسی بخواهد نگاه انقلابی به وضع فعلی داشته باشد، باید به سمت وحدت و همگرایی برود و کسانی که به هر دلیل کوچکی از ادبیات تحقیر آمیز و تهمت به مردم استفاده می‌کنند، کار خائنانه انجام می‌دهند و باید با آنان برخورد شود."

در پی اظهارات علی لاریجانی، "علم الهدی امام" جمعه تندروی مشهد نیز، که در چند ماه اخیر همواره مواضع تندی در مقابل معترضان به انتخابات اتخاذ کرده، در اظهاراتی با حمایت از هاشمی رفسنجانی در مقابل مخالفان وی جبهه گیری کرده و گفته است: "نمی‌شود به خاطر یک گله، دژ انقلاب را حذف کرد."

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

از این سه جاعل تنها گریبان یکی را گرفتند!


نگاهی به یک پرونده جعل اختراع در ج. اسلامی
احمدی نژاد، موسوی مظلوم و محرابیان
از این سه جاعل
تنها گریبان یکی را گرفتند!



روزنامه همشهری 3 مرداد 88 خبر از تقلب در ثبت طرح "اتاق امن" توسط مسئولات شهرداری در سال 82 داد. این طرح متعلق به فرد گمنامی بود که 3 مقام دولتی ایران آن را ربوده و بنام خود ثبت کرده بودند. یعنی احمدی نژاد، دکتر موسی مظلوم و علی اکبر محرابیان وزیر صنایع. البته روزنامه همشهری با استفاده از برنامه "فتوشاپ" اسم احمدی نژاد را از روی عکس این گزارش خبری پاک کرده بود.

من بعد از خواندن این گزارش همشهری کنجکاو شدم و رفتم یک نسخه از کتاب را پیدا کردم تا ببینم آن نفر دوم که اسمش را با فتوشاپ پاک کرده اند کیست؟ همانطور که در بالا نوشتم این فرد احمدی نژاد است. یعنی که این پرونده سه متهم دارد، اما دادگاه چشم خود را به روی متهم سوم که احمدی نژاد باشد بسته است.



این خبر را روزنامه اعتماد نیز چنین نوشت:



محکومیت مجدد محرابیان در پروونده اتاق امن



حکم پرونده اتاق امن که به استناد ماده 18 اصلاحی قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب لغو شده بود از سوی دادگاه تجدید نظر بار دیگر تائید شد. به این ترتیب تخلف علی اکبر محرابیان درثبت اختراع باردیگر تائید شد. در پرونده اتاق امن "فرزاد سلیمی" مدعی بود که علی اکبر محرابیان و موسی مظلوم اختراع او را در سال 82 به نام خود ثبت کرده اند. پس از اعلام رای قطعی آیت الله شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه از اختیارات خود استفاده کرد و دستور رسیدگی مجدد داد. در رسیدگی مجدد نیز، بار دیگر دادگاه در 19 آبان تشکیل شد و احکام قبلی را تائید کرد. سایت سلام گزارش داد که محرابیان در این پرونده محکوم شده و دادگاه به نفع سلیمی رای داده است. به این ترتیب ثبت اختراعی که بنام مظلوم و محرابیان(سانسور نام احمدی نژاد) است باید باطل شود. براساس قانون چنین تخلفی بین 6 تا 3 سال حبس دارد. پارلمان نیوز سایت فراکسیون اقلیت نیز خبر داد که محرابیان برای این پرونده قصد مراجعه به آیت الله صادق لاریجانی را داشته که وی او را نپذیرفته است.

متن کامل قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد وضعيت حقوق بشر در ايران

ترجمه فارسی متن کامل قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد وضعيت حقوق بشر در ايران، کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران

کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران ترجمه فارسی متن کامل قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد وضعيت حقوق بشر در ايران که در تاريخ ۷ آبان ۱۳۸۸ ارائه و در ۲۹ آبان ۱۳۸۸ با ۷۴ رای به تصويب کميته سوم مجمع عمومی رسيد، به شرح زير منتشر کرد:

سازمان ملل متحد
A/C.3/64/L.37A
۷ آبان ماه ۱۳۸۸
مجمع عمومی
زبان اصلی: انگليسی

جلسه شصت و چهارم
کميته سوم
دستور جلسه: موضوع ۶۹ (c)

