۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

مادر ندا : دخترم را کشتید، سیاه بازی را تمام کنید

می خواهم فریاد بزنم چه می خواهید از دخترم؛ تو را به خدا بس کنید، او را کشتید حالا سیاه بازی راه انداخته اید مقابل سفارت انگلیس برای چی؟” مدام اشک می ریزد این مادر، گریه امانش نمی دهد، او مادر ندا آقاسلطان است که این سخنان را می گوید. درست در لحظه ای که جماعتی را همچون زمان های برگزاری نمایش های رو حوضی خیابانی جمع می کنند، جمع کرده اند تا هنرشان را به رخ بکشند که در قتل این دختر دست خارجی و دشمن در کار است تا شاید بتوانند شرم شان را از قتل دختران و پسران جوان میهن پنهان کنند.

ندا آقاسلطان در جریان اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات و پس از خطبه های آیت الله خامنه ای در نماز جمعه تهران که هشدار داده بود در این تجمعات ممکن است برخی به دنبال اهداف تروریستی خود باشند به همراه عده ای دیگر از جوانان معترض به شهادت رسید. انتشار فیلم چگونگی جان دادن این دختر جوان در لحظه ای کوتاه تمام جهان را تحت تاثیر قرار داد. دولت احمدی نژاد و فرماندهان نظامی تاکنون بارها اعلام کرده اند که ندا آقاسلطان توسط عوامل خارجی به قتل رسیده است.

روز گذشته در حالیکه عده ای را تحت عنوان دانشجویان بسیجی مقابل سفارت انگلیس برده بودند تا نمایش بازسازی صحنه قتل ندا آقاسلطان را به اجرا درآوردند، مادر این شهید جنبش سبز، عازم روزنامه ایران بود تا تکذیبیه خبر دروغ این روزنامه را برای انتشار تحویل آنها دهد. او دقایقی با خبرنگار ما همکلام شد. خبر دروغ ایران چه بود؟ مادر ندا می گوید: آنها به دروغ نوشته اند که من برای دادن مجوز ساخت فیلم دخترم به شبکه خبری سی ان ان پول گرفته ام. او در حالی که داغ دلش تازه شده است و اشک می ریزد، می گوید:” من اگر داشتم خودم پول می دادم که فیلم دخترم را بسازند، چطور ممکن است برای ساختن فیلم دخترم پول خواسته باشم. ”

خبر روزنامه ایران و برخی سایت های وابسته به اقتدارگرایان که با اعتراض مادر ندا مواجه شده به این شرح است: “با گذشت چندین ماه از واقعه قتل ندا آقاسلطان، اخیرا شبکه خبری سی‌ان‌ان در تماسی که با خانواده ندا آقاسلطان برقرار کرده از آنان خواسته با این شبکه برای ساخت مستندی درباره زندگی دخترشان همکاری کنند. بر همین اساس، این شبکه خبری در نخستین گام برای نشان دادن حسن‌نیت خود به خانواده آقاسلطان به آنان پیشنهاد داده با دریافت ۱۵۰ هزار دلار عکس‌ها، خاطرات و فیلم‌های مختلف مربوط به مرحومه ندا آقاسلطان را در اختیار سی‌ان‌ان قرار دهند. بنا بر این گزارش، سی‌ان‌ان قصد دارد با جمع‌آوری این عکس‌ها و نیز اطلاعات بیشتر درباره ندا آقاسلطان دست به ساخت مستندی از این واقعه دردناک زده و با وارونه کردن واقعیت، حملات بیشتری را متوجه جمهوری اسلامی کند.”

مادر ندا یکبار دیگر ماجرای چگونگی به شهادت رسیدن فرزندش را اینگونه شرح می دهد: “من به همراه دخترم در تجمعات اعتراضی شرکت می کردیم. روز به شهادت رسیدن فرزندم به ندا گفتم امروز نیروهای نظامی حکم تیر گرفته اند بیرون نرو. ولی دخترم اعتراض کرد و گفت: مادر! اگر من نروم، تو نروی، دیگران هم نروند، پس چه کسی باید این اعتراض را فریاد بزند. او به همراه استادش به تظاهرات رفت و کشته شد.”

مادر ندا می گوید:” خودشان دخترم را کشتند، آنها یکبار که مرا تهدید به سکوت می کردند از زبانشان در رفت که دخترم را نشان کرده بودند، آنها به من گفتند که فیلم تو و دخترت را در راهپیمایی های قبلی داریم. این ادعای آنها نشان می دهد که آنها دخترم را نشان کرده بودند و در روز حادثه او را کشتند و حالا مقابل سفارت انگلیس نمایش راه انداخته اند.”

مادر ندا در حالی به برگزاری نمایش بازسازی صحنه قتل دخترش در مقابل سفارت انگلستان در تهران معترض است که اقتدار گرایان تیم های رسانه ای خود را به صحنه اعزام کرده اند و تدارک وسیعی برای پوشش خبری این مراسم دیده اند. امروز بیشتر روزنامه های اقتدار گرایان در صفحه اول روزنامه هایشان این مراسم را به صورت برجسته منتشر کرده اند. کیهان در صفحه اول خود به نقل از تجمع کنندگان که آنها را دانشجو خوانده، نوشته است: “انگلیس قاتل ندا آقاسلطان را برای محاکمه به ایران تحویل دهد”، روزنامه ایران نیز همراه با چاپ عکسی نوشته است: “دانشجویان در برابر سفارت انگلیس اجرا کردند؛ بازسازی صحنه قتل مشکوک آقاسلطان” و روزنامه رسالت نوشته است “دانشجویان صحنه واقعی قتل ندا آقاسلطان را به تصویر کشیدند”. هیچکدام از این روزنامه ها ننوشتند که مادر و پدر ندا در لحظه ای که دانشجویان به خون خواهی ندا جمع شده بودند کجا بوده اند و موضع آنها چیست.

خبرگزاری فارس متعلق به سپاه پاسداران، سناریوی نمایش اجرا شده در مقابل سفارت انگلیس را اینگونه شرح داده است:

” در ابتدای این تئاتر خیابانی یکی از دانشجویان به عنوان مجری شبکه bbc فارسی به ایفای نقش پرداخت. سپس یکی دیگر از دانشجویان در نقش مامور سازمان جاسوسی انگلیس MI6 ماموریت آرش حجازی برای قتل ندا آقا سلطان را تشریح کرد. وی با دادن مبالغ،‌اسلحه و بیان نحوه ماموریت آرش حجازی و همچنین دادن بلیت رفت و برگشت به ایران، حجازی را برای انجام ماموریت روانه ایران کرد.

در قسمت بعدی این تئاتر، دانشجویی که نقش آرش حجازی را بازی می‌کرد و چهره خود را با تصویر این فرد پوشانده بود، نحوه قتل ندا آقا سلطان را به یکی از همکارانش توضیح داد.

قسمت بعدی این تئاتر صحنه قتل ندا آقا سلطان بود. آرش حجازی با حضور در کنار ندا آقا سلطان وی را علیه جمهوری اسلامی و سر دادن شعار تحریک کرده و وی را به گوشه‌ای از محل قتل راهنمایی می‌کرد. همکار وی نیز در این زمینه او را به این کار تشویق می‌کرد و بعد از آن نیز هنگامی که ندا آقا سلطان در حال شعار دادن بود، همکار آرش حجازی از پشت سر وی با اسلحه‌ای که در پیراهن خود پنهان کرده بود، پشت سر ندا آقا سلطان را مورد هدف گلوله قرار داد و وی را به قتل رساند و بعد از آن سوار بر وسیله نقلیه خود، از محل دور شد.
در قسمت بعدی آرش حجازی با حضور در محل قتل با ایجاد سر و صدا و هیاهو مردم را به سمت خود و جنازه ندا سوق داد و شروع به سردادن شعارهایی علیه جمهوری اسلامی کرد.”

بازداشت ساعتی پدر و مادر ندا در روز ۱۳ آبان

مادر ندا در این گپ و گفت کوتاه خبر از بازداشت ساعتی خود و همسرش در روز ۱۳ آبان می دهد. او می گوید: روز ۱۳ آبان به همراه همسرم به قصد شرکت در مراسم این روز به میدان هفت تیر رفتیم. اما همینکه بسیجی ها چهره ما را شناختند به شدت ما را مورد ضرب و شتم قرار دادند. او می افزاید: آنها سپس برای چند ساعت ما را بازداشت کردند.

اقتدارگرایان که هنوز از شوک رسوایی به قتل رساندن جوانان ایرانی در رسانه های دنیا بیرون نیامده اند، هر روز می کوشند با نمایشی تازه این رسوایی را به گونه ای پنهان و با قلب ماهیت کردن این اتفاق از پاسخ دادن به این پرسش که با کدامین مجوز به روی جوانان معترض وطن، گلوله بسته اید، طفره می روند. اما جنبشی که با خون این جوانان آبیاری شده، مثل رود خروشان به پیش می رود. دیروز مردم شرکت کننده در مراسم ۱۳ آبان را به باطوم بستند ولی باز فردایی در پیش است. ۱۶ آذر در پیش است و بار دیگر جنبش سبز ایران، صدای اعتراض خود را بلند خواهد کرد تا شاید این بار، حاکمیت صدای مردم را بشنود.

بیانیه ۱۶ مهندس میرحسین موسوی به مناسبت ۱۶ آذر

بیانیه ۱۶ مهندس میرحسین موسوی به مناسبت ۱۶ آذر
میرحسین موسوی به مناسبت سالروز ۱۶ آذر بیانیه ای صادر کرد. به گزارش “کلمه” متن کامل بیانیه به شرح زیر است

بسم الله الرحمن الرحیم

عید سعید غدیر را به ملت مسلمان ایران تبریک می‌گویم و از خداوند متعال نزدیک شدن به آرمان‌های صاحب غدیر را برای آنان و تمامی مسلمانان جهان مسئلت می‌کنم. در این عید شیعیان برای هم برکت و بهروزی آرزو می‌کنند و از یکدیگر تحفه‌هایی را می‌طلبند که به تحقق چنین آرزوهایی کمک کند و متضمن سرانجامی نیکو برای ملت و کشور خصوصا در شرایط بحران‌زده کنونی باشد. چنین انتظاری از ما نیز هست و حتی اگر این انتظار وجود نداشت برآورده کردن آن وظیفه‌ای بر عهده ما بود. برای این منظور کاری که از ما برمی‌آید صمیمیت در خیرخواهی است، حتی اگر آن را نپذیرند، و پایداری در دوراندیشی است، حتی اگر چنین نامی بر آن نگذارند. خطرهایی بزرگ‌تر از آن در پیش است که چه ما و چه دیگران از خویشتن یاد کنیم و واقعیت‌هایی سترگ‌تر از آن در برابر قرار دارند که با نادیدن ناپدید شوند. با استمداد از لطافتی که فضای عید ایجاد کرده است و با استفاده از فرصتی که روز شانزدهم آذر به وجود می‌آورد چه چیز بهتر از پرداختن به آنچه می‌تواند داروی درد امروز باشد؛ دارویی که الزاما تلخ نیست، اگر پیشداوری‌ها را کنار بگذاریم.

روز دانشجو در پیش است. در تاریخ معاصر ما جنبش دانشجویی همواره نوعی پرچم و گواه برای حرکت مردم بوده است. در روزهای تلخ بعد از کودتا و در تاریک‌ترین برهه از تاریخ ملت ما، زمانی که همه آرزوها برباد رفته به نظر می‌رسید آنچه در شانزدهم آذر ۱۳۳۲ روی داد شاهدی بود که معلوم می‌کرد روح مردم و خواسته‌های تاریخی‌شان هنوز زنده است. آن «سه قطره خون» و آن «سه آذر اهورایی» که روز دانشجو را پایه گذاشتند، اگر پس از نیم قرن هنوز از تازگی، درخشندگی و اهمیت برخوردارند، به خاطر آن است که نسبت به وجود و حیات واقعیتی عظیم‌تر در جان مردم شهادت ‌دادند. این گواهی در سال‌ها و نسل‌های پس از آن نیز از سوی جنبش دانشجویی ادامه داشت و هنوز ادامه دارد. جامعه به دلایل بسیار گرایش‌های در حال تکوین در بطن خویش را پیش چشم کسانی که تنها به ظاهر آن می‌نگرند نمایان نمی‌کند. دگرگونی‌های بزرگ معمولا متهمند که یک‌باره روی می‌دهند و از بازیگران سیاسی فرصت هماهنگ شدن با خود را دریغ می‌کنند. البته در حقیقت هیچ تحولی دفعتا تحقق نیافته است؛ تنها بروز و ظهور تغییرهاست که شکلی دفعی دارد. در چنین شرایط گواهانی که از اعماق ناپیدای جامعه خبر می‌دهند به راستی ارزشمندند.

جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر ما همواره حاوی ‌گزارش‌هایی از شکل‌گیری جریان‌های عمیق سیاسی و اجتماعی در متن جامعه بوده است. این نقشی است که اگر حاکمان با درایت برخورد می‌کردند می‌توانست و می‌تواند برای عبور کم‌هزینه به سمت توسعه و پیشرفت بیشترین بهره‌ها را برساند، اما آنان خشمگینانه این نشانگر ذی‌قیمت را می‌شکنند؛ آنان دوست دارند به خود تسلی دهند که حرکت‌های دانشجویی جز غوغای چند جوان پرسروصدا نیستند که اگر خاموش شوند صورت مسئله از اساس پاک خواهد شد؛ داستانی تکراری از انکار واقعیت‌ها و تلاش برای تولید و تفسیر اطلاعات مطابق میل دولتمردان که تقریبا هیچ عهد تاریخی بدون شمه‌ای از آن پایان نیافته است. ان هولاء لشرذمه قلیلون، (گفتند که) اینها گروهی ناچیزند (به قول امروزی‌ها خس و خاشاکی بیش نیستند)، و انهم لنا لغائظون، و آنها ما را به خشم می‌آورند، و انا لجمیع حاذرون، و ما همگی در آماده‌باش به سر می‌بریم، فاخرجناهم من جنات و عیون، پس خداوند آنان را از باغ‌ها و چشمه‌سارها بیرون کرد، و کنوز و مقام کریم، و از گنج‌ها و از جایگاه دلپسند.

چه تلخ است اگر پس از این همه عبرت‌های دور و نزدیک مشابه این خطا هنوز در رفتار کسانی دیده ‌‌شود؛ آنهایی که اصرار دارند بگویند مردم دیگر ساکت شده‌اند و فقط دانشجویان مانده‌اند؛ در دانشگاه‌ها هم فقط تهران ناآرام است، از تهران هم فقط دانشگاه‌های مادر هیاهو می‌کنند، آنجا هم کانون جنبش و جوشش، چند نفر جوان غریبند که اگر آنها را به اخراج از خوابگاه و محرومیت از تحصیل تهدید و محکوم کنیم داستان تمام می‌شود. خوب! تمام این کارها را کردید، پس چرا داستان تمام نشد؟ زیرا حرکت دانشجویی گواه بر واقعیت‌هایی بزرگتر از خویش است. ای کاش قدر آن را می‌دانستند، از پیش‌آگهی‌هایی که درباره تحولات دور و نزدیک می‌دهد درس‌ می‌گرفتند و خود را با این تغییرات هماهنگ می‌کردند، خصوصا اینک که دانشجویان نه مستوره‌ای کوچک از مردم، که یکی از وسیع‌ترین و فعال‌ترین قشرها را تشکیل می‌دهند. درحال حاضر از هر بیست ایرانی یک نفر دانشجوست. متصدیان امور اگر پیش از این به نقش آنان به عنوان گواه فردا توجه کرده بودند اینک در چنین بحرانی قرار نداشتند.