حفاظت و ارتقاء حقوق بشر:
وضعيت حقوق بشر و گزارش های گزارشگران ويژه و نمايندگان از کشورهای آندورا، استراليا، اتريش، بلژيک، بلغارستان، کانادا، کروسی، قبرس، جمهوری چک، دانمارک، استونی، فنلاند، فرانسه، آلمان، يونان، مجارستان، ايسلند، اسرائيل، ايرلند، ايتاليا، لتونی، ليختنشتاين، ليتوانی، لوگزامبورگ، مالتا، فدراسيون ماکرونشيا، موناکو، هلند، زلاند نو، نروژ، پالائو، لهستان، پرتغال، جمهوری مولدوی، رومانی، اسلواکی، اسلونی، اسپانيا، سوئد، جمهوری مسدونيا يوگسلاوی سابق، بريتانيای کبير و ايرلند شمالی، و ايالات متحده امريکا، پيش نويس اين قطعنامه را تهيه کرده اند:



وضعيت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ايران

مجمع عمومی،
بر اساس منشور سازمان ملل متحد، و همچنين اعلاميه جهانی حقوق بشر، ميثاق های بين المللی حقوق بشر و ساير اسناد بين المللی حقوق بشر،
قطعنامه های قبلی خود در باره وضعيت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ايران را يادآوری می کند که آخرين آن، قطعنامه شماره ۹۱/۶۳ مورخ ۲۸ آذرماه ۱۳۸۸ می باشد،
۱. از گزارش دبير کل سازمان ملل که بدنبال قطعنامه ۹۱/۶۳ مجمع عمومی ارائه شده است، و درآن بسياری از حوزه های نگران کننده مستمر در مورد حفاظت و ارتقاء حقوق بشر در جمهوری اسلامی ايران برجسته شده است، استفاده می کند و با توجه ويژه ای تغييرات منفی را در حوزه حقوق مدنی و سياسی پس از انتخابات خردادماه ۱۳۸۸ مورد ملاحظه قرار می دهد و برخی از دستآوردهای مثبت را با رعايت شاخص های اقتصادی و اجتماعی به بحث می گذارد.
۲. نگرانی عميق خود را در مورد نقض جدی حقوق بشر که در جمهوری اسلامی ايران در جريان است، ابراز می کند. برخی از حوزه های مورد نقض در ايران از اين قرار است:
a) شکنجه و مجازات يا رفتار های خشن، غير انسانی يا تحقير آميز از جمله قطع اعضای بدن و شلاق،
b) اعدام با شدت ادامه دارد و افزايش تعداد اعدام هايی که خارج از حفاظت های شناخته شده بين المللی، از جمله اعدام در ملاء عام و اعدام نوجوانان، اجرا می شوند،
c) سنگسارکردن بعنوان روشی از اعدام، و با جود اينکه رئيس قوه قضائيه بخشنامه منع سنگسار صادر کرد، افرادی همچنان در زندان احکام اعدام به روش سنگسار دريافت می کنند،
d) بازداشت، سرکوب توام با خشونت و محکوم کردن زنانی که خواستار حق تجمع مسالمت آميز هستند، کارزار تهديد و ارعاب زنان مدافع حقوق بشر، و ادامه تبعيض عليه زنان و دختران، هم در قانون و هم در عمل،
e) تبعيض فزاينده و نقض ساير حقوق بشر افراد اقليت های مذهبی، قومی، زبانی يا ساير اقليت های به رسميت شناخته شده يا نشده، از جمله عرب ها، ترک ها، بلوچ ها، کردها، مسيحی ها، يهوديان، صوفی ها و مسلمانان سنی و حاميان آنها، و بويژه حمله به بهائيان و باورهای آنها در رسانه های دولتی، شواهد رو به گسترش تلاش های دولت در شناسايی بهائيان، کنترل و بازداشت خودسرانه آنها، ممانعت از ورود بهائيان به دانشگاه و جلوگيری از فعاليت های باثبات اقتصادی آنها، و ادامه بازداشت هفت تن از رهبران جامعه بهائيان که در اسفند ماه ۱۳۸۶ و فروردين ۱۳۸۷ دستگير شدند، اين افراد بدون دسترسی بموقع و کافی به وکيل، با اتهامات سنگينی مواجه شده اند.
f) اعمال محدوديت های جدی، نظام مند و ادامه دار در آزادی تجمع و تشکل، و آزادی عقيده و بيان، از جمله محدوديت هايی که برای رسانه ها، کاربران اينترنت و اتحاديه های کارگری اعمال می شوند، و افزايش آزار و اذيت، ايجاد رعب و حشت و محاکمه مخالفان سياسی و مدافعان حقوق بشر در همه سطوح جامعه، که ازميان آن ها، به بازداشت و سرکوب خشونت بار رهبران اتحاديه های کارگری، اعضای اتحاديه ها و دانشجويان که بصورت مسالمت آميز تجمع می کنند، و بستن اجباری کانون مدافعان حقوق بشر و بدنبال آن بازداشت و آزار و اذيت تعدادی از همکاران کانون اشاره می کند.
g) محدوديت ها و موانع شديد برای آزادی مذهب و اعتقاد، از جمله بازداشت خودسرانه، دستگيری تعداد بی شماری از کسانی که خواستار آزادی مذهب و اعتقاد هستند و صدور احکام طولانی مدت زندان برای آنها.
h) ناتوانی پی در پی در رعايت حقوق قانونی آئين دادرسی، و نقض حقوق افراد بازداشت شده، از جمله متهمينی که بدون اتهام در زندان يا در انفرادی ها نگه داشته می شوند، استفاده نظام مند و خودسرانه از بازداشت های طولانی مدت انفرادی، و عدم دسترسی بموقع به وکيل.
۳. همچنين نگرانی ويژه خود را نسبت به واکنش دولت جمهوری اسلامی ايران بدنبال انتخابات ۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۸ و افزايش همزمان نقض حقوق بشر ابراز می کند، که بخشی از آنها از اين قرار هستند:
a) آزار و اذيت و تهديد مخالفان، روزنامه نگاران و ساير نمايندگان رسانه ها، وب لاگ نويس ها، وکلا، روحانيون، مدافعان حقوق بشر، دانشگاهيان، دانشجويان و همه کسانی که خواستار حق تجمع و تشکل مسالمت آميز و آزادی عقيده و بيان بودند با بازداشت خودسرانه آنها يا ناپديد شدنشان که منجر به زخمی شدن و مرگ تعداد بسيار زيادی شده است.
b) اعمال خشونت و تهديد توسط نيروهای نظامی ای که توسط دولت هدايت می شدند برای پراکنده کردن اجباری شهروندانی که از حق آزادی تجمع و تشکل مسالمت آميز خود استفاده می کردند، که همچنين منجر به زخمی شدن و کشته شدن تعداد بسيار زيادی شد.
c) مداخله در حق برخورداری از دادرسی عادلانه که از ميان آنها می توان به برگزاری دادگاه های گروهی و ممنوعيت دسترسی مناسب متهمين به وکلای قانونی اشاره کرد که منجر به احکام مرگ و حبس های طولانی مدت برای برخی از متهمين شد.
d) اعمال اعتراف اجباری و آزار زندانيان که از ميان موارد گزارش شده ميتوان به تجاوز جنسی و شکنجه اشاره کرد.
e) شدت گرفتن ميزان اعدام ها در ماه های پس از انتخابات.
f) اعمال محدوديت های بيشتر در آزادی بيان از جمله محدوديت شديد برای پوشش تظاهرات توسط رسانه ها و اختلال در ارتباطات و اينترنت، و بستن اجباری دفاتر تعدادی از سازمان هايی که در مورد وضعيت زندانيان بعد از انتخابات تحقيق می کردند.
g) بازداشت خودسرانه و زندانی کردن کارمندان سفارت های خارجی در تهران و به اين ترتيب مداخله بيش از حد در کار و عملکرد آن هئيت ها که با پيمان وين در روابط سياسی و پيمان وين در روابط کنسولگری مغاير است.
۴. از دولت جمهوری اسلامی ايران خواسته می شود که به دغدغه های اساسی ای که در گزارش دبير کل مطرح شده بپردازد، و بالاخص به اقدامات ارائه شده در قطعنامه قبلی مجمع عمومی عمل کند و الزامات حقوق بشر خود را بويژه در موارد ذيل، هم در قانون و هم در عمل، رعايت کند:
a) حذف قطع عضو، شلاق و ساير اشکال شکنجه و مجازات يا رفتارهای خشن، غير انسانی و تحقير آميز از قانون و در عمل،
b) حذف اعدام در ملاء عام و ساير اعدام هايی که خارج از اصول حفاظت شده بين المللی اجرا می شوند،
c) حذف اعدام افرادی که در زمان ارتکاب جرم زير سن ۱۸ سال هستند طبق الزامات ايران در ماده ۳۷ پيمان حقوق کودک و ماده ۶ ميثاق بين المللی حقوق مدنی و سياسی،
d) حذف اعمال سنگسار بعنوان روشی از اعدام،
e) حذف همه اشکال تبعيض و نقض حقوق بشر عليه زنان و دختران هم در قانون و هم در عمل،
f) حذف همه اشکال تبعيض و ساير نقض های حقوق بشر افراد اقليت های مذهبی، قومی، زبانی يا ساير اقليت های به رسميت شناخته شده يا نشده، خودداری از کنترل افراد بر اساس مذهب و اعتقاد آنها، و تضمين دسترسی همه اقليت ها همانند همه مردم ايران به آموزش و اشتغال،