البته این یک قاعده دوسویه است. حرکات دانشجویی هم به اندازه‌ای که از تمایلات واقعی جامعه خبر بدهند نیرومند و ریشه‌دارند، زیرا قدرت نهادهای اجتماعی در گرو پایبندی به ضرورتی است که آنها را ایجاد و ایجاب می‌کند. نسل ما آن زمان که در حرکات دانشجویی شرکت داشتیم به روشنی می‌دید که پیوند با متن جامعه تا چه حد در توانایی‌هایش موثر است. در آن زمان گرایش‌های بسیاری میان دانشجویان به چشم می‌خورد. اگر انجمن‌های اسلامی از همه قوی‌تر بودند به خاطر آن بود که از واقعیت‌‌های اجتماعی بیشتر نمایندگی می‌کردند.

بسیاری از فعالان دانشجویی امروز، گردانندگان فردای جامعه خواهند بود و این دلیلی مضاعف است تا مظهریت از واقعیت‌های اجتماعی را از دست ندهند . قدرت و سرزندگی آنها در گرو این رمز است. راز موفقیت سیاستمداران نیز همین است. آنها تا اندازه‌ای که بتوانند خواست‌ها و تمایلات جامعه را بشناسند و با آنها منطبق شوند، بلکه تجلی و گواه آنها قرار بگیرند، قادرند به کشور خود خدمت کنند، یا لااقل قدرتمند باقی بمانند. و این تصور که کسی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند به رغم گرایش‌های مردم بر آنان حکومت کند بیشتر از یک توهم نیست. حتی زمانی که یک دولت موفق می‌شود با تکیه بر نیروی سرکوب موجودیتش را حفظ ‌کند فی‌الواقع از انطباق خود با آمادگی جامعه برای تمکین در برابر زور ارتزاق کرده است، گرچه این تمکین هم تا ابد نمی‌پاید.

جامعه ما اینک شگرف‌ترین تحولات را تجربه می‌‌کند؛ بعد از حوادثی که چند ماه گذشته به خود دید کیست که بتواند این حقیقت را انکار کند؟ ماهیت دقیق این دگرگونی چیست؟ این بزرگترین سوال برای ما و برای مخالفان ماست. آنان نیز اگر بدانند که چه رویداد عظیم و مبارکی در راه است، کلاه‌خودها و چوب‌دستی‌هایشان را کنار می‌گذارند و به دنبال ابزارهایی برای پرستاری از این گیاه پاک که در خاک ما جوانه زده است می‌روند.

در میان زیبایی‌های بسیاری که روزهای پیش از انتخابات را نورانی می‌کرد زیباترین پدیده جمع شدن مردمی از سلیقه‌های گوناگون گرداگرد هم بود. آنها برای آن که به این کار موفق شوند تفاوت‌ها و تنوع‌هایشان را کنار نمی‌گذاشتند، بلکه به رسمیت می‌شناختند. کسی لازم نمی‌دید که برای شرکت در این یکرنگی هویت خویش را از دست بدهد و دیگری شود. در آن یگانه‌شدن‌ها حظی وجود داشت که فطرت‌هایمان می‌پسندید. آن زنجیره‌های سبز انسانی که شهرهای ما را فرا گرفت نمایشی تهی از حقیقت نبود. قرار نبود بعد از آن که از پل گذشتیم به سرنوشت یکدیگر اهمیت ندهیم و جان‌‌هایمان نمی‌خواست که پس از چشیدن طعم آن یگانگی از نو پراکنده شویم. چنین چیزی بدون تردید نشانه‌ای از طلوع بزرگی و رشد در حیات یک ملت است.

بزرگی یک ملت در ثروتمند بودن یا قدرتمند شدن نیست؛ اینها فقط بخش کوچکی از آثار آن است. بزرگی یک ملت در عظمت جان اوست. بزرگی به آن است که بتوانیم امور ظاهرا ناسازگار را با هم داشته باشیم. خانه کوچک مکانی است فقط برای «من»، اما در خانه بزرگ برای دیگران هم جا وجود دارد. کارفرمایی که جانش کوچک بود فکر می‌کرد جز با تجاوز به حقوق کارگران نمی‌تواند مالی بیندوزد، حال آن که کارآفرین بزرگ تنها راه سود بردن را سود رساندن می‌بیند. همین‌گونه است تفاوت کارگر کوچک و کارگر بزرگ. به هزار دلیل تنها راه بهره‌مند شدن این است که همه با هم بهره‌مند شوند، اما کسانی که کوچکند ظرفی ندارند که در آن دیگری هم بگنجد. همچنین است تفاوت دینداری که بزرگ است و دینداری که کوچک است. دیندار بزرگ امام صادق (ع) است که در خانه خدا می‌نشیند و با منکر خدا حکیمانه گفتگو می‌کند. حقیقت خانه خدا همان قلب اوست که برای همگان جا دارد و برای همه حق قائل است؛ حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن. آری بزرگ بودن، و الا بزرگ به کوچک چه کار دارد؟ غیردیندار را در جایگاهی می‌بیند که می‌تواند به زیبایی‌های دین رو کند، اگر نتوانسته‌ است حقیقتی را بیابد احتمال درک آن را از سوی دیگری نادیده نگیرد، یا می‌تواند کوچک باشد و هر چیزی را که نچشیده است انکار کند؛ هر چیزی را که درک نمی‌کند ترک کند و بی‌آن‌که بنشیند و برای فهمیدن گوش بدهد، عقاید دیگران را بی‌اساس بخواند.

ملت ما اینک دارد نشانه‌های بزرگی خود را به نمایش می‌گذارد؛ آن تحول شگرفی که جامعه ما در تکاپوی تجربه آن است این است. البته چیزی که اهمیت دارد خود این بزرگی است و نه نشانه‌های آن. نشانه‌هایش را باز می‌گوییم تا خود آن را باور کنیم که چونان بهار از راه می‌رسد و حیات ما را دیگرگون می‌کند؛ تا به مبارکی آن ایمان بیاوریم و از تغییراتی که ایجاد می‌کند نترسیم. این همان رشدی است که انقلاب ما به امید آن بنا نهاده شد. چندی گذشت و از آن غافل شدیم، ولی پروردگارمان غافل نشد. بذری را که سی سال پیش از این با هزار امید در خاک خود کاشته بودیم پرورش داد تا اینک که جوانه‌هایش را پیش‌رویمان قرار داده است.

نشانه‌های بزرگی یک ملت شبیه به صفاتی است که از یک انسان رشید انتظار می‌رود. کسی که آرمان ندارد هیچ نمی ارزد، اما کیست که بتواند در عین آرمان‌گرایی ارتباط خود را با واقعیت‌ها از دست ندهد؟ یک انسان رشید؛ و یک ملت بزرگ. اگر مردم علیرغم تمامی صحنه‌های تلخی که در این چند ماهه دیده‌اند همچنان اجرای بدون تنازل قانون اساسی را شعار محوری خود می‌دانند به آن خاطر نیست که اگر چیز دیگری بخواهند به آنها داده نمی‌شود. تنها و تنها حکمت و واقع‌بینی مردم بود که اجازه نداد رفتار زشت حاکمان به واکنش‌های عصبی و لجام‌گسیخته بیانجامد.

به عنوان مثالی دیگر صفت شجاعت را در نظر آورید. شهامتی که یک انسان رشید (مثلا یک پدر در دفاع از دختر جوانش) نشان می‌دهد همراه با هیاهو نیست، مانع از دوراندیشی و مستلزم قبول هزینه‌های بی‌دلیل نیست، اما هول‌انگیزتر و اثرگذارتر از زور بازوی دیگران است. آیا مشابه این کیفیت‌ را در شجاعتی که مردم ما به نمایش می‌گذارند مشاهده نمی‌کنید؟

به عنوان مثالی دیگر انعطاف یک انسان رشید به معنای وادادگی نیست، بلکه بدان معناست که او برای رسیدن به مقصود خود پر از راه‌حل‌های گره‌گشاست. در طول شش ماه گذشته هر روز روزنه‌هایی که مردم می‌گشودند بسته می‌شد و آنان هربار بدون آن که به رودررویی کشیده شوند یا آرمانشان را کنار بگذارند راه‌‌‌‌حل‌های جدید خلق می‌کردند.

به عنوان مثالی دیگر به صبر و متانتی که در حرکت مردم وجود دارد نگاه کنید؛ خواسته‌هایشان را چنان با حوصله‌ای زندگی می‌کنند که گویی می‌توانند صد سال آنها را زندگی کنند؛ حوصله‌ای که مخالفانشان را خسته کرده است، حوصله‌ای که از رشد حکایت می‌کند.

و به عنوان مثالی دیگر انسان رشید کسی است که اعتماد به نفس دارد؛ یعنی نسبت به ارزش‌های وجودی خود آگاه است. برای زمانی طولانی ما این‌گونه نبودیم. سرهای ما فروافتاده بود. دو قرن وابستگی خودباوری را از ملت ما گرفته بود، تا این که انقلاب ترمیم این باروی فروریخته را آغاز کرد. ولی آیا بلافاصله به این هدف رسیدیم و عمق روح خود را از آن لطمه‌های تاریخی پاک کردیم؟ پس چرا وقتی هنرمندانمان در جهان مورد تحسین قرار می‌گرفتند متعجب می‌شدیم؟ انگاری احتمال هم نمی‌دادیم که از ایرانی هنری سر بزند، یا اگر بدبین بودیم بی‌باور به آن که ممکن است کمترین نکته قابل‌ستایشی در ما وجود داشته باشد به دنبال ردپای توطئه می‌گشتیم. آیا اگر یک انسان رشید هم مورد تحسین قرار گیرد این‌گونه واکنش‌ نشان می‌دهد؟ یا او از فضائل خویش آگاه است، به قدری که تمجید‌ها نه جانش را ذوق‌زده می‌کند و نه مسیرش را تغییر می‌دهد. در چند ماه گذشته ملت‌ها ایرانیان را بسیار ستودند، اما واکنش مردم ما را در مقابل این تحسین‌ها با گذشته مقایسه کنید تا ایمان بیاورید که جان جامعه ما دارد نشانه‌های عظمت را تجربه می‌کند.

در سند چشم‌انداز بیست ‌ساله آمده است که ایران باید در سال ۱۴۰۴ قدرت اول منطقه باشد. آیا قرار است در آن سال ما به منطقه و جهان راست بگوییم که قدرت بزرگی هستیم یا دروغ بگوییم؟ ‌آیا قرار است در حالی که هنوز بزرگ نشده‌ایم لباس‌های بزرگ بپوشیم تا عظیم به نظر برسیم؟ آیا قرار است در سطح کشورهای منطقه طرح‌های عمرانی نیمه‌کاره افتتاح کنیم، یا سفرهای شکست‌خورده‌مان را با امدادهای رسانه‌ای پیروزی بنامیم، یا خود را کانون دائمی جنجال‌ها قرار دهیم، یا با تحقیر دیگران و توهین به آنان ادعای عظمت کنیم؟ یا قرار است واقعا قدرتمند باشیم؟ این سوال را از آنجا می‌پرسم که یک کشور تنها زمانی بزرگ است که ملتی بزرگ داشته باشد.

دعایمان مستجاب شد و ملت با تکیه بر زانوان خود به بلوغ و رشدی که شایسته او بود رسید، منتهی مشکل آن است که یک ملت بزرگ نمی‌نشیند تا در روز روشن رایش را ببرند و هیچ نگوید. یک ملت بزرگ انتخابات درجه دو انتصابی را تحمل نمی‌کند. وقتی که یک ملت بزرگ می‌شود دیگر خدمتگزارانش اجازه ندارند به او بگویند چه باید بخورد و کجا باید برود و چه کسی را برگزیند و به چه چیز و چه کس اعتماد کند. یک ملت بزرگ از شورای نگهبان انتظار دارد آنها را قانع کند که تقلبی در انتخابات روی نداده است، نه آن که تنها یک ادعا پیش رویشان بگذارد و ادعای خود را باطل کننده انبوهی از مشاهدات و مستندات بداند.

از ما می‌خواهند که مسئله انتخابات را فراموش کنیم، گویی مسئله مردم انتخابات است. چگونه توضیح دهیم که چنین نیست؟ مسئله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئله‌ آنها این است که به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته می‌‌شود. آن چیزی که مردم را عصبانی می‌کند و به واکنش وا می‌دارد آن است که به صریح‌ترین لهجه بزرگی آنان انکار می‌شود.

مگر نمی‌خواهید که ما نباشیم و شما باشید؟ راهش توجه به این واقعیت است؛ مردم با زید و عمرو عهد اخوت ندارند و آن کسی را بیشتر می‌پسندند که حق بزرگی آنان را کامل‌تر ادا کند. این مسئله‌ای است که توجه به آن نه فقط گره انتخابات، که هزار گره دیگر را نیز می‌گشاید. و اگر بنا باشد حل نشود آرزو کنید که دامنه‌های مشکل در یک انتخابات، محدود بماند.

برادران ما! اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ۱۷ آذر چه می‌کنید؟ ۱۸ آذر چه می‌کنید؟ چشمانی را که در صحن دانشگاه به رزمایش‌های بی‌فایده افتاده و آنها را نشانه ترس یافته چگونه تسخیر می‌کنید؟ اصلا همه دانشجویان را ساکت کردید؛ با واقعیت جامعه چه خواهید کرد؟

اینها سخنانی است که ما از روی خیرخواهی می‌گوییم و شنیده نمی‌شود. اگر می‌شنیدند راه پیروزی خیلی نزدیک می‌شد؛ آن پیروزی را می‌گویم که عبارت از غلبه یک حزب نیست، بلکه فراگیر شدن بلوغ یک ملت است؛ آن پیروزی که انسان‌ها را همچون جوانه‌های یک مزرعه یکی یکی و گروه گروه بزرگ می‌کند و بی آن که لازم باشد هویت خود را از دست بدهند سبز می‌کند، تا جایی که خود زندانبان از کارهایی که می‌کند خجالت بکشد.

اخیرا شنیدم بسیج دانشجویی یکی از دانشگاه‌ها در مراسم خود برای مخالفان هم فرصت سخن گفتن قرار داده است؛ این یک شروع خوب است. یا شنیدم که در عید غدیر مخالفان مردم به یکدیگر شال سبز هدیه می‌دهند. از دیدگاهی که این همراه شما می‌نگرد این را بزرگترین عیدی است. زیرا این ما نبودیم که سبز را انتخاب کردیم، بلکه سبز بود که ما را برگزید. آیا ممکن است که این رنگ، برادران ما را نیز برگزیند؟ آری ممکن است، زیرا ذی‌جود کسی است که به حیله حیله‌زننده نگاه نمی‌کند، و راه سبز شدن بر هیچ کس بسته نیست.

میر حسین موسوی

۱۵/۹/۱۳۸

هاشمی: سپاه و بسیج مقابل مردم قرار نگیرند

همزمان با تهدیدهای فرماندهان نظامی علیه معترضان
هاشمی: سپاه و بسیج مقابل مردم قرار نگیرند

درحالی که نظامیان تحت امر آیت الله خامنه ای در اظهار نظرهای مختلف خود بر سرکوب شدید معترضان به حکومت اصرار دارند، روز گذشته هاشمی رفسنجانی در اظهاراتی بی سابقه از رویارویی نظامیان با مردم انتقاد کرد و یادآور شد اعتراضات به حدی اوج رفته که "وزیر كه به دانشگاه می رود نمی تواند سخنرانی كند".