g) اجرای گزارش گزارشگر ويژه در مورد تعصب مذهبی از جمله گزارش سال ۱۹۹۶ اين گزارشگر ويژه که در آن راه هايی توصيه شده است که طبق آنها جمهوری اسلامی ايران می تواند جامعه بهايی را به حال خود رها کند، و همچنين در مورد ۷ تن از رهبران جامعه بهايی که از سال ۱۳۸۷ در بازداشت هستند، حقوق آئين دادرسی که در قانون اساسی تضمين شده است از جمله حق دسترسی مناسب به وکيل و حق برخورداری از دادرسی عادلانه رعايت شود.
h) پايان دادن به آزارو اذيت و تهديد مخالفان سياسی و مدافعان حقوق بشر، دانشجويان، دانشگاهيان، روزنامه نگاران و ساير نمايندگان رسانه ها، وب لاگ نويسان، روحانيون و وکلا با آزاد کردن افرادی که بطور خودسرانه در بازداشت بسر می برند يا افرادی که به خاطر ديدگاه های سياسی خود بازداشت شده اند از جمله کسانی که پس از انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۸ بازداشت شده اند.
i) رعايت حقوق قانونی آئين دادرسی، پايان دادن به مصونيت ناقضين حقوق بشر، و انجام يک تحقيق معتبر، بی طرفانه و مستقل در مورد اظهارات مطرح شده در مورد نقض حقوق بشر پس از انتخابات رياست جمهوری،
۵. علاوه بر همه اينها از دولت جمهوری اسلامی ايران می خواهد که سابقه همکاری نامناسب خود را با مراجع بين المللی حقوق بشر از طرق مختلف جبران کند که از ميان آنها می توان به ارائه گزارش از الزامات ايران به هئيت های پيمان اسنادی که ايران عضو آن ست و همکاری کامل با همه مراجع بين المللی حقوق بشر اشاره کرد، همچنين به دولت جمهوری اسلامی ايران پيشنهاد می کند که به پيدا کردن راه های همکاری با سازمان ملل متحد از جمله با اداره کميسيونر عالی حقوق بشر، در حوزه اصلاح قضايی و حقوق بشر ادامه دهد.
۶. از اينکه جمهوری اسلامی ايران عليرغم ارائه دعوتنامه دائمی به همه صاحبان وظايف روند های ويژه که بطور موضوعی فعاليت می کنند، هيچيک از درخواست های مراجع ويژه را برای بازديد از ايران در ۴ سال گذشته اجابت نکرده و به مکاتبات بسيار زيادی که از سوی همه مراجع ويژه انجام شده، پاسخ نداده است، عميقا ابراز نگرانی می کند و قويا به دولت جمهوری اسلامی ايران توصيه می کند که بطور کامل با مراجع ويژه همکاری کند و بازديد آنها را از اين کشور تسهيل کند تا آنها بتوانند تحقيقات معتبر و مستقلی را در مورد همه اظهارات مربوط به نقض حقوق بشر بويژه موارد مربوط به انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، انجام دهند.
۷. از صاحبان وظايف روندهای ويژه ای که بطور موضوعی فعاليت می کنند می خواهد تا به وضعيت حقوق بشر در ايران بطور خاص توجه کنند، بويژه از گزارشگر ويژه اعدام های فراقانونی، شتابزده و خود سرانه، گزارشگر ويژه شکنجه و ساير مجازات يا رفتارهای خشن، غير انسانی يا تحقير آميز، گزارشگر ويژه ارتقاء و حفاظت از حق آزادی بيان و اعتقاد، گزارشگر ويژه مدافعان حقوق بشر، گروه کاری بازداشت های خود سرانه و گروه کاری در مورد ناپديد شدگان اجباری يا غير داوطلبانه می خواهد که با هدف تحقيق و گزارش در مورد خشونت ها و نقض حقوق بشر که پس از ۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۸ افزايش يافته، وضعيت حقوق بشر در ايران را نظارت کنند.
۸. از دبير کل می خواهد که از پيشرفت هايی که در عملی کردن اين قطعنامه حاصل می شود به شصت و پنجمين نشست مجمع عمومی گزارش دهد.
۹. تصميم دارد که به بررسی وضعيت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ايران در شصت و پنجمين نشست خود تحت عنوان "ارتقا و حفاظت حقوق بشر" ادامه دهد.