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، که در مشهد در جمع تعدادی از فعالان دانشجویی سخن می گفت، بار دیگر با تاکید بر راهکارهای خود برای برون رفت کشور از بحران اعلام کرد: "من مواضعم را صریحا در نماز جمعه تیرماه اعلام کرده‌ام و راه‌کارهایم همان پیشنهادات ارایه شده است." وی با یادآوری نظرش درباره وقوع گسترده تقلب در انتخابات افزود: "دوستان قاطع می گویند تقلب شده ولی من گفتم تردید دارم. اما بعدا به من خرده گرفتند چرا چنین حرفی زده ام. معتقدم راه درست آن بود كه به تردید ها جواب دهیم. لذا با توجه به تجربه 50 ساله ام پیشنهاد كردم زندانی ها آزاد شوند و از آسیب دیدگان دلجویی شود."

هاشمی رفسنجانی که در نماز جمعه 26 تیرماه با نقل قول از آیت الله خمینی و با هشدار به مسولان نظام گفته بود که "مردم اگر همراه ما باشند همه چیز داریم اما اگر مردم راضی نباشند، حکومت غیرممکن است" در بخش دیگری از اظهارات روز گذشته هم اظهار داشت: "مردم ایران معتقد و مسلمانند اگر ما را می خواهند حکومت می کنیم و اگر نمی خواهند می رویم."

وی همچنین با اشاره به تنها خطبه های نماز جمعه خود بعد از انتخابات خاطر نشان کرد: "بنده دیدگاه خودم را در نماز جمعه كه اقامه كردم گفتم كه آن هم مبنایش قرآن است. انقلاب ما براساس اسلام و قرآن بود اما برخی اصولگرایان این صحبت ها را قبول ندارند وفكر می كنند رای مردم زینتی است."



تعریف اقشار معترض و انتقاد از عملکرد سپاه

هاشمی رفسنجانی در بخش دیگری از اظهارات روز گذشته اش به سبک همیشگی اش در سخن گفتن با کنایه و مثال، سرکوب مردم معترض و همچنین دستگیری گسترده فعالان سیاسی را تخطئه کرد و در بخش دیگری از گفته هایش به انتقاد صریح از سپاه پاسداران به عنوان عامل این سرکوب پرداخت.

وی در این باره گفت: "بعد از 15 خرداد كه رژیم پهلوی مردم را قتل عام می كرد بعضی ها پیشنهاد حمله های مسلحانه را دادند ولی امام نمی پذیرفتند. مردم بودند كه انقلاب را پیروز كردند. درجنگ هم اگر مردم نمی آمدند ارتش شكست می خورد." او با این مثال در بخش دیگری از اظهاراتش با اشاره به حوادث پس از انتخابات اقشار مختلف جامعه را جزو معترضان قلمداد کرده و ادامه داد: "حكومت پول دارد. نیرو دارد می تواند در خیابان آدم جمع كند ولی گروه مقابل یك عده استاد، دانشجو، كارگر، مدیر، صنعت گر هستند و درست نبود كه بسیج و سپاه در مقابل مردم قرار داده شوند."

وی همچنین با اشاره به وجود فراوان زندانیان سیاسی اظهار داشت: "این زندانیان سیاسی پای چه كسی است؟ سپاه می گوید ما پیرو رهبریم. اما فرمان را هر جور كه دلشان می خواهند اجرا می كنند، نه آن جور كه رهبری فرمودند."

آیت الله هاشمی رفسنجانی با تاكید بر این نکته که "این صف بندی به مصلحت نیست" در ادامه گفت: "این گونه كه به ما اخبار می رسد گروهی در دانشگاه معترض به نتایج انتخابات هستند. اینكه وزیر كه به دانشگاه می رود نمی تواند سخنرانی كند این نشان دهنده آن است كه لابد چیزی شده است. ولی این مسائل با شعار و اهانت حل نمی شود."

این اظهارات هاشمی رفسنجانی در شرایطی منتشر می شود که وی پیش از برگزاری انتخابات و با توجه به اتهام زنی های گسترده محمود احمدی نژاد و حامیانش به شخصیت های ناهمسو با دولت و همچنین نارضایتی سه کاندیدای ریاست جمهوری از حمایت برخی نهاد های حکومتی از احمدی نژاد، در نامه ای به آیت الله خامنه ای درباره عواقب خطرناک چنین رویه ای هشدار داده بود.

رییس مجلس خبرگان در نامه خود به رهبری که به طور تلویحی به دخالت ها در انتخابات اختصاص داشت، نوشته بود: "با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیتتان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنه‌های خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح می‌دانید اقدام موثری بنمایید و مانع شعله‌ورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید."



سانسور جواب نمی دهد

هاشمی رفسنجانی پیش از این در بدو ورود خود به مشهد از "جدی بودن اختلافات در نظام" سخن گفته بود که این موضع گیری نیز مورد توجه بسیاری از رسانه ها از جمله روزنامه های اصلاح طلب واقع شد.

این درحالی بود که روز گذشته معاونت امور مطبوعاتي و اطلاع‌رساني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به چهار روزنامه صبح تهران اسرار، آفتاب يزد، حيات‌نو و اعتماد به دلیل "نوع انعکاس سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی تذكر كتبي داد و اعلام کرد که "روزنامه‌هاي يادشده با انتخاب تيتر و مطالب در صفحه اول و دوم خود به گونه‌اي اقدام كرده كه شائبه القاي تفرقه و بزرگ‌نمايي اختلافات ميان مسئولان را در خوانندگان ايجاد مي‌كند."

همزمان با این موضوع هاشمی رفسنجانی روز گذشته در مشهد در بخشی دیگر از سخنانش تاکید کرد: "سانسور در جامعه ما جواب نمی دهد.اگر رسانه هاآزاد باشند و مردم قانع شوند ودیگر به خیابان نمی آیند."

وی در ادامه تصریح كرد: "نظر من این بوده است كه صاحب نظران بیایند بحث كنند وموارد مورد اختلاف را در مناظره ها به بحث شود تا مردم گوش دهند و تصمیم بگیرند. جامعه ای كه سه - چهار میلیون دانشجو دارد را نمی شود با فریب اداره كرد."



ابراز نگرانی سپاه از اختلاف مراجع با رهبر

رییس مجلس خبرگان رهبری در نخستین روز از سفر خود به مشهد با خطیر دانستن وظیفه روحانیون تاکید کرد که "در طول تاریخ ایران روحانیت همیشه پناهگاه مردم بوده است و هر وقت مردم در برابر حكومت به مشكل بر می‌خوردند به روحانیت پناه می‌آوردند."

هاشمی‌رفسنجانی خاطرنشان كرد: "روحانیت در همه ادوار تاریخ پناهگاه و یار و یاور مردم بوده‌اند باید مراقبت كنیم، فاصله بین مردم و روحانیت نیفتد به خصوص بین قشر تحصیل كرده كه افكار جامعه را تحت تاثیر قرار می‌دهد."

در مقابل این اظهارات رییس مجلس خبرگان رهبری، روز گذشته یکی از وبسایت های اینترنتی سپاه پاسداران همزمان با این هشدارهاشمی رفسنجانی، از افزایش "گسل مرجعیت و روحانیت با ولایت فقیه" ابراز نگرانی کرد.
وبسایت اینترنتی بصیرت "وابسته به نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران" که مخاطب آن "هادیان سیاسی" سپاه هستند در تحلیل خود تاکید کرد که "گسل مرجعیت و روحانیت با ولایت فقیه" و "گسل مردم و روحانیت" به عنوان دو گسل از پنج گسل یا شکاف سیاسی- اجتماعی می تواند "تهدیدی علیه جمهوری اسلامی باشد."
این وبسایت اینترنتی سپاه پاسداران خود "گسل مرجعيت و روحانيت با ولايت فقيه" را "ناشی از تقابل آراء فقهی در احكام عبادی ‌مثل رويت هلال و مسايل قضایی و حقوقی" دانست و افزود این " شكاف ناشی از تقابل نظريه حكومت در فقه شيعه، و شكاف ناشی از تقابل احكام حكومتی با برخی نظرات مديريتی و اجرایی و سياسی خارج از قدرت بروز پيدا می كند."

وبسایت نمایندگی ولی فقیه در سپاه همچنین همچنین در تحلیل خود انگشت اتهام را متوجه رسانه ها کرده و نوشت: "رسانه های داخلی و خارجی با انتشار نظرات روحانیان بر شکاف مراجع تقلید و روحانیان با ولی فقیه دامن می زنند... هرجا يک روحانی به نظام و اسلام نقدی می زند، اين شبكه‌ها آن را برجسته می كنند و با تبليغ مداوم آن را به ارزش تبديل می كنند."



حمایت از هاشمی

اظهارات رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در حالی بیان شده که علی لاریجانی به تازگی با تجلیل از هاشمی، او را "حلقه رابط " بین رهبری، آیت الله خمینی و مردم خوانده است.

رییس مجلس در پاسخی تلویحی به حملات چند ماه اخیر حامیان محمود احمدی نژاد به هاشمی رفسنجانی افزود: "این چنین شخصیت‌هایی زیر چتر امام خمینی و مقام رهبری جریان بیداری اصیل را تقویت کردند و در واقع این جریان بیداری برای ما و عالم اسلام قابل احترام بوده و می باشد." او اظهار داشت: "اگر کسی بخواهد نگاه انقلابی به وضع فعلی داشته باشد، باید به سمت وحدت و همگرایی برود و کسانی که به هر دلیل کوچکی از ادبیات تحقیر آمیز و تهمت به مردم استفاده می‌کنند، کار خائنانه انجام می‌دهند و باید با آنان برخورد شود."

در پی اظهارات علی لاریجانی، "علم الهدی امام" جمعه تندروی مشهد نیز، که در چند ماه اخیر همواره مواضع تندی در مقابل معترضان به انتخابات اتخاذ کرده، در اظهاراتی با حمایت از هاشمی رفسنجانی در مقابل مخالفان وی جبهه گیری کرده و گفته است: "نمی‌شود به خاطر یک گله، دژ انقلاب را حذف کرد."

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

از این سه جاعل تنها گریبان یکی را گرفتند!


نگاهی به یک پرونده جعل اختراع در ج. اسلامی
احمدی نژاد، موسوی مظلوم و محرابیان
از این سه جاعل
تنها گریبان یکی را گرفتند!



روزنامه همشهری 3 مرداد 88 خبر از تقلب در ثبت طرح "اتاق امن" توسط مسئولات شهرداری در سال 82 داد. این طرح متعلق به فرد گمنامی بود که 3 مقام دولتی ایران آن را ربوده و بنام خود ثبت کرده بودند. یعنی احمدی نژاد، دکتر موسی مظلوم و علی اکبر محرابیان وزیر صنایع. البته روزنامه همشهری با استفاده از برنامه "فتوشاپ" اسم احمدی نژاد را از روی عکس این گزارش خبری پاک کرده بود.

من بعد از خواندن این گزارش همشهری کنجکاو شدم و رفتم یک نسخه از کتاب را پیدا کردم تا ببینم آن نفر دوم که اسمش را با فتوشاپ پاک کرده اند کیست؟ همانطور که در بالا نوشتم این فرد احمدی نژاد است. یعنی که این پرونده سه متهم دارد، اما دادگاه چشم خود را به روی متهم سوم که احمدی نژاد باشد بسته است.



این خبر را روزنامه اعتماد نیز چنین نوشت:



محکومیت مجدد محرابیان در پروونده اتاق امن



حکم پرونده اتاق امن که به استناد ماده 18 اصلاحی قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب لغو شده بود از سوی دادگاه تجدید نظر بار دیگر تائید شد. به این ترتیب تخلف علی اکبر محرابیان درثبت اختراع باردیگر تائید شد. در پرونده اتاق امن "فرزاد سلیمی" مدعی بود که علی اکبر محرابیان و موسی مظلوم اختراع او را در سال 82 به نام خود ثبت کرده اند. پس از اعلام رای قطعی آیت الله شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه از اختیارات خود استفاده کرد و دستور رسیدگی مجدد داد. در رسیدگی مجدد نیز، بار دیگر دادگاه در 19 آبان تشکیل شد و احکام قبلی را تائید کرد. سایت سلام گزارش داد که محرابیان در این پرونده محکوم شده و دادگاه به نفع سلیمی رای داده است. به این ترتیب ثبت اختراعی که بنام مظلوم و محرابیان(سانسور نام احمدی نژاد) است باید باطل شود. براساس قانون چنین تخلفی بین 6 تا 3 سال حبس دارد. پارلمان نیوز سایت فراکسیون اقلیت نیز خبر داد که محرابیان برای این پرونده قصد مراجعه به آیت الله صادق لاریجانی را داشته که وی او را نپذیرفته است.

متن کامل قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد وضعيت حقوق بشر در ايران

ترجمه فارسی متن کامل قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد وضعيت حقوق بشر در ايران، کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران

کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران ترجمه فارسی متن کامل قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد وضعيت حقوق بشر در ايران که در تاريخ ۷ آبان ۱۳۸۸ ارائه و در ۲۹ آبان ۱۳۸۸ با ۷۴ رای به تصويب کميته سوم مجمع عمومی رسيد، به شرح زير منتشر کرد:

سازمان ملل متحد
A/C.3/64/L.37A
۷ آبان ماه ۱۳۸۸
مجمع عمومی
زبان اصلی: انگليسی

جلسه شصت و چهارم
کميته سوم
دستور جلسه: موضوع ۶۹ (c)

حفاظت و ارتقاء حقوق بشر:
وضعيت حقوق بشر و گزارش های گزارشگران ويژه و نمايندگان از کشورهای آندورا، استراليا، اتريش، بلژيک، بلغارستان، کانادا، کروسی، قبرس، جمهوری چک، دانمارک، استونی، فنلاند، فرانسه، آلمان، يونان، مجارستان، ايسلند، اسرائيل، ايرلند، ايتاليا، لتونی، ليختنشتاين، ليتوانی، لوگزامبورگ، مالتا، فدراسيون ماکرونشيا، موناکو، هلند، زلاند نو، نروژ، پالائو، لهستان، پرتغال، جمهوری مولدوی، رومانی، اسلواکی، اسلونی، اسپانيا، سوئد، جمهوری مسدونيا يوگسلاوی سابق، بريتانيای کبير و ايرلند شمالی، و ايالات متحده امريکا، پيش نويس اين قطعنامه را تهيه کرده اند:



وضعيت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ايران

مجمع عمومی،
بر اساس منشور سازمان ملل متحد، و همچنين اعلاميه جهانی حقوق بشر، ميثاق های بين المللی حقوق بشر و ساير اسناد بين المللی حقوق بشر،
قطعنامه های قبلی خود در باره وضعيت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ايران را يادآوری می کند که آخرين آن، قطعنامه شماره ۹۱/۶۳ مورخ ۲۸ آذرماه ۱۳۸۸ می باشد،
۱. از گزارش دبير کل سازمان ملل که بدنبال قطعنامه ۹۱/۶۳ مجمع عمومی ارائه شده است، و درآن بسياری از حوزه های نگران کننده مستمر در مورد حفاظت و ارتقاء حقوق بشر در جمهوری اسلامی ايران برجسته شده است، استفاده می کند و با توجه ويژه ای تغييرات منفی را در حوزه حقوق مدنی و سياسی پس از انتخابات خردادماه ۱۳۸۸ مورد ملاحظه قرار می دهد و برخی از دستآوردهای مثبت را با رعايت شاخص های اقتصادی و اجتماعی به بحث می گذارد.
۲. نگرانی عميق خود را در مورد نقض جدی حقوق بشر که در جمهوری اسلامی ايران در جريان است، ابراز می کند. برخی از حوزه های مورد نقض در ايران از اين قرار است:
a) شکنجه و مجازات يا رفتار های خشن، غير انسانی يا تحقير آميز از جمله قطع اعضای بدن و شلاق،
b) اعدام با شدت ادامه دارد و افزايش تعداد اعدام هايی که خارج از حفاظت های شناخته شده بين المللی، از جمله اعدام در ملاء عام و اعدام نوجوانان، اجرا می شوند،
c) سنگسارکردن بعنوان روشی از اعدام، و با جود اينکه رئيس قوه قضائيه بخشنامه منع سنگسار صادر کرد، افرادی همچنان در زندان احکام اعدام به روش سنگسار دريافت می کنند،
d) بازداشت، سرکوب توام با خشونت و محکوم کردن زنانی که خواستار حق تجمع مسالمت آميز هستند، کارزار تهديد و ارعاب زنان مدافع حقوق بشر، و ادامه تبعيض عليه زنان و دختران، هم در قانون و هم در عمل،
e) تبعيض فزاينده و نقض ساير حقوق بشر افراد اقليت های مذهبی، قومی، زبانی يا ساير اقليت های به رسميت شناخته شده يا نشده، از جمله عرب ها، ترک ها، بلوچ ها، کردها، مسيحی ها، يهوديان، صوفی ها و مسلمانان سنی و حاميان آنها، و بويژه حمله به بهائيان و باورهای آنها در رسانه های دولتی، شواهد رو به گسترش تلاش های دولت در شناسايی بهائيان، کنترل و بازداشت خودسرانه آنها، ممانعت از ورود بهائيان به دانشگاه و جلوگيری از فعاليت های باثبات اقتصادی آنها، و ادامه بازداشت هفت تن از رهبران جامعه بهائيان که در اسفند ماه ۱۳۸۶ و فروردين ۱۳۸۷ دستگير شدند، اين افراد بدون دسترسی بموقع و کافی به وکيل، با اتهامات سنگينی مواجه شده اند.
f) اعمال محدوديت های جدی، نظام مند و ادامه دار در آزادی تجمع و تشکل، و آزادی عقيده و بيان، از جمله محدوديت هايی که برای رسانه ها، کاربران اينترنت و اتحاديه های کارگری اعمال می شوند، و افزايش آزار و اذيت، ايجاد رعب و حشت و محاکمه مخالفان سياسی و مدافعان حقوق بشر در همه سطوح جامعه، که ازميان آن ها، به بازداشت و سرکوب خشونت بار رهبران اتحاديه های کارگری، اعضای اتحاديه ها و دانشجويان که بصورت مسالمت آميز تجمع می کنند، و بستن اجباری کانون مدافعان حقوق بشر و بدنبال آن بازداشت و آزار و اذيت تعدادی از همکاران کانون اشاره می کند.
g) محدوديت ها و موانع شديد برای آزادی مذهب و اعتقاد، از جمله بازداشت خودسرانه، دستگيری تعداد بی شماری از کسانی که خواستار آزادی مذهب و اعتقاد هستند و صدور احکام طولانی مدت زندان برای آنها.
h) ناتوانی پی در پی در رعايت حقوق قانونی آئين دادرسی، و نقض حقوق افراد بازداشت شده، از جمله متهمينی که بدون اتهام در زندان يا در انفرادی ها نگه داشته می شوند، استفاده نظام مند و خودسرانه از بازداشت های طولانی مدت انفرادی، و عدم دسترسی بموقع به وکيل.
۳. همچنين نگرانی ويژه خود را نسبت به واکنش دولت جمهوری اسلامی ايران بدنبال انتخابات ۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۸ و افزايش همزمان نقض حقوق بشر ابراز می کند، که بخشی از آنها از اين قرار هستند:
a) آزار و اذيت و تهديد مخالفان، روزنامه نگاران و ساير نمايندگان رسانه ها، وب لاگ نويس ها، وکلا، روحانيون، مدافعان حقوق بشر، دانشگاهيان، دانشجويان و همه کسانی که خواستار حق تجمع و تشکل مسالمت آميز و آزادی عقيده و بيان بودند با بازداشت خودسرانه آنها يا ناپديد شدنشان که منجر به زخمی شدن و مرگ تعداد بسيار زيادی شده است.
b) اعمال خشونت و تهديد توسط نيروهای نظامی ای که توسط دولت هدايت می شدند برای پراکنده کردن اجباری شهروندانی که از حق آزادی تجمع و تشکل مسالمت آميز خود استفاده می کردند، که همچنين منجر به زخمی شدن و کشته شدن تعداد بسيار زيادی شد.
c) مداخله در حق برخورداری از دادرسی عادلانه که از ميان آنها می توان به برگزاری دادگاه های گروهی و ممنوعيت دسترسی مناسب متهمين به وکلای قانونی اشاره کرد که منجر به احکام مرگ و حبس های طولانی مدت برای برخی از متهمين شد.
d) اعمال اعتراف اجباری و آزار زندانيان که از ميان موارد گزارش شده ميتوان به تجاوز جنسی و شکنجه اشاره کرد.
e) شدت گرفتن ميزان اعدام ها در ماه های پس از انتخابات.
f) اعمال محدوديت های بيشتر در آزادی بيان از جمله محدوديت شديد برای پوشش تظاهرات توسط رسانه ها و اختلال در ارتباطات و اينترنت، و بستن اجباری دفاتر تعدادی از سازمان هايی که در مورد وضعيت زندانيان بعد از انتخابات تحقيق می کردند.
g) بازداشت خودسرانه و زندانی کردن کارمندان سفارت های خارجی در تهران و به اين ترتيب مداخله بيش از حد در کار و عملکرد آن هئيت ها که با پيمان وين در روابط سياسی و پيمان وين در روابط کنسولگری مغاير است.
۴. از دولت جمهوری اسلامی ايران خواسته می شود که به دغدغه های اساسی ای که در گزارش دبير کل مطرح شده بپردازد، و بالاخص به اقدامات ارائه شده در قطعنامه قبلی مجمع عمومی عمل کند و الزامات حقوق بشر خود را بويژه در موارد ذيل، هم در قانون و هم در عمل، رعايت کند:
a) حذف قطع عضو، شلاق و ساير اشکال شکنجه و مجازات يا رفتارهای خشن، غير انسانی و تحقير آميز از قانون و در عمل،
b) حذف اعدام در ملاء عام و ساير اعدام هايی که خارج از اصول حفاظت شده بين المللی اجرا می شوند،
c) حذف اعدام افرادی که در زمان ارتکاب جرم زير سن ۱۸ سال هستند طبق الزامات ايران در ماده ۳۷ پيمان حقوق کودک و ماده ۶ ميثاق بين المللی حقوق مدنی و سياسی،
d) حذف اعمال سنگسار بعنوان روشی از اعدام،
e) حذف همه اشکال تبعيض و نقض حقوق بشر عليه زنان و دختران هم در قانون و هم در عمل،
f) حذف همه اشکال تبعيض و ساير نقض های حقوق بشر افراد اقليت های مذهبی، قومی، زبانی يا ساير اقليت های به رسميت شناخته شده يا نشده، خودداری از کنترل افراد بر اساس مذهب و اعتقاد آنها، و تضمين دسترسی همه اقليت ها همانند همه مردم ايران به آموزش و اشتغال،
g) اجرای گزارش گزارشگر ويژه در مورد تعصب مذهبی از جمله گزارش سال ۱۹۹۶ اين گزارشگر ويژه که در آن راه هايی توصيه شده است که طبق آنها جمهوری اسلامی ايران می تواند جامعه بهايی را به حال خود رها کند، و همچنين در مورد ۷ تن از رهبران جامعه بهايی که از سال ۱۳۸۷ در بازداشت هستند، حقوق آئين دادرسی که در قانون اساسی تضمين شده است از جمله حق دسترسی مناسب به وکيل و حق برخورداری از دادرسی عادلانه رعايت شود.
h) پايان دادن به آزارو اذيت و تهديد مخالفان سياسی و مدافعان حقوق بشر، دانشجويان، دانشگاهيان، روزنامه نگاران و ساير نمايندگان رسانه ها، وب لاگ نويسان، روحانيون و وکلا با آزاد کردن افرادی که بطور خودسرانه در بازداشت بسر می برند يا افرادی که به خاطر ديدگاه های سياسی خود بازداشت شده اند از جمله کسانی که پس از انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۸ بازداشت شده اند.
i) رعايت حقوق قانونی آئين دادرسی، پايان دادن به مصونيت ناقضين حقوق بشر، و انجام يک تحقيق معتبر، بی طرفانه و مستقل در مورد اظهارات مطرح شده در مورد نقض حقوق بشر پس از انتخابات رياست جمهوری،
۵. علاوه بر همه اينها از دولت جمهوری اسلامی ايران می خواهد که سابقه همکاری نامناسب خود را با مراجع بين المللی حقوق بشر از طرق مختلف جبران کند که از ميان آنها می توان به ارائه گزارش از الزامات ايران به هئيت های پيمان اسنادی که ايران عضو آن ست و همکاری کامل با همه مراجع بين المللی حقوق بشر اشاره کرد، همچنين به دولت جمهوری اسلامی ايران پيشنهاد می کند که به پيدا کردن راه های همکاری با سازمان ملل متحد از جمله با اداره کميسيونر عالی حقوق بشر، در حوزه اصلاح قضايی و حقوق بشر ادامه دهد.
۶. از اينکه جمهوری اسلامی ايران عليرغم ارائه دعوتنامه دائمی به همه صاحبان وظايف روند های ويژه که بطور موضوعی فعاليت می کنند، هيچيک از درخواست های مراجع ويژه را برای بازديد از ايران در ۴ سال گذشته اجابت نکرده و به مکاتبات بسيار زيادی که از سوی همه مراجع ويژه انجام شده، پاسخ نداده است، عميقا ابراز نگرانی می کند و قويا به دولت جمهوری اسلامی ايران توصيه می کند که بطور کامل با مراجع ويژه همکاری کند و بازديد آنها را از اين کشور تسهيل کند تا آنها بتوانند تحقيقات معتبر و مستقلی را در مورد همه اظهارات مربوط به نقض حقوق بشر بويژه موارد مربوط به انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، انجام دهند.
۷. از صاحبان وظايف روندهای ويژه ای که بطور موضوعی فعاليت می کنند می خواهد تا به وضعيت حقوق بشر در ايران بطور خاص توجه کنند، بويژه از گزارشگر ويژه اعدام های فراقانونی، شتابزده و خود سرانه، گزارشگر ويژه شکنجه و ساير مجازات يا رفتارهای خشن، غير انسانی يا تحقير آميز، گزارشگر ويژه ارتقاء و حفاظت از حق آزادی بيان و اعتقاد، گزارشگر ويژه مدافعان حقوق بشر، گروه کاری بازداشت های خود سرانه و گروه کاری در مورد ناپديد شدگان اجباری يا غير داوطلبانه می خواهد که با هدف تحقيق و گزارش در مورد خشونت ها و نقض حقوق بشر که پس از ۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۸ افزايش يافته، وضعيت حقوق بشر در ايران را نظارت کنند.
۸. از دبير کل می خواهد که از پيشرفت هايی که در عملی کردن اين قطعنامه حاصل می شود به شصت و پنجمين نشست مجمع عمومی گزارش دهد.
۹. تصميم دارد که به بررسی وضعيت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ايران در شصت و پنجمين نشست خود تحت عنوان "ارتقا و حفاظت حقوق بشر" ادامه دهد.

حمله حامیان احمدی نژاد به زهرا رهنورد

حمله حامیان احمدی نژاد به زهرا رهنورد
از میشل اوبامای ایران تا متفکر تاثیرگذار جهان به نقل از روز آن لاین
انتخاب دکتر زهرا رهنورد به عنوان سومین متفکر تاثیر گذار سال 2009 از سوی مجله فارین پالیسی، خشم حامیان محمود احمدی نژاد را برانگیخت. در همین راستانشریات وابسته به جناح راست با چاپ مطالب یکدستی از این انتخاب به عنوان "شوخی مجله امریکایی" یاد و دور دیگری از حمله به خانم رهنورد را آغاز کردند.

روزنامه رسالت در مطلبی با عنوان يادداشتي درباره "زهرا رهنورد": "روشنفكرترين زن ايراني!" به توهین به میرحسین موسوی و زهرا رهنورد پرداخته و نوشته است: "حسي كه پس از شنيدن اين خبر برانگيخته شد، ما را ياد شنيدن خبر اهداي جايزه صلح نوبل به شيرين عبادي انداخت و ياد اين جمله كه "فقط انگل ها به جهل و تعصب توده دامن می‌زنند"؛ و تا وقتي موجود جانداري باشد كه محمل زيست و تكثير انگل باشد، انگل به حيات خود ادامه مي دهد. انگل ها موجوديت قابل ذكري ندارند. آنها از جهل و هيجان متعصبانه‌ي مردم ارتزاق مي كنند. حيات آنها بالعرض است و تا وقتي محملي براي رواج جهل باشد، به حياتشان ادامه مي دهند. سالهاست روشنفكري مغرور و متبختر ايراني در كنج تاريك جهل از بدن بخشي از اقشار روشنفكرزده ارتزاق كرده و هرگاه فرصتي يافته، مدعي رهبري توده شده است."

یادداشت روزنامه رسالت به طور همزمان در سایت رجانیوز، متعلق به فاطمه رجبی هم منتشر شده است.

همزمان روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود از این مساله با عنوان "خالي بندي مجله هانتينگتون و پيدا شدن مغز متفكر براي جنبش سبز!" یاد کرد. روزنامه حسین شریعتمداری در ادامه به مصاحبه خانم رهنورد با شبکه بی بی سی که چند روز بعد از کودتای انتخابایی 22 خرداد صورت گرفته اشاره کرده ونوشته است: "بلافاصله پس از اعلام نتايج انتخابات و معلوم شدن ناكامي بزرگ موسوي و جبهه پشت پرده حامي وي، زهرا رهنورد (مغز متفكر جنبش سبز!!) به مصاحبه با شبكه بي بي سي پرداخت و مدعي شد چون من لرستاني و همسرم آذربايجاني است پس معني ندارد موسوي حتي در اين دو استان رأي نياورده باشد. اين مغز متفكر!! در توضيح اظهارات عالمانه!! خود گفت: مگر مي شود مردم لرستان به داماد خود!! رأي ندهند؟! و توضيح نداد كه وقتي مردم غيور لر به كروبي كه فرزند لرستان است بي محلي مي كنند، شوهر زهرا رهنورد و به قول وي «داماد» آنها كه جاي خود دارد".



سابقه برخوردها با زهرا رهنورد

این اولین بار نیست که خانم رهنورد آماج حملات و هتاکی های رسانه های محافظه کار و حامیان محمود احمدی نژاد قرار می گیرد. بعد از دعوت خانم رهنورد از شیرین عبادی برای سخنرانی در دانشگاه الزهرااو به شدت مورد انتقاد جناح محافظه کار قرار گرفت و زمینه های کنار گذاشتن او از دانشگاه الزهرا آغاز شد.