حمله حامیان احمدی نژاد به زهرا رهنورد

حمله حامیان احمدی نژاد به زهرا رهنورد
از میشل اوبامای ایران تا متفکر تاثیرگذار جهان به نقل از روز آن لاین
انتخاب دکتر زهرا رهنورد به عنوان سومین متفکر تاثیر گذار سال 2009 از سوی مجله فارین پالیسی، خشم حامیان محمود احمدی نژاد را برانگیخت. در همین راستانشریات وابسته به جناح راست با چاپ مطالب یکدستی از این انتخاب به عنوان "شوخی مجله امریکایی" یاد و دور دیگری از حمله به خانم رهنورد را آغاز کردند.

روزنامه رسالت در مطلبی با عنوان يادداشتي درباره "زهرا رهنورد": "روشنفكرترين زن ايراني!" به توهین به میرحسین موسوی و زهرا رهنورد پرداخته و نوشته است: "حسي كه پس از شنيدن اين خبر برانگيخته شد، ما را ياد شنيدن خبر اهداي جايزه صلح نوبل به شيرين عبادي انداخت و ياد اين جمله كه "فقط انگل ها به جهل و تعصب توده دامن می‌زنند"؛ و تا وقتي موجود جانداري باشد كه محمل زيست و تكثير انگل باشد، انگل به حيات خود ادامه مي دهد. انگل ها موجوديت قابل ذكري ندارند. آنها از جهل و هيجان متعصبانه‌ي مردم ارتزاق مي كنند. حيات آنها بالعرض است و تا وقتي محملي براي رواج جهل باشد، به حياتشان ادامه مي دهند. سالهاست روشنفكري مغرور و متبختر ايراني در كنج تاريك جهل از بدن بخشي از اقشار روشنفكرزده ارتزاق كرده و هرگاه فرصتي يافته، مدعي رهبري توده شده است."

یادداشت روزنامه رسالت به طور همزمان در سایت رجانیوز، متعلق به فاطمه رجبی هم منتشر شده است.

همزمان روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود از این مساله با عنوان "خالي بندي مجله هانتينگتون و پيدا شدن مغز متفكر براي جنبش سبز!" یاد کرد. روزنامه حسین شریعتمداری در ادامه به مصاحبه خانم رهنورد با شبکه بی بی سی که چند روز بعد از کودتای انتخابایی 22 خرداد صورت گرفته اشاره کرده ونوشته است: "بلافاصله پس از اعلام نتايج انتخابات و معلوم شدن ناكامي بزرگ موسوي و جبهه پشت پرده حامي وي، زهرا رهنورد (مغز متفكر جنبش سبز!!) به مصاحبه با شبكه بي بي سي پرداخت و مدعي شد چون من لرستاني و همسرم آذربايجاني است پس معني ندارد موسوي حتي در اين دو استان رأي نياورده باشد. اين مغز متفكر!! در توضيح اظهارات عالمانه!! خود گفت: مگر مي شود مردم لرستان به داماد خود!! رأي ندهند؟! و توضيح نداد كه وقتي مردم غيور لر به كروبي كه فرزند لرستان است بي محلي مي كنند، شوهر زهرا رهنورد و به قول وي «داماد» آنها كه جاي خود دارد".



سابقه برخوردها با زهرا رهنورد

این اولین بار نیست که خانم رهنورد آماج حملات و هتاکی های رسانه های محافظه کار و حامیان محمود احمدی نژاد قرار می گیرد. بعد از دعوت خانم رهنورد از شیرین عبادی برای سخنرانی در دانشگاه الزهرااو به شدت مورد انتقاد جناح محافظه کار قرار گرفت و زمینه های کنار گذاشتن او از دانشگاه الزهرا آغاز شد.

اما شاید اوج این حملات در مناظره انتخاباتی میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد صورت گرفت که احمدی نژاد، در مقابل دیدگان میلیونها بیننده تلویزیون، با در دست گرفتن برگه ای که ادعا میکرد پرونده تحصیلی خانم رهنورد است مدارک تحصیلی او را زیر سوال برد. امری که انتقادات و واکنش های بسیاری را به دنبال داشت و بسیاری از زندانیان سیاسی رفتار و لحن احمدی نژاد را با بازجویان خود در زندان مقایسه کردند.این برخورد، جمله معروف میرحسین موسوی را به دنبال داشت که گفت: "من برای پایان بخشیدن به این پرونده سازیها آمده ام". موسوی چند روز بعد در واکنش به همین موضوع اظهار داشت "ادب مرد به ز دولت اوست".