اما شاید اوج این حملات در مناظره انتخاباتی میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد صورت گرفت که احمدی نژاد، در مقابل دیدگان میلیونها بیننده تلویزیون، با در دست گرفتن برگه ای که ادعا میکرد پرونده تحصیلی خانم رهنورد است مدارک تحصیلی او را زیر سوال برد. امری که انتقادات و واکنش های بسیاری را به دنبال داشت و بسیاری از زندانیان سیاسی رفتار و لحن احمدی نژاد را با بازجویان خود در زندان مقایسه کردند.این برخورد، جمله معروف میرحسین موسوی را به دنبال داشت که گفت: "من برای پایان بخشیدن به این پرونده سازیها آمده ام". موسوی چند روز بعد در واکنش به همین موضوع اظهار داشت "ادب مرد به ز دولت اوست".

اما خانم رهنورد با برگزاری کنفرانسی مطبوعاتی، ازاحمدی نژاد خواست به خاطر توهین و بی حرمتی که در مناظره به او کرده، عذرخواهی کند در غیر این صورت همراه با وکیلش برای پیگیری به دادگاه مراجعه خواهد کرد.

او گفت: "آنهایی که برای من پرونده ساخته‌اند، برای زن ایرانی پرونده سازی کرده‌اند و می‌خواهند بگویند زن ایرانی نباید دو رشته همزمان خوانده باشد و هنرمند بودن، سیاستمدار بودن و روشنفکر بودن زن ایرانی جرم است! این آقا با این پرونده سازی نشان داد که داشتن تمامی این ویژگی‌ها مثبت از نظر او غلط است و زن ایرانی غلط می‌کند که بخواهد با سواد باشد و تنها پروفسور زن رشته هنر در ایران باشد".

اما نه تنها احمدی نژادپوزش نخواست بلکه وزارت علوم دولت وی نیز با انتشار بیانیه ای علیه زهرا رهنورد، اعتبار قانونی مدارک تحصیلی وی را زیر سوال برد؛ در مقابل دانشگاه آزاد با صدور اطلاعیه ای علاوه بر رد ادعاهای احمدی نژاد و وزارت علوم، با ارائه اسناد و مدارک تحصیلات زهرا رهنورد، ریاست وی در دانشگاه را قانونی و بدون نقض اعلام کرد.

این در حالی بود که برخی رسانه ها از انتشار تصاویر خصوصی خانم رهنورد در سطح تهران خبر می دادند. گفته می شد که این تصاویر توسط افراد وابسته به ستادهای تبلیغاتی محمود احمدی نژاد منتشر شده و سه تن از این افراد هم توسط ماموران امنیتی دستگیر شده اند. البته بعدها مشخص نشد این سه نفر چه کسانی بودند، سرانجام آنها چه شد و این سوال بی پاسخ ماند که این افراد تصاویر مزبور را از کجا آورده و آمران بالادستی آن‌ها که هزینه و امکان چاپ و توزیع گسترده این تصاویر را فراهم کردند، چه کسانی بوده اند؟

بعد از کودتای 22 خرداد نیز حامیان احمدی نژاد تلاش کردند با خبرسازی وجهه زهرا رهنورد را در افکار عمومی زیر سوال ببرند. همان زمان در حالیکه برادر زهرا رهنورد در بازداشت به سر می برد و افکار عمومی بازداشت مهندس کاظمی را نوعی گروگانگیری ارزیابی میکرد، روزنامه جوان، که پایگاه رسانه ای سپاه محسوب می شود، مدعی شد: "زهرا رهنورد (زهره کاظمى) با اشاره به عدم توانایى میرحسین در پیگیرى قضیه برادرش (شاپور کاظمى) که در بازداشت به سر مى برد به وى (میرحسین موسوی) گفته که شما که توانایى استیفاى حقوق اعضاى خانواده خود را ندارى چطور مى خواستى رئیس جمهور شوى و حقوق یک ملت را پیگیرى کنى!؟"

ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت جمهوری اسلامی نیز مدعی شد: "اختلافات بین محمود احمدی نژاد رییس جمهورایران و "میر حسین موسوی"رقیب سرسخت وی در انتخابات دهم اکنون به حدی زندگی خانوادگی موسوی را تحت تاثیر قرار داده که همسر وی حاضر نشده زندگی کردن در کنار موسوی را حتی برای لحظه ای ادامه دهد".

ایرنا در ادامه ادعای خود افزوده بود: "اختلافات میرحسین موسوی با همسرش زهرا رهنورد اکنون به مرحله ای از ضرب و شتم، پرخاشگری و طلاق احتمالی بین طرفین رسیده است".

مصاحبه های خانم رهنورد قبل و بعد از انتخابات با تلویزیون بی بی سی به دستاویز دیگری برای تخریب او از سوی حامیان احمدی نژاد بدل شد.

تمام این تخریب ها در حالی صورت گرفته و همچنان ادامه دارد که خانم رهنورد تا پیش از اعلام کاندیداتوری میرحسین موسوی در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، به عنوان یک هنرمند و شخصیتی علمی شناخته می شد و بارها رسانه های محافظه کاری که امروز به او نسبت های مختلف می دهند، از خدمات علمی و جایگاه علمی و هنری او سخن گفته بودند.



چرا تخریب؟

با اعلام کاندیداتوری میرحسین موسوی در انتخابات، هرچند خانم رهنورد دیرتر از سایر همراهان میرحسین موسوی وارد کارزار انتخاباتی شد اما عملا به صورتی فعال پا به عرصه سیاسی کشور گذاشت؛ و از همان زمان آماج حملات چهره ها و رسانه های راست و در صدر آنها محمود احمدی نژاد قرار گرفت.

زهرا رهنورد، اولین زن در تاریخ 30 ساله جمهوری اسلامی است که دوشادوش همسرش، وارد عرصه کارزار انتخاباتی شد. حضور همیشگی او در کنار میرحسین موسوی در سفرهای انتخاباتی و سخنرانی ها و میتینگ های انتخاباتی باعث شد محافل سیاسی و خبری ایران و افکار عمومی جهان از او به عنوان اولین بانوی اول ایران یاد بکنند. در حالیکه مردم ایران با همسران روسای جمهور و سایر شخصیت های سیاسی کشور آشنایی نداشتند، حضور خانم رهنورد در کنار میرحسین موسوی باعث شد که شبکه تلویزیونی انگلیسی زبان الجزیره، او را سلاح مخفی پیروزی میرحسین موسوی مقابل احمدی نژاد معرفی کند.

شبکه خبری سی ان ان نیز زهرا رهنورد را میشل اوبامای ایران نامید و گفت: "پس از انقلاب اسلامي در ايران، براي نخستين بار است که همسر يکي از نامزدهاي رياست جمهوري پا به پاي وي در اين انتخابات شرکت دارد و همسرش را همراهي مي کند".

روزنامه گاردین بعد ها پا را از این نیز فراتر گذاشت و از تاثیرات زهرا رهنورد بر محمود احمدی نژاد سخن گفت. این روزنامه نوشت: "زهرا رهنورد در تمام زمان مبارزات انتخاباتی میرحسین موسوی در کنار او بود تا بر حقوق زنان در ایران تاکید کند و رای بسیاری از زنان را به سمت موسوی بکشاند. هیچ گاه در تاریخ 30 ساله ایران پس از انقلاب یک زن چنین نقش سیاسی مهمی ایفا نکرده است، تا جایی که برخی زهرا رهنورد را به عنوان یک محقق و شخصیت دانشگاهی با میشل اوباما مقایسه می کنند. حالا آخرین تاثیر زهرا رهنورد هدایت احمدی نژاد به سمت یک حرکت رادیکال است و این خطر را برای وی به همراه دارد که حامیان مذهبی تندرو خود را از دست بدهد".

اشاره گاردین به معرفی وزیر زن از سوی محمود احمدی نژاد بود.

در ایام تبلیغات انتخاباتی نیز تصویری منتشر شد که در آن مير حسين موسوي و همسرش زهرا رهنورد دست در دست هم و با یکدیگر گام بر مي داشتند؛ تصویری که کلیشه های رایج را در هم شکست. هر چند رسانه های محافظه کار مدعی شدند خانم رهنورد بیمار بوده و میرحسین موسوی جهت جلوگیری از افتادنش، دست او را گرفته است!

سایت سلام در این زمینه نوشت: "تصویر فوق نشانگر رابطه ای است صمیمی، برابر و مهم تر از همه واقعی که در آن یک سیاستمرد جمهوری اسلامی و همسرش نه با فاصله ای دو قدمی که همپا و شانه به شانه حرکت می کنند و ابایی از گرفتن دست همدیگر در انظار ندارند و آنچه در مورد اخیر تازگی دارد علنی شدن و به تصویر درآمدن عنصری از حوزه خصوصی است، در شرایطی که سال ها است فضای عمومی- رسانه‏ای به طور نظام‏ مند از این گونه تصاویر تهی شده است".

به نوشته این سایت، تصویر ساده ای از میرحسین موسوی در حالی که دست همسر خود را گرفته، جمعیتی را به هیجان می آورد؛ به گونه ای که یکی در وبلاگی می نویسد: "شدیدا ذوق زده شده ام"، دیگری پا را فراتر گذاشته و زیر تصویری که نهایتا چیزی نیست جز زن و شوهری دست در دست، می نویسد: "این عکس راوی بزرگ ترین اتفاق در سه دهه اخیر سیاست ایران است. لحظه ای که عشق به رسمیت شناخته می شود".



پوشش رهنورد

نوع پوشش زهرا رهنورد هم از دیگر مواردی است که مورد توجه رسانه ها و مردم قرار گرفت، در حالیکه تا پیش از این در جمهوری اسلامی رسم نبود که درباره نوع پوشش شخصیتی سیاسی یا همسر او صحبت شود.

سایت روزنما در مطلبی در این زمینه نوشت: "نحوه لباس پوشیدن‌ خانم رهنورد حتی از بالا بردن طبیعی‌تر دستهایش از میرحسین، هنگام ابراز احساسات جمعیت، بیشتر جلب توجه می‌کند".

این سایت ادامه داده است: "بر خلاف سایر زنان چادری فعال در عرصه سیاست، چادرش کش ندارد؛ بنابراین روی سرش آزادانه حرکت مي‌کند و حتی گاهی از سرش لیز می‌خورد و می‌افتد. این چادر آزاد به روسری‌اش (دقت کنیم که روسری و نه مقنعه) که گل های قرمز و نارنجی دارد، امکان جلوه‌گری می‌دهد؛ همچنین مانتویی که طبق رسم معمول جامعه، مشکی یا تیره نیست و جنس آن شبیه مانتوهایی است که زنان جوان در ایران می‌پوشند. به علاوه او با کیف رنگینی که همیشه در عکس ها از چادرش بیرون زده است، چادر را تبدیل به نمادی آزادانه تر و راحت‌تر کرده است که تنوع و طراوت لباس پوشیدن این استاد دانشگاه 64 ساله را به نمایش بگذارد؛ البته آرایش ملایمی که لبها و چشم های او دارد، بیشتر کمک می‌کند تا جوان تر از سن‌اش به نظر برسد".

همین مساله باعث شد که در دیدار دختران نسل سومی یاریگر میرحسین موسوی با زهرا رهنورد، سه تن از اعضای بسیج دانشجویی با اغتشاش، در صدد برهم زدن جلسه برآیند. آنها نوع پوشش خانم رهنورد را به سخره گرفته و می پرسیدند: "چرا چادر زهرا رهنورد از سرش لیز میخورد".

زهرا رهنورد در مصاحبه هایش به این امر پاسخ داده است. او با بیان اینکه از بی حجابی به چادر رسیده است تاکید کرده که "کسی حق ندارد برای مردم گشت امنیتی بگذارد؛ آنها را تحت فشار قرار دهند که چه رنگی بپوشند، چه شکلی باشند، چه مدلی را انتخاب کند که اموری سلیقه یی هستند و به رشد و شعور اجتماعی مردم، زنان و جوانان باید اعتماد کرد".



در کنار مردم و معترض هستیم

زهرا رهنورد پس از کودتای 22 خرداد نیز در کنار میرحسین موسوی به دیدار و دلجویی از خانواده های شهدای سبز و بازداشت شدگان رفت. او 26 خرداد در جمع دانشجویان دانشگاه تهران اعلام کرد که "از پیگیری تخلفات عقب نمی‌نشینیم و همچنان خواهان ابطال آرا هستیم اما راضی نیستیم جان جوانانمان به خطر بیفتد".

او سه تیر ماه نیز به سایت قلم نیوز گفته بود که "در کنار مردم، ملتزم به قانون و در عین حال معترض هستم".

خانم رهنورد، کاربرد خشونت، رفتارهای قانون شکنانه، محدود کردن حقوق مردم و رفتارهایی را که باعث رو در رویی حکومت با مردم و طرفداران کاندیداها و یا مردم با مردم شود، غیرقابل قبول خوانده و تصریح کرده بود: "نباید طوری رفتار شود که گویی در خیابان ها حکومت نظامی حاکم شده است".

وی از حاکمیت خواسته بود که "به حق اعتراض مردم احترام بگذارد، مجاری اعتراض را به رسمیت بشناسد و از حقوق مردم در این زمینه صیانت کند و از هرگونه اعمال خشونت آمیز خودداری ورزد".

زهرا رهنورد در دیدار با خانواده های زندانیان سیاسی و مطبوعاتی، خواستار آزادی بی‌قید و شرط همه بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات شده و تصریح کرده است که "در بند کردن زنان آزاد اندیش چه آنان که برای رفع تبعیض مبارزه کرده و زندانی شده‌اند و چه آنانکه در جنبش سبز پیشتاز بوده‌اند، جفای بزرگی در حق آزادی و آرمانهای اسلامی است".

او پیش از انتخابات 22 خرداد نیز با انتقاد از گشت های ارشاد گفته بود: "رفتار گشت هاي امنيتي با زنان زشت ترين و کثيف ترين رفتار قيم مآبانه با آن ها است. چه کسي حق دارد دست دختري را دستبند بزند و به بازداشتگاه بياندازد تا پدرش که قيم اوست در انتظار او بماند که چه بر سر ناموسش خواهد آمد؟ چطور مي توان زني را از شوهر و فرزندش جدا کرد و به بازداشتگاه انداخت تا فرزندش به دنبال مادر گريه کند؟"

زهرا رهنورد، نويسنده، مجسمه ساز و رييس پيشين دانشگاه الزهراي تهران است..

۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

مازیار بهاری : بازجوها از من اعتراف دروغ می خواستند

مصاحبه مازیار بهاری با CNN
بازجوهای سپاه
از من اعتراف دروغ می خواستند
تا آن را علیه اصلاح طلبان مدرک کنند!


مازیار بهاری خبرنگار و گزارشگر نیوزویک، که پس از آزادی از زندان کودتای 22 خرداد از ایران خارج شده، با شبکه های مختلف تلویزیونی مصاحبه کرده و خاطرات و مشاهدات خود را از دوران بازداشت در اوین تعریف می کند.
آنچه را در ادامه می خوانید، بخش هائی از مصاحبه وی با "فرید زگریا" در تلویزیوین CNN است.

کودتای 22 خرداد نه تنها طشت حاکمیت سپاه و نقش رهبر در مقابله خونین با مردم ایران را از بام انداخت و موجب وسیع ترین آگاهی در مردم ایران شد، بلکه به بزرگترین رسوائی جهانی این کودتا نیز تبدیل شد.

مازیار بهاری در مصاحبه با CNN گفت:



«من خوابیده بودم و فکر می کنم حدود ساعت 7:30 صبح بود. در آن زمان من با مادرم و در آپارتمان او زندگی می کردم، مادرم وارد اتاق من شد و گفت چهار نفر اینجا هستند که می گویند از اداره تعقیب مجرمین (این لغت ترجمه کلمه انگلیسی به کار رفته در مصاحبه است نه نام دقیق فارسی نهادی که برای دستگیری مازیار بهاری آمده بودند) مادرم به آنها شک داشت، به من گفت که آنها آمده اند تورا با خودشان ببرند.

فرید ذکریا: آیا آنها بلافاصله تورا دستگیر کردند؟

مازیار بهاری: بله، بلافاصله من دستگیر شدم، پنج اتومبیل در بیرون منتظر من بود و بعد از سوار شدن اتومبیل ها به سمت شمال شهر حرکت کردند، من از آنها پرسیدم آیا مرا به اوین می برید؟ و آنها گفتند ممکن است به اوین برویم و ممکن است نرویم، بنابراین همه چیز از همان ابتدا در ابهام بود ولی وقتی به سمت شمال شهر رفتیم من مطمئن شدم که مرا به اوین می برند

فرید ذکریا: زندان اوین یک زندان نظامی است که بسیار در آنجا شکنجه شده اند و یک خبرنگار غربی زیر شکنجه در این زندان مرد (منظور ذکریا زهرا کاظمی است)
مازیار بهاری: بله افراد بسیاری. در مسیر اوین مصاحبه هایی را که خودم با افرادی که در این زندان شکنجه شده بودند کرده بودم به یاد می آوردم. داستان سلول های انفرادی و ...

درابتدا من متهم به اطلاع دادن به رسانه های غربی شدم، این مرحله حدود 10 روز طول کشید.

موضوع به این هم تمام نمی شد. آنها حتی نام افراد را هم می آوردند و می گفتند همکاران تو، فرید ذکریا و کرستوفر دی کی، آنها بخشی از سازمان جاسوسی آمریکا هستند.
بازجوی من به من می گفت تو را اعدام خواهیم کرد. سه ماه به من می گفتند یک روز صبح ساعت 4 از خواب بیدار خواهی شد و طناب دار را در مقابل خود خواهی دید و من کسی خواهیم بود که با پاهای خودم صندلی را در زیر پایت می کشیم. آویزان خواهی شد و این پایان زندگی تو است. تقریبا سه ماه تمام با تهدید اعدام مواجه بودم.

مرا مرتب می ترساندند و با شکنجه های روانی فراوان می خواست من تسلیم شوم و چیزی را که بازجو می خواست به زبان بیاورم. من البته شکنجه های جسمی نیز شدم ولی شکنجه های روانی بسیار سخت تر بود. لگد، مشت، سیلی، شلاق با کمربند، در واقع تحقیر بزرگترین حربه آنها بود و سعی می کردند به حدی تورا تحقیر کنند که سرانجام تسلیم خواسته آنها شوی و هرچه را می خواهند به زبان بیاوری. آنها از من می خواستند افراد خاصی را به زبان بیاورم و داستان های دروغی در مورد آنها نقل کنم. هدف آنها پرونده سازی برای این افراد بود و به طور خاص این افراد شامل اصلاح طلبان و سایر روزنامه نگاران می شد و دلیلش هم این بود که آنها هیچ مدرکی و جرمی برای این افراد نداشتند و می خواستند از طریق من برای آنها جرم بتراشند تا بتوانند آنها را تعقیب کنند و به دادگاه بیاورند. اولین چیزی که من به خودم گفتم این بود که از هیچکس نام نخواهم برد و البته باید اضافه کنم که مطلب خاص و مهمی نیز در مورد هیچکس نداشتم که بخواهم بگویم، به خودم می گفتم اگر بخواهم بر علیه دیگران دروغ بسازم خودم نمی توانم با خودم کنار بیایم و زندگی کنم و ترجیح می دهم بمیرم و چنین کاری نکنم.

می توان گفت سخت ترین دوران زندان زمانی است که شما در سلول انفرادی هستی. وقتی شما در سلول انفرادی هستی کم کم احساس می کنی که دیوارها دارند به یکدیگر نزدیک می شوند، شبیه اینکه شما در قبر هستی و کم کم توهمات ذهنی به سراغ شما می آید.

بعضی وقتها بعد از چند هفته تهدید به خودم می گفتم خیلی خوب آخرش اعدامت می کنند، شاید بهتر از سلول انفرادی هم باشد، سلول انفرادی که نمی دانی تا کی ادامه دارد. شما می دانید برخی سال های سال را در سلول انفرای جمهوری اسلامی گذرانده اند. من دوبار به فکر خودکشی افتادم، در آنجا عینکم را داشتم و دوبار به این فکر کردم که می توانم شیشه عینک را بشکنم و رگ دستم را ببرم و خودم را خلاص کنم، بعد بلافاصله این فکر به سرم می آمد که بعد از اینکه رگ دستم را زدم چقدر طول می کشد تا بمیرم؟ چقدر باید خون از من برود؟ و بلافاصله به خودم می گفتم نه من این کار را نخوام کرد، اگر قرار است اعدامم کنند بگذار خودشان این کار را انجام دهند، چرا من باید کاری را که می خواهند آنها انجام دهند، انجام دهم؟ من هنوز بهانه زیادی برای زندگی کردن دارم، همسرم، فرزندم، مادرم و دوستانم. آنها استاد شکنجه روانی بودند و دقیقا می دانستند که چه باید بکنند

سرانجام در ماه سپتامبر یک روز مامور زندان که مرد بسیار خوبی هم بود، او از سپاه پاسداران نبود و با بازجوها که افراد بسیار حرفه ای بودند تفاوت داشت، او به من گفت آقای هیلاری کلینتون، من پرسیدم چرا تو به من هیلاری کلینتون می گویی؟ او گفت برای اینکه دیشب هیلاری کلینتون در مورد تو صحبت کرده است.

در آن زمان بود که من فهمیدم اعتراضاتی در حمایت از من در جریان است و حتی متوجه شدم که باید حرکت خیلی بزرگی در حمایت از من درست شده باشد چرا که در غیر این صورت وزیر خارجه آمریکا در مورد من صحبت نمی کرد.»

ما نکشتیم، نفوذی ها کشتند

اظهارات متناقض فرماندهان سپاه درباره کشتار مردم
ما نکشتیم، نفوذی ها کشتند!

درحالی که تاکنون فرماندهان سپاه پاسداران درباره نقش بسیج در سرکوب اعتراضات پس از کودتای انتخاباتی اظهارات متفاوتی را مطرح کرده اند، روز گذشته حسین همدانی فرمانده تازه منصوب شده سپاه محمد رسول الله (ص) تهران در اظهاراتی جدید از نقش داشتن برخی افراد "نفوذی" در بسیج در تیراندازی به مردم خبرداد و اعلام کرد که "12 نفر" در این رابطه دستگیر شده اند.

حسین همدانی در این رابطه به خبرگزاری مهر گفت: "تعداد 12 نفر که با کاور بسیج در قالب بسیجی خود را معرفی کرده بودند دستگیر شده اند که پرونده آنها در مراجع قضایی در حال پیگیری است."

فرمانده سپاه محمد ر سول الله تهران در ادامه این اظهاراتش درباره تیراندازی های صورت گرفته از سوی بسیج به مردم که از داخل یک پایگاه بسیج صورت گرفته بود، افزود: "آنچه که مسلم است برخی افراد در قالب عوامل نفوذی در این خصوص دخیل بوده اند که پرونده آنها درمحاکم قضایی در حال بررسی است."

این فرمانده سپاه پاسداران بدون هیچ گونه توضیح بیشتری در این باره مدعی شد: "طبق بررسی های صورت گرفته این افراد نفوذی نه بسیجی و نه طرفدار کاندیداهای مطرح در انتخابات ریاست جمهوری بوده اند، بلکه همان افردای بوده اند که پرونده آنها در دادگاه انقلاب درحال بررسی است."

حسین همدانی همچنین اظهار داشت: "در این ایام اگر فردی در قالب سازمان بسیج دست به تخلفی زده باشد و فرمانده وی نیز او را کنترل نکرده باشد، هم فرمانده و هم شخص متخلف بازخواست خواهند شد."

این اظهارات حسین همدانی در حالی منتشر می شود که اواخر مردادماه عبدالله عراقی فرمانده قبلی سپاه محمد رسول الله تهران در گفت و گویی با روزنامه کیهان درباره شلیک مستقیم نیروهای بسیج به مردم معترض گفته بود که "من به نيروهاي پایگاه 117 بسیج در خیابان آزادی دستور می دادم."

عبدالله عراقی همچنین در توضیح این ماجرا به روزنامه کیهان گفته بود: "تلفنی به فرمانده پایگاه بسیج دستور می دادم، نیروهای ما، آن جا ابتدا براي متفرق كردن مردم 300 گلوله مشقي شليك كردند اما متأسفانه برخي از معترضان با وجود فرياد فرمانده بسيج كه مي گويد اين جا پايگاه نظامي است به سمت اسلحه خانه هجوم آوردند كه دو نفر كشته شد."

فرمانده پیشین سپاه تهران همچنین با شرح جزییات گزارش شده به او تصریح کرده بود که "یکی از اغتشاشگران از دکل مخابرات بالا آمد تا به اسلحه خانه حمله کند، اما بر اساس قوانین نظامی کشور هر کسی که به یک پایگاه نظامی برای تسخیر و غارت سلاح‌های آن حمله کند باید به او شلیک کرد."

عبدالله عراقی که در آن زمان هیچ اشاره ای به نقش افراد "نفوذی" در بسیج که در شلیک به مردم نقش داشته باشند نکرده و به صراحت از انجام شلیک ها توسط پرسنل بسیج و به دستور شخص خود خبر داده بود.

عبدالله عراقی فرمانده پیشین سپاه تهران، پیش از آن هم در اظهار نظری متفاوت مدعی کشته شدن مردم توسط "اغتشاشگران" شده بود، لقبی که فرماندهان سپاه در اشاره به تظاهرکنندگان معنرض از آن استفاده می کردند.



تقدیر رهبر از بسیج برای سرکوب

ادعاهای حسین همدانی و عبدالله عراقی در رفع مسوولیت از نیروهای خود در خشونت های پس از انتخابات در شرایطی بیان شده اند که نقش سپاه و بسیج در این خشونت ها، بارها از سوی افراد مافوق آنها مورد تایید قرار گرفته است، چنانکه روز شنبه هفته جاری محمد علی جعفری در این باره گفت: "با حضور بسيجيان پشت سر مقام عظماى ولايت تمام اين توطئه‏ها و دسيسه‏هاى اخير خنثى شد، اما اگر بسيج نبود معلوم نبود چه وضعيتى داشتيم و شايد فتنه‌گران به اهداف خود مى‌رسيدند."

سردار جعفری پیش از آن یادآوری کرده بود که آیت الله خامنه ای از نقش سپاه و بسیج در سرکوب اعتراضات مردمی تشکر کرده است. رهبر جمهوری اسلامی همچنین در حکم جابجایی حسن طائب از فرماندهی بسیج به معاونت اطلاعات سپاه، از وی به خاطر نقش نیروهای تحت امرش درسرکوب اعتراضات پس از انتخابات تشکر کرده بود.

آیت الله خامنه ای، در 29 خرداد در نخستین واکنش علنی به اعتراضات مردمی نسبت به انتخابات ریاست جمهوری، با تهدید کاندیدهای معترض آنها را "مسول خونریزی"های پیش رو دانست و درست یک روز بعد از آن بود که خونین ترین سرکوب معترضان در 30 خرداد 1388 به وقوع پیوست.

مدتی پس از شروع سرکوب ها، علیرضا حسینی بهشتی نماینده میرحسین موسوی در کمیته پیگری آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات اعلام کرد که فهرستی شامل نام 69 نفر از کسانی که در اعتراض های پس از انتخابات کشته شده اند را به مجلس ارائه کرده است.

وی همچنین تاکید کرد که "بسیاری از خانواده کشته شدگان، بازداشت شدگان، مفقودین و آسیب دیدگان حوادث اخیر به دلیل احتیاط و ترس شکایت خود درباره فرزندان و اعضای خوانواده خود را پیگیری نمی کنند."

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

محمد نوری‌زاد:یکی اين‌جا افتاده و کمک می‌طلبد!

یکی اين‌جا افتاده و کمک می‌طلبد! محمد نوری‌زاد
بیایید برای برون‌رفت از گردونه ای که به‌ظاهر جز به نابودی کشورمان نمی‌انجامد، راه چاره‌ای بیندیشیم. من اطمینان دارم مسئولینی که برسر کارند، سطح سوادشان، به‌شدت از معدل هوشمندی نخبگان کشور پايين‌تر است. پس ای هوشمندان برکنار، برای کشور خود، برای مردم خود، دست‌به‌کار شوید. من خود صمیمانه و خیرخواهانه، چند پیشنهاد ابتدایی را که بسیار ضروری و شدنی است از باب شروع بحث، می‌نگارم. و از همه مسئولین کشورمان تقاضا دارم فراتر از مراودات رسمی، به این مراوده دوستانه اعتنا کنند


من موجودی را می شناسم که سخت محتاج کمک است . زخمی است . خونچکان است . دوستان مدعی ، چهره آرام و متبسم و خواستنی اش را آلوده اند . حقش را خورده و ادا نکرده اند . سخت بیمار است . نشاط ندارد . افسرده است . کمرش از جفای همان دوستان مدعی خم است . دوست دارد سربرآورد . فریاد بکشد . همه داشته های خوب خود را ابراز کند . دوست دارد لبخند بزند . و نقاب عصبیتی را که به چهره اش بسته اند ، بشکند . آیا کمکش می فرمایید ؟

این بیمار محتضر ، این برکت متراکمی که نگذاشتند برکاتش را بر ما ببارد ، این تبسم روح نواز ، این خیری که دیگران ، شر خود بپای او گذارده اند ، این همراه ، این دلسوز ، این افتاده ، این گرفتار در چمبره دوستان مدعی ، سخت محتاج یاوری شماست .

کشور ما ، عزیزان ، امروز ، یاوری ما را می طلبد . برای مداوای دردهای او باید هزینه ها پرداخت . باید درد کشید و دردها را به دور دست ها تاراند .

دوستان من ، همت کنید و با الفاظی شدنی ، و نه خشماگین و ناشدنی ، راه برون رفت از این همه گرفتاری کشورمان را یک به یک شماره کنید . راه نشان بدهید . از ناسزا گفتن و روی ترش کردن ، در نابجای خود ، بهره ای نصیب ما نمی شود . تصور کنید صاحب اختیار کشور شما یید . تصور کنید ریسمان اداره آن را به دست مبارک شما سپرده اند . اداره اش کنید . به راهش بیاورید . یا تصور کنید هم اکنون نشسته اید در برابر صاحب منصبان این کشور . و آنان از شما چاره جویی می کنند . و سخن شما برای آنان اعتبار دارد . با آنان در کمال ادب سخن بگویید . نقد را بگذاریم برای فرصتی دیگر . فعلا به بیمار محتضر خود بیندیشیم .

تصور کنید مسئولان برتر کشور ، یک یک پیشنهادهای شما را می شنوند و بهترین هایش را عملی می کنند .

ما تا کنون ، بر همه ، برخود ، سخت تاخته ایم . و صد البته در این سخت تاختن ، گاه محق نیز بوده ایم . اما اگر خودمان برمصدر کارها بودیم ، چه می کرده ایم ؟ با احتساب افق های متصور ؟

کشور خود را از تنگنا بدر آوریم . با پیشنهاد های خیرخواهانه و نه براندازانه . که براندازی را ، در این مقال جایی نیست . دوستان ، بیایید برای برون رفت از گردونه ای که بظاهر جز به نابودی کشور مان نمی انجامد ، راه چاره ای بیندیشیم . من اطمینان دارم مسئولینی که برسرکارند ، سطح سوادشان ، به شدت از معدل هوشمندی نخبگان کشور پایین تر است . پس ای هوشمندان برکنار ، برای کشور خود ، برای مردم خود ، دست بکار شوید .