اما خانم رهنورد با برگزاری کنفرانسی مطبوعاتی، ازاحمدی نژاد خواست به خاطر توهین و بی حرمتی که در مناظره به او کرده، عذرخواهی کند در غیر این صورت همراه با وکیلش برای پیگیری به دادگاه مراجعه خواهد کرد.

او گفت: "آنهایی که برای من پرونده ساخته‌اند، برای زن ایرانی پرونده سازی کرده‌اند و می‌خواهند بگویند زن ایرانی نباید دو رشته همزمان خوانده باشد و هنرمند بودن، سیاستمدار بودن و روشنفکر بودن زن ایرانی جرم است! این آقا با این پرونده سازی نشان داد که داشتن تمامی این ویژگی‌ها مثبت از نظر او غلط است و زن ایرانی غلط می‌کند که بخواهد با سواد باشد و تنها پروفسور زن رشته هنر در ایران باشد".

اما نه تنها احمدی نژادپوزش نخواست بلکه وزارت علوم دولت وی نیز با انتشار بیانیه ای علیه زهرا رهنورد، اعتبار قانونی مدارک تحصیلی وی را زیر سوال برد؛ در مقابل دانشگاه آزاد با صدور اطلاعیه ای علاوه بر رد ادعاهای احمدی نژاد و وزارت علوم، با ارائه اسناد و مدارک تحصیلات زهرا رهنورد، ریاست وی در دانشگاه را قانونی و بدون نقض اعلام کرد.

این در حالی بود که برخی رسانه ها از انتشار تصاویر خصوصی خانم رهنورد در سطح تهران خبر می دادند. گفته می شد که این تصاویر توسط افراد وابسته به ستادهای تبلیغاتی محمود احمدی نژاد منتشر شده و سه تن از این افراد هم توسط ماموران امنیتی دستگیر شده اند. البته بعدها مشخص نشد این سه نفر چه کسانی بودند، سرانجام آنها چه شد و این سوال بی پاسخ ماند که این افراد تصاویر مزبور را از کجا آورده و آمران بالادستی آن‌ها که هزینه و امکان چاپ و توزیع گسترده این تصاویر را فراهم کردند، چه کسانی بوده اند؟

بعد از کودتای 22 خرداد نیز حامیان احمدی نژاد تلاش کردند با خبرسازی وجهه زهرا رهنورد را در افکار عمومی زیر سوال ببرند. همان زمان در حالیکه برادر زهرا رهنورد در بازداشت به سر می برد و افکار عمومی بازداشت مهندس کاظمی را نوعی گروگانگیری ارزیابی میکرد، روزنامه جوان، که پایگاه رسانه ای سپاه محسوب می شود، مدعی شد: "زهرا رهنورد (زهره کاظمى) با اشاره به عدم توانایى میرحسین در پیگیرى قضیه برادرش (شاپور کاظمى) که در بازداشت به سر مى برد به وى (میرحسین موسوی) گفته که شما که توانایى استیفاى حقوق اعضاى خانواده خود را ندارى چطور مى خواستى رئیس جمهور شوى و حقوق یک ملت را پیگیرى کنى!؟"

ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت جمهوری اسلامی نیز مدعی شد: "اختلافات بین محمود احمدی نژاد رییس جمهورایران و "میر حسین موسوی"رقیب سرسخت وی در انتخابات دهم اکنون به حدی زندگی خانوادگی موسوی را تحت تاثیر قرار داده که همسر وی حاضر نشده زندگی کردن در کنار موسوی را حتی برای لحظه ای ادامه دهد".

ایرنا در ادامه ادعای خود افزوده بود: "اختلافات میرحسین موسوی با همسرش زهرا رهنورد اکنون به مرحله ای از ضرب و شتم، پرخاشگری و طلاق احتمالی بین طرفین رسیده است".

مصاحبه های خانم رهنورد قبل و بعد از انتخابات با تلویزیون بی بی سی به دستاویز دیگری برای تخریب او از سوی حامیان احمدی نژاد بدل شد.

تمام این تخریب ها در حالی صورت گرفته و همچنان ادامه دارد که خانم رهنورد تا پیش از اعلام کاندیداتوری میرحسین موسوی در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، به عنوان یک هنرمند و شخصیتی علمی شناخته می شد و بارها رسانه های محافظه کاری که امروز به او نسبت های مختلف می دهند، از خدمات علمی و جایگاه علمی و هنری او سخن گفته بودند.



چرا تخریب؟

با اعلام کاندیداتوری میرحسین موسوی در انتخابات، هرچند خانم رهنورد دیرتر از سایر همراهان میرحسین موسوی وارد کارزار انتخاباتی شد اما عملا به صورتی فعال پا به عرصه سیاسی کشور گذاشت؛ و از همان زمان آماج حملات چهره ها و رسانه های راست و در صدر آنها محمود احمدی نژاد قرار گرفت.

زهرا رهنورد، اولین زن در تاریخ 30 ساله جمهوری اسلامی است که دوشادوش همسرش، وارد عرصه کارزار انتخاباتی شد. حضور همیشگی او در کنار میرحسین موسوی در سفرهای انتخاباتی و سخنرانی ها و میتینگ های انتخاباتی باعث شد محافل سیاسی و خبری ایران و افکار عمومی جهان از او به عنوان اولین بانوی اول ایران یاد بکنند. در حالیکه مردم ایران با همسران روسای جمهور و سایر شخصیت های سیاسی کشور آشنایی نداشتند، حضور خانم رهنورد در کنار میرحسین موسوی باعث شد که شبکه تلویزیونی انگلیسی زبان الجزیره، او را سلاح مخفی پیروزی میرحسین موسوی مقابل احمدی نژاد معرفی کند.

شبکه خبری سی ان ان نیز زهرا رهنورد را میشل اوبامای ایران نامید و گفت: "پس از انقلاب اسلامي در ايران، براي نخستين بار است که همسر يکي از نامزدهاي رياست جمهوري پا به پاي وي در اين انتخابات شرکت دارد و همسرش را همراهي مي کند".

روزنامه گاردین بعد ها پا را از این نیز فراتر گذاشت و از تاثیرات زهرا رهنورد بر محمود احمدی نژاد سخن گفت. این روزنامه نوشت: "زهرا رهنورد در تمام زمان مبارزات انتخاباتی میرحسین موسوی در کنار او بود تا بر حقوق زنان در ایران تاکید کند و رای بسیاری از زنان را به سمت موسوی بکشاند. هیچ گاه در تاریخ 30 ساله ایران پس از انقلاب یک زن چنین نقش سیاسی مهمی ایفا نکرده است، تا جایی که برخی زهرا رهنورد را به عنوان یک محقق و شخصیت دانشگاهی با میشل اوباما مقایسه می کنند. حالا آخرین تاثیر زهرا رهنورد هدایت احمدی نژاد به سمت یک حرکت رادیکال است و این خطر را برای وی به همراه دارد که حامیان مذهبی تندرو خود را از دست بدهد".

اشاره گاردین به معرفی وزیر زن از سوی محمود احمدی نژاد بود.

در ایام تبلیغات انتخاباتی نیز تصویری منتشر شد که در آن مير حسين موسوي و همسرش زهرا رهنورد دست در دست هم و با یکدیگر گام بر مي داشتند؛ تصویری که کلیشه های رایج را در هم شکست. هر چند رسانه های محافظه کار مدعی شدند خانم رهنورد بیمار بوده و میرحسین موسوی جهت جلوگیری از افتادنش، دست او را گرفته است!

سایت سلام در این زمینه نوشت: "تصویر فوق نشانگر رابطه ای است صمیمی، برابر و مهم تر از همه واقعی که در آن یک سیاستمرد جمهوری اسلامی و همسرش نه با فاصله ای دو قدمی که همپا و شانه به شانه حرکت می کنند و ابایی از گرفتن دست همدیگر در انظار ندارند و آنچه در مورد اخیر تازگی دارد علنی شدن و به تصویر درآمدن عنصری از حوزه خصوصی است، در شرایطی که سال ها است فضای عمومی- رسانه‏ای به طور نظام‏ مند از این گونه تصاویر تهی شده است".

به نوشته این سایت، تصویر ساده ای از میرحسین موسوی در حالی که دست همسر خود را گرفته، جمعیتی را به هیجان می آورد؛ به گونه ای که یکی در وبلاگی می نویسد: "شدیدا ذوق زده شده ام"، دیگری پا را فراتر گذاشته و زیر تصویری که نهایتا چیزی نیست جز زن و شوهری دست در دست، می نویسد: "این عکس راوی بزرگ ترین اتفاق در سه دهه اخیر سیاست ایران است. لحظه ای که عشق به رسمیت شناخته می شود".



پوشش رهنورد

نوع پوشش زهرا رهنورد هم از دیگر مواردی است که مورد توجه رسانه ها و مردم قرار گرفت، در حالیکه تا پیش از این در جمهوری اسلامی رسم نبود که درباره نوع پوشش شخصیتی سیاسی یا همسر او صحبت شود.

سایت روزنما در مطلبی در این زمینه نوشت: "نحوه لباس پوشیدن‌ خانم رهنورد حتی از بالا بردن طبیعی‌تر دستهایش از میرحسین، هنگام ابراز احساسات جمعیت، بیشتر جلب توجه می‌کند".