من خود صمیمانه و خیرخواهانه ، چند پیشنهاد ابتدایی را که بسیار ضروری و شدنی است از باب شروع بحث ، می نگارم . و از همه مسئولین کشورمان تقاضا دارم فراتر از مراودات رسمی ، به این مراوده دوستانه اعتنا کنند . باورم براین است که مسئولین ما ، گاه آنقدر خود را گرفتار هیچ کرده اند که فرصتی برای عبور از گرفتاری های مسلم پیش پا ، ندارند .

ما ، آنچه شرط بلاغ است ، با بزرگان کشور می گوییم . و در این ارائه راه ، خدای خوب را بر درستی نیت خود گواه می گیریم . ما برانداز نیستیم . ما خارجی نیستیم . گناه ما این است که سرزمین و فرهنگ سرزمین خود را بسیار دوست می داریم .

و اما من شخصا برای برون رفت از این مخمصه هولناک ، مخمصه ای که دوستان برسرکار ، اصرار برنادیده گرفتنش دارند ، پیشنهاد می کنم :

- به دلیل این که در دنیای عقلای امروز ، هیچ کشوری پیدا نمی شود که این همه شبکه صدایی و سیمایی دولتی داشته باشد و در تامین پولی و محتوایی آن نیز سخت به مضیقه بیفتد ، پیشنهاد می کنم : بجز یک یا دو شبکه رادیویی و تلویزیونی ، ما بقی شبکه ها را به رقابتی از دوستان خودی حتی ، بسپریم . این عمل ما باعث می شود ما به شمار کشورهایی بپیوندیم که به عقل جمعی مردمشان احترام می گذارند . و حتما نیز از برکات این رفتار درست خود بهره ها خواهیم برد .

- پیشنهاد می کنم : طیف جدیدی از امامان جمعه جوان برسرکار بیایند . روحانیانی که به انصاف و درایت و هوشمندی و قانون اشراف داشته باشند و بدانند : مردم یعنی چه ! امثال عزیزانی چون جنتی و امامی کاشانی را اجازه بدهیم استراحت کنند .

- پیشنهاد می کنم : رهبر عزیزمان ، بخشی از مسئولیت های قانونی خود را که بسیار نیز هستند ، به مجلس یا به هردستگاه قانونی دیگر واگذارند . مثلا هیچ ایرادی ندارد مسئولیت آستان قدس رضوی را بعهده مجلس بسپریم و از او انتظار مراقبت از این دستگاه ماورایی داشته باشیم . که اگر این اتفاق مبارک بیفتد ، ایشان فرصت ناب تری برای احیای مداوای زخم های این نظام خواهند داشت . و همچنین مسئولیت های دیگری که برشانه ایشان گذارده شده .

- پیشنهاد می کنم : فرزندان نظامی این سرزمین ، به سرکار خود باز روند و کار های اقتصادی کشور را به مردم واگذارند . و مثلا به این سئوال پاسخ دهند که آیا اگر سپاه ، به این درجه از هوش اقتصادی دست نمی یافت اما در عوض داستان رقت بار اعتیاد و قاچاق را ریشه کن می کرد بهتر و مفید تر و مردمی تر و صالح تر و بایسته تر و خدایی تر نبود ؟ بچه درد می خورد بدست آوردن یک چیز معمولی و از کف دادن صد چیز ارزشی !؟

- پیشنهاد می کنم : از مردم آسیب دیده در جریان این روزهای پس از انتخابات دلجویی شود . مردم آنقدر انسانند که مقصرین این وقایع را ببخشایند .

- پیشنهاد می کنم : نشان بدهیم که به آزادی عقیده معتقدیم و شعارش را نمی دهیم . و نشان دهیم این ابراز عقیده فرد مخالف ، از مسلمات اسلام است . راه بستن بر ابراز عقیده و نظر مخالفان ، راه بستن به خود خداوند است . راه بستن بر بشارت الهی است . آنجا که خدای خوب به رسول گرامی اش می فرماید : به بندگان من بشارت ده . آنانی که اقوال گوناگون را می شنوند و بهترین ها را بر می گزینند . رفتار جمهوری اسلامی در منع ابراز عقیده های گوناگون ، آیا علنا سد کردن مسیر تحقق این آیه از احکام الهی نیست ؟

- پیشنهاد می کنم : از سر مدارا و همراهی ، زندانیان سیاسی اخیر را که عمدتا جز ابراز عقیده مخالف جرمی نداشته اند ، که البته عقاید آنان به ذات عقیده ما بسیار نزدیک است ، آزاد کنیم و از آنان بخاطر ماهها زندانی شدن و بخاطر بدخلقی هایمان پوزش بخواهیم . اینان آنقدر مرد هستند که به چهره های عبوس ما لبخند بزنند و برای عاقبت بخیری ما دعا نیز بکنند .

- پیشنهاد می کنم : یک فکر اساسی برای اقدامات آقای احمدی نژاد بکنیم . در یک قلم به این سئوال پاسخ بدهیم که سفرهای استانی ایشان ، چه اندازه در رکود آن استان ها – به قدر تعطیلی مردم در روزهای استقبال – و چه اندازه در عملی شدن وعده هایی که می توانست بی سروصدا صورت گیرد ، و البته جزو وظایف بدیهی دولت ها ست ، سهم داشته است .

- و در همین ارتباط ارزیابی کنیم ببینیم رجزهای ایشان چه میزان از سرمایه های کشور را به خارج از کشور انتقال داده است .

- و باز پاسخ دهیم داستان هسته ای ، آنهم با حاشیه ها و مختصاتی که در این سالها مرتکب شده ایم ، چه دستاورد ممتاز و چه ضایعاتی داشته است . و از ارائه آمار درست به مردم پرهیز نکنیم .

- پیشنهاد می کنم مهلکه خودی و غیر خودی را به دره ای عمیق اندازیم و به مردم خود اعتماد کنیم و متعمدانه یک آدم بی نماز و بی ریش را که به کارهای تخصصی وزارت نیرو اشراف دارد ، برسرکار این وزارتخانه گذاریم . وزارت نیرو را کاملا از باب مثال آوردم .

- به مردم ، به ارتشی ها ، به کارمندان ، به مدیران خود بگوییم : آّهای ای همه شما ، از همین فردا بیایید و خودتان باشید . ما نه از شما ریش می خواهیم نه حدیث بلد بودن نه نماز . ما از شما می خواهیم برسرهر کاری که هستید درستکار باشید . همین . دروغگو و دزد نباشید .

- در کار مجلس مطلقا دخالت نکنیم . و داستان نظارت استصوابی و اینجور قضایای غیر اسلامی و غیر عقلانی را حذف کنیم .

- دستگاه قضایی خود را که از اسلام فاصله اساسی دارد ، فعلا با مقدرات موفق دیگران – حتی غربی ها – پیش ببریم تا یک فرصتی که بتوانیم باز تعریف عدالت علوی را به انجامی درست برسانیم .

- در گماردن مدیران لایقی که مخالف ما هستند تردید نکنیم . و بهمین روند : از برکناری مدیران همگنی که چیزی بارشان نیست شرم نداشته باشیم . انجام این مهم ، عین خداخواهی است . و عکس آن ، عین شرک است . اگر که دوست داریم همه چیز را به خدا و شرک بند کنیم .

حالا این شما و این پیشنهادات شما . تقاضا دارم از ناسزا و از پیشنهادهای نشدنی پرهیز کنیم . من به برکت این نوشته اطمینان دارم . اطمینان دارم راهکارهای پیشنهادی ما ، چه بسا روزی روزگاری ، سنگی از پیش پا بردارد . آنجا که نامی از ما نیست اما اندیشه ما و آن راهکار ما حیات داشته و راهگشایی می کند . پیشنهاد های ما ، اگر اقبالی نیز در توجه و پذیرش مسئولانمان نداشته باشد ، حداقل در پیشگاه خدای متعال و مردم شریفمان ثبت می گردد . یاعلی مدد!

برگرفته از وبلاگ [گاه نوشت محمد نوری زاده]

مصاحبه با مهاجرانی :از صحنه بيرون برويد تا ما حکومت کنيم!

دکتر عطاءالله مهاجرانی، وزير فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات و نويسنده و قرآن‌پژوه معاصر، در مصاحبه‌ای اختصاصی با موج سبز آزادی درباره چرايی احکام سنگين صادره برای فعالان سياسی و استفاده حکومت‌گران ايران از خشونتی تمام عيار برای سرکوب جنبش سبز سخن گفت. او معتقد است رهبری و سپاه تحليل روشنی از شرايط جامعه نداشتند و هنوز هم قادر به تحليل وضعيت نيستند. گمان آنان بر اين بود که اعتراضات مردمی به نتايج مخدوش انتخابات را می‌توان سريع تحت کنترل درآورد، اما وقتی نتوانستند به سرکوب خشونت‌اميز متوسل شدند. وزير ارشاد دولت اصلاحات، صدور احکام سنگين را نيز برای ايجاد ترس و انفعال ميان فعالان سياسی می‌داند و معتقد است حاکميت با اين احکام اين پيام را به فعالان اصلاح‌طلب می‌فرستد که از صحنه بيرون برويد تا ما حکومت کنيم.شرح اين مصاحبه و چشم‌انداز جنبش سبز از ديدگاه اين دولتمرد و متفکر اصلاح‌طلب را در اين خبر بخوانيد:

جناب آقای مهاجرانی، خيلی‌ها برای توصيف دولت برآمده از انتخابات دهم از واژه کودتا استفاده می کنند. آيا شما با کاربرد اين واژه موافقيد؟



به نظرم می توان برای واژه کودتا گستره و ژرفای متنوعی را تعريف کرد. کودتا به اصطلاح يک مفهوم مشکک است. مردم ايران در انتخابات شرکت کردند. يک نهاد نظامی با دستور نتيجه انتخابات را تغيير داد. يعنی بر خلاف اراده ملت رييس جمهور و دولتی بر مردم تحميل شد. از اين زاويه می توان تعبير کودتا را به کار برد. در واقع تغيير دولت توسط نيروی نظامی و امنيتی. البته به دليل ساختار ويژه نظام جمهوری اسلامی که نيروهای مسلح تحت فرماندهی رهبر انقلاب است. جهت کودتا تغيير حکومت نبود. بلکه تغيير دولت بود. صد البته از اين پس که مزه تغيير دولت در کام سپاه شيرين شده است دور از انتظار نيست که سپاه در انديشه و طرح و برنامه برای ولی فقيه بعدی هم باشد. تخريب همواره چهره آيت الله هاشمی رفسنجانی و مراجع تقليد مقدمه چنان طرح و برنامه‌ای است.

به نظر شما اساسا چرا حکومتگران ايران اين بار ترجيح دادند با سرکوب نظامی خشن و گسترده اين جنبش را در نطفه خاموش کنند؟ آيا آن ها به هزينه های گسترده برخوردهای خشونت آميز خود در سطح بين المللی واقف نبودند يا بودند و برای حفظ قدرت حاضر به پذيرفتن بحران شديد مشروعيت شدند؟
به نظرم رهبری و سپاه تصوير روشن و دقيقی از مسائل پيش رو نداشتند. گمان می‌کردند تغيير نتيجه انتخابات و تحميل رييس‌جمهور و دولت تقلبی ظرف يکی دو هفته جمع می‌شود و مردم هم فراموش می‌کنند و کانديداها هم از صحنه به کناری می‌روند. کشورهای منطقه و اروپا و آمريکا هم که در جستجوی منافع خودشان هستند. اتفاقا آن‌ها دولت ضعيف را بيشتر می‌پسندند. مقاومت مردم و استقامت آقايان موسوی و کروبی و خاتمی، استقامت و حضور تعيين‌کننده دانشگاه‌ها و دانشجويان، اعلام نظر متفکران و مراجع تقليد، ساماندهی شبکه عظيم مردمی اطلاع رسانی، خواب خوش کودتاگران را آشفته کرد. از اين رو شاهد نوعی چند گانگی در مواضع آن‌ها هستيم. به عنوان نمونه آيت‌الله خامنه ای در تازه‌ترين اظهار نظر از آيت الله هاشمی رفسنجانی و روسای قوا حمايت و از به کار بردن واژه منافق انتقاد کرده است. روزنامه کيهان از آن کيست و خبرگزاری فارس و رجانيوز را چه کسانی اداره می کنند؟ درباره مشروعيت هم ظاهرا حکومت و نظريه پردازانش حرف نسبتا تازه ای را با صدای بلند مطرح می‌کنند. می‌گويند مشروعيت ولی فقيه ربطی به مردم و خبرگان ندارد. ايشان هستند که سرچشمه مشروعيت هستند. وقتی فردی را به عنوان رييس جمهور تنفيذ می کنند ديگر سخنی باقی نمی ماند. يوسفعلی مير شکاک هم گفته است بايد جمهوريت را به نفع شهريار و آئين شهرياری منتفی کرد.

تعداد زيادی از فعالان سياسی در شوهای اعترافی حضور پيدا کردند و اين روزها هم شاهد صدور احکام سنگين قضايی اعم از شلاق و تبعيد و حبسهای طولانی مدت برای آن ها هستيم. علت صدور اين احکام سنگين چيست؟ به نظر شما اين روند به همين صورت ادامه خواهد يافت؟
می خواهند هزينه فعاليت سياسی را آن چنان بالا ببرند تا فعالان سياسی از صحنه کنار بروند و جا برای نورسيدگان روييده بيشتر باز شود. وثيقه ها و مدت زندان و يا محروميت هميشگی از حقوق سياسی و اجتماعی پيامش همين است. از صحنه بيرون برويد تا ما آسان حکومت کنيم. مقاومت اکثريت قريب به اتفاق زندانيان- آنانی هم که به هر دليل سخنانی گفتند که به کام آقايان شيرين بيايد، پس از آزادی با دقت و طرافت پيام دادند که نقش بازی کرده اند. حجاريان گفت " چون او نقشش را بهتر بازی کرده زودتر آزاد شده است!" ديدار آقايان خاتمی و کروبی از آقای ابطحی هم پيامش اين بود که کسی اعترافات دوره زندان و گفتگوی در حياط اوين را جدی نمی گيرد. به عبارت ديگر شاهد مقاومت و استقامت رهبران و چهره های شاخص جنبش سبز ملت ايران هستيم. بيانيه شماره ۱۵ مهندس موسوی آخرين نشانه چنين حضور و مقاومتی تا به امروز است.
حتما فشارهای ديگری هم خواهد بود. در شيراز و استان فارس طلبه های مدرسه علوم دينی آيت‌الله سيد علی محمد دستغيب از همه ادارات و مراکز و مدارس رانده می شوند. آيت الله العظمی منتظری درس و بحثشان تعطيل و حسينيه شان توقيف است.
اما به رغم مدعيانی که منع عشق می‌کنند نهضت سبز ملت ايران زنده، گسترده و هر روز ژرفای بيشتری می يابد. اصلها ثابت و فرعها فی‌السما. وقتی متفکری مثل استاد محمد رضا حکيمی از سر درد می گويد. در کشور ما انسان در خيابان ها سرگردان است و انسانيت در کتاب ها، پيداست. در چنين زمان و مکانی ديگر سخن از مهرورزی دولت تقلبی چه اعتباری خواهد داشت؟ از طرف ديگر بايست بپذبريم که مبارزه و مقاومت در برابر استبداد و کسب آزادی و مردمسالاری حقيقی، امری موقتی و آسان ياب نيست. به تعبير نلسون ماندلا:" راه طولانی تا آزادی" در برابر ماست.

به طور کلی با اين ميزان سرکوبی که صورت گرفت، اگر واقع گرايانه بخواهيد بنگريد. چشم انداز جنبش سبز را چگونه می بينيد؟
نمی خواهم در داوری شتاب کنم. اميدوارم که تصميم گيرندگان و نظام به اين تدبير و عقلانيت برسند که با مشت آهنين نمی توانند، بحران را برطرف کنند. به تعبير حجه الاسلام محمد مطهری بايست مساله را حل کنند و نه جمع. تا به حال نتوانسته اند مساله را جمع کنند. ديديد رييس آگاهی پليس تهران که می خواست دست قطع کند! آگاهانه عزل شد. فرض کنيم احزاب را منحل کنند. دانشگاه ها را چه می کنند؟ با اجتماع مردم در مناسبت های دينی و آئينی چه می کنند؟ تعطيل مطبوعات موجب توقف اطلاع رسانی شد؟
انحصاری بودن صدا و سيمای حکومتی ، معنی اش اين است که مردم فقط صدا و سيما را می‌بيينند؟ کم تا به حال ديش‌های ماهواره را جمع کردند؟ پيداست وقتی مردم به رسانه های حکومتی و توجيه کننده تقلب و تزوير در انتخابات اعتماد نداشتند؛ خود در پی خبر و اطلاع و تحليل و تفسير بر می ايند. حکومت اگر پشتوانه مردمی و ملی خودش را از دست بدهد، ارعاب تداومی ندارد. گفته اند، حرکت قسری، يعنی حرکت مبتنی بر اعمال زور دير پا نخواهد بود.

۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

سعید مرتضوی کجاست ؟

یک نام بر پیشانی فجایعی که طی یک دهه گذشته در ایران رخ داده است، به چشم میخورد. این نام البته از آن دو نفر است: معاون وزیر اطلاعات در دوره فلاحیان و دیگری دادستان تهران؛ سعید امامی و سعید مرتضوی!

شباهت این دو، تنها در نام آنها نیست، در جنایاتی که در حق ملت و کشور ایران مرتکب شده اند نیز هست.

برای شمارش فجایع این دو باید تاریخ دو دهه اخیر را به دقت خواند و مو به مو از جنایاتشان نام برد که در این فضا نمی گنجد و از حوصله این بحث خارج است، اما شاید تنها چند نمونه از فجایعی که این دو سعید آفریدند که ذهن ها به خوبی آنها را به خاطر دارد برای مثال کافی باشد، یکی بمبگذاری در حرم امام رضا (ع) در روز عاشورای حسینی در 30 خرداد 1373، سازماندهی ترورهای خارج از کشور در دوره وزارت فلاحیان در اطلاعات یا فاجعه قتل های زنجیره ای که این روزها مصادف است با سالگرد سلاخی وحشیانه مرحوم فروهرها و همینطور قتل زهرا کاظمی و فاجعه کهریزک نام این دو سعید را برای همیشه در ذهن ملت ایران حک کرده است.

گرچه اولین سعید نامی آشنا برای مردم نبود و تنها زمانی شهره خاص و عام شد که سر از زندان درآورد و کمی بعد خبر "سرکشیدن داروی نظافت" و مرگ او در بحبوحه پرونده قتل های زنجیره ای رازهای بسیاری را در خاک مدفون کرد تا بخش مهمی از تاریخ امنیتی - اطلاعاتی کشور و نام عاملان و عامران قتل های وحشیانه زنجیره ای همچنان در پرده بماند...؛ اما با سعید دوم برخلاف همنام او، همه از همان ابتدای مسئولیتش بخوبی آشنا شدند.

هرچه سعید امامی به واسطه شغلی که داشت، نامش در جنایاتی که خلق میکرد، مخفی می ماند، اما ولع قدرت و شهرت سبب شده بود تا با سعید مرتضوی - از همان سالها که همنام او در خفا به نام "حفظ امنیت ایران" علیه شهروندان و ایرانیان جنایت می کرد- همه آشنا شوند و نام او را به خاطر بسپارند.
این دو سعید اما شباهت دیگری نیز احتمالا خواهند داشت که بسیاری را نگران کرده است: عاقبت کار آنها!

***

با برگزاری انتخابات ایران و فجایعی که پس از آن به بار آمد، به خصوص افشای آنچه در بازداشتگاه مخوف کهریزک رخ داد، نام سعید مرتضوی دوباره برسر زبان ها افتاد.

گرچه در ده سال گذشته نام او در کنار عناوینی همچون "جلاد مطبوعات" و "قاتل زهرا کاظمی" در میان مردم همواره مطرح بود، اما اینبار عنوان "متهم اصلی پرونده کهریزک" را دوستان و همفکران سعید مرتضوی به او اعطا کردند و بازی آخر دادستان تهران از همینجا آغاز شد.

سعید مرتضوی که در تمام این سالها – حتی در سال 83 و پس از انتشار گزارش هیات منتخب رییس جمهور وقت مبنی بر دست داشتن او در قتل زهرا کاظمی- هرگز خود را ملزم به پاسخ و توضیح ندیده بود، با شدت گرفتن زمزمه نام خود تحت عنوان "متهم کهریزک" تلاش گسترده ای را آغاز کرد تا طبق روال این سالها از قانون فرار کند؛ اما اینبار نتوانست.

دادستان تهران که با 42 سال سن، هفت سال بر این مسند تکیه زده بود، در تاریخ هشتم شهریورماه 1388 رسما اختیارات خود را از دست داد و از مقام خود عزل شد. گرچه در ظاهر "معاونت دادستان کل کشور" صندلی جدید مرتضوی شد، اما این فقط ظاهر قضیه بود؛ بسیاری آن را خلع ید و راندن او از عرصه مدیریت قضایای پس از انتخابات تحلیل کردند. حقوقدانان نیز تصریج داشتند که براساس قانون، معاونت دادستان کل، در عمل از اختیارات و نقش دادستان تهران برخوردار نیست.

آخرین بار چه کسی سعید مرتضوی را دید؟!
پایان سعید مرتضوی اما بدینجا ختم نشده است. آخرین حضور رسمی دادستان معزول تهران در محافل رسمی به مراسم تودیع او بازمیگردد. یعنی در روز چهاردهم شهریورماه که شرح مبسوطی از خدمات خود در طول دوران خدمت ارائه داد و اعلام کرد که حاضر است تجربیاتش را در اختیار دادستان جدید قرار دهد.
پس از آن سعید مرتضوی تنها دو حضور"مجازی" داشته است! اولی، مصاحبه با یکی از سایت های نزدیک به دولت در تاریخ دوازدهم مهرماه است - علیرغم اینکه قرار بود مشروح این گفتگو بعدا منتشر شود اما تاکنون این اتفاق نیافتاده- و دومی به یکروز بعد از انتشار این مصاحبه برمیگردد که جوابیه بلندبالایی در واکنش به اظهارات اصولگرایانی که او را متهم به سرپیچی از دستو رهبری در تعطیلی کهریزک میکردند، در سایت بولتن منتشر ساخت.

از آن تاریخ تاکنون، یعنی از سیزدهم مهرماه تا امروز هیچ خبری از دادستان معزول تهران نیست! او در هیچ محفل رسمی حضور پیدا نکرده و هیچ خبر و اظهارنظر رسمی و غیررسمی از او منتشر نشده است.

اگر ده سال قبل اصرار سیدمحمدخاتمی، رییس جمهور وقت منجر به پیگیری ماجرای قتل های زنجیره ای و برملا شدن نام و نقش سعید امامی شد، امروز فشار رسانه ها و افکار عمومی از یکسو و کشته شدن فرزند یکی از اصولگرایان صاحب نام در زندان کهریزک از سوی دیگر، کودتاگران را ناگزیر از سوزاندن یکی (یا بیشتر) از مهره های خدوم! خود کرده است.

ده سال پیش، نام سعید امامی به عنوان متهم قتل های زنجیره ای، با انتشار خبر "سرکشیدن داروی نظافت" و خودکشی او رسانه ها را فراگرفت. تا پیش از آن افکار عمومی حتی از بازداشت فردی به نام سعید امامی هم مطلع نبود.
در روزهای اخیر غیبت مرتضوی و بیخبری از او نگرانی ها از همسانی سرنوشت او با همنام خود سعید امامی را در ذهن متبادر می کند.

این ترس در مورد سعید مرتضوی نیز قوت گرفته که مبادا در یکی از این روزها، در حالی که افکار عمومی پس از افشای خبر مرگ پزشک وظیفه کهریزک بار دیگر نسبت به این موضوع ملتهب شده و در انتظار معرفی و محاکمه متهمان جنایات کهریزک است، پس از مدتها بیخبری از معاون دادستان کل کشور، ناگهان خبر خودکشی او در رسانه ها منتشر شود!

پیش از این خبرهایی مبنی بر احضار مرتضوی و بازجویی از او منتشر شده بود، اما پرده نشینی این روزهای مرتضوی، باعث شده که گمانه زنی ها در مورد شباهت سرنوشت این مهره سوخته با سعید امامی شدت یابد.

به گزارش نوروز، این نگرانی ها با اظهارات یک شاهد عینی مبنی بر حضور مرتضوی با لباس زندان در اوین، قوت یافته است.

این شاهد عینی اطمینان دارد که مرتضوی را در بند 209 زندان اوین دیده است. برخی دیگر از آزادشدگان نیز میگویند که در بازجویی ها از بازجوی خود شنیده اند که مرتضوی نیز در بند209 است.

اگر اظهارات بازجویان که اصولا نباید به آنها استناد کرد را کنار بگذاریم، در صورت درست بودن اظهارات این شاهد عینی که به تازگی از زندان اوین آزاد شده است، جای این سئوال باقی است که چرا مسئولان امر قضا در صورتی که سعید مرتضوی را بازداشت و به زندان انداخته اند، این موضوع را از مردم پنهان نگاه داشته اند؟! اگر مرتضوی مجرم است و در بند، چرا نباید به مردم معرفی شود؟

اگر هم اظهارات این فرد براساس خطای دید او از زیر چشمبند بیان می شود، چرا پس از گذشت چند ماه هنوز مراجع رسمی حتی یکنفر را به عنوان متهم محرز این پرونده معرفی نمی کنند؟ و چرا بعد از چندماه و تعویق پنج باره، گزارش کمیته ویژه مجلس درخصوص جنایات کهریزک در صحن علنی قرائت نمیشود و به اطلاع مردم نمیرسد؟

آنچه این شاهد عینی بر آن اصرار دارد، چه درست باشد، چه نباشد، رافع وظیفه مسئولان قضایی در معرفی و محاکمه متهمان پرونده کهریزک نیست و با این روند افکار عمومی حق دارد نگران این موضوع باشد که پرونده جنایات کهریزک نیز به سرنوشت قتل های زنجیره ای دچار شود

همزمان با اتهامات سپاه به ناجا:اتهامات جدید ناجا به پزشک کهریزک

همزمان با اتهامات سپاه به ناجا
اتهامات جدید ناجا به پزشک کهریزک

در حالی که هر روز اطلاعات تازه ای در خصوص مرگ دکتر رامین پوراندرجانی، شاهد مهم جنایات کهریزک، منتشر می شود، متهمان اصلی این جنایات به بیان ادعاهای شتابزده در خصوص مرگ مشکوک این پزشک جوان ادامه می دهند.

روز گذشته اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی تهران، در جمع خبرنگاران با اصرار برخودکشی رامین پوراندر جانی، از فشارهایی که متوجه این پزشک جوان شده بود صحبت به میان آورد و گفت: اتهامی که به پزشک کهریزک وارد بوده این بود که وی در رسیدگی به بیمار خوب عمل نکرده است.

به نوشته ایلنا، فرمانده نیروی انتظامی در گفتگو با خبرنگاران برای دومین بار طی مصاحبه های اخیر خود، به احضار به دادسرا و تهدید پزشک کهریزک اذعان کرد. فرمانده نیروی انتظامی در ادامه اما پاسخ به هر گونه سوال در مورد پرونده مرگ پزشک کهریزک را بر عهده قوه قضائیه گذاشت و گفت: در این خصوص همه چیز در اختیار قاضی پرونده می باشد و نتایج پزشکی قانونی نیز باید اعلام شود که این نتیجه نیز زمان می برد.
این اظهارات در شرایطی منتشر می شود طی روزهای اخیر اطلاعات جدیدی از سوی خانواده این پزشک قربانی و دیگر منابع مطلع در اختیار افکار عمومی قرار گرفته که نشان می دهد که شاهد مهم جنایات کهریزک بعد از افشای بخشی از این جنایات برای کمیته حقیق یاب مجلس، بویژه در مورد محسن روح الامینی، از سوی اسماعیل احمدی مقدم و احمدرضا رادان جانشین وی تحت فشار قرار گرفته بود.
قابل ذکر است که خانواده و نزدیکان مرحوم پور اندرجانی و همچنین دکتر پزشکیان، وزیر بهداشت دولت اصلاحات و نماینده فعلی مردم تبریز در مجلس، فرضیه خودکشی وی را رد کرده اند و از سوی دیگر، با توجه به اظهارات ضد و نقیض مسئولان جنایات کهریزک، فرضیه قتل در سطح افکار عمومی قوت گرفته است.
در حال حاضر به گفته مسئولان رسیدگی به حوادث بعد از انتخابات، پرونده کهریزک یک صد شاکی و هشت متهم دارد.



تلاش برای مختومه کردن یک پرونده دیگر
همزمان با تلاش فرماندهان نیروی انتظامی در انکار مسوولیت خود در جنایات کهریزک، برخی از فرماندهای نظامی نیز سعی در انکار مسوولیت خود در حمله صبحگاه 25 خردادماه به کوی دانشگاه تهران و انداختن مسوولیت آن به گردن ناجا دارند.
درتازه ترین مورد از این نوع اظهارات، روز گذشته فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران گفت: درماجرای حمله به کوی دانشگاه سپاه و بسیج هیچ مسئولیتی نداشتند.

به نوشته پارلمان نیوز سردار همدانی در این خصوص مدعی شد: طبیعی است با عناصری که خودسر و بدون مجوز نیروی انتظامی و بسیج وارد عمل شدند حتما برخورد می شود که البته این موضوع خواست و مطالبه مردم است.
این فرمانده سپاهی با اظهار بی اطلاعی از حمله به کوی دانشگاه سه روز بعد از برگزاری انتخابات، گفت: این
حادثه در زمانی اتفاق افتاده که مسئولیت امر با نیروی انتظامی بود.
در حمله 25 خردادماه نیروهای بسیج به خوابگاه داشنگاه تهران، دست کم صد دانشجو زخمی شدند که اغلب بازداشت شدگان به یک زندان امنیتی در طبیقه چهارم زیرزمین وزارت کشور انتقال داده شده و در آن جا مورد شکنجه قرار گرفتند.
اگر چه بعد از حوادث انتخابات کمیته ای در مجلس شورای اسلامی برای رسیدگی به این حادثه تشکیل شد، اما تاکنون این کمیته هیچ گزارشی را در خصوص رسیدگی های خود منتشر نکرده است.
این در حالی است که تشکل های دانشجویی آمر اصلی حمله به کوی دانشگاه را حسین طائب فرمانده بسیج تهران می دانند.

از سوی دیگر، مسئولان نیروی انتظامی از عدم شرکت خود در این حمله خبر داده اند و این در حالی است که سپاه، دیروز مسئولیت این حمله را با نیروی انتظامی دانسته است.

پاسخ کروبی به اژه ای