این سایت ادامه داده است: "بر خلاف سایر زنان چادری فعال در عرصه سیاست، چادرش کش ندارد؛ بنابراین روی سرش آزادانه حرکت مي‌کند و حتی گاهی از سرش لیز می‌خورد و می‌افتد. این چادر آزاد به روسری‌اش (دقت کنیم که روسری و نه مقنعه) که گل های قرمز و نارنجی دارد، امکان جلوه‌گری می‌دهد؛ همچنین مانتویی که طبق رسم معمول جامعه، مشکی یا تیره نیست و جنس آن شبیه مانتوهایی است که زنان جوان در ایران می‌پوشند. به علاوه او با کیف رنگینی که همیشه در عکس ها از چادرش بیرون زده است، چادر را تبدیل به نمادی آزادانه تر و راحت‌تر کرده است که تنوع و طراوت لباس پوشیدن این استاد دانشگاه 64 ساله را به نمایش بگذارد؛ البته آرایش ملایمی که لبها و چشم های او دارد، بیشتر کمک می‌کند تا جوان تر از سن‌اش به نظر برسد".

همین مساله باعث شد که در دیدار دختران نسل سومی یاریگر میرحسین موسوی با زهرا رهنورد، سه تن از اعضای بسیج دانشجویی با اغتشاش، در صدد برهم زدن جلسه برآیند. آنها نوع پوشش خانم رهنورد را به سخره گرفته و می پرسیدند: "چرا چادر زهرا رهنورد از سرش لیز میخورد".

زهرا رهنورد در مصاحبه هایش به این امر پاسخ داده است. او با بیان اینکه از بی حجابی به چادر رسیده است تاکید کرده که "کسی حق ندارد برای مردم گشت امنیتی بگذارد؛ آنها را تحت فشار قرار دهند که چه رنگی بپوشند، چه شکلی باشند، چه مدلی را انتخاب کند که اموری سلیقه یی هستند و به رشد و شعور اجتماعی مردم، زنان و جوانان باید اعتماد کرد".



در کنار مردم و معترض هستیم

زهرا رهنورد پس از کودتای 22 خرداد نیز در کنار میرحسین موسوی به دیدار و دلجویی از خانواده های شهدای سبز و بازداشت شدگان رفت. او 26 خرداد در جمع دانشجویان دانشگاه تهران اعلام کرد که "از پیگیری تخلفات عقب نمی‌نشینیم و همچنان خواهان ابطال آرا هستیم اما راضی نیستیم جان جوانانمان به خطر بیفتد".

او سه تیر ماه نیز به سایت قلم نیوز گفته بود که "در کنار مردم، ملتزم به قانون و در عین حال معترض هستم".

خانم رهنورد، کاربرد خشونت، رفتارهای قانون شکنانه، محدود کردن حقوق مردم و رفتارهایی را که باعث رو در رویی حکومت با مردم و طرفداران کاندیداها و یا مردم با مردم شود، غیرقابل قبول خوانده و تصریح کرده بود: "نباید طوری رفتار شود که گویی در خیابان ها حکومت نظامی حاکم شده است".

وی از حاکمیت خواسته بود که "به حق اعتراض مردم احترام بگذارد، مجاری اعتراض را به رسمیت بشناسد و از حقوق مردم در این زمینه صیانت کند و از هرگونه اعمال خشونت آمیز خودداری ورزد".

زهرا رهنورد در دیدار با خانواده های زندانیان سیاسی و مطبوعاتی، خواستار آزادی بی‌قید و شرط همه بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات شده و تصریح کرده است که "در بند کردن زنان آزاد اندیش چه آنان که برای رفع تبعیض مبارزه کرده و زندانی شده‌اند و چه آنانکه در جنبش سبز پیشتاز بوده‌اند، جفای بزرگی در حق آزادی و آرمانهای اسلامی است".

او پیش از انتخابات 22 خرداد نیز با انتقاد از گشت های ارشاد گفته بود: "رفتار گشت هاي امنيتي با زنان زشت ترين و کثيف ترين رفتار قيم مآبانه با آن ها است. چه کسي حق دارد دست دختري را دستبند بزند و به بازداشتگاه بياندازد تا پدرش که قيم اوست در انتظار او بماند که چه بر سر ناموسش خواهد آمد؟ چطور مي توان زني را از شوهر و فرزندش جدا کرد و به بازداشتگاه انداخت تا فرزندش به دنبال مادر گريه کند؟"

زهرا رهنورد، نويسنده، مجسمه ساز و رييس پيشين دانشگاه الزهراي تهران است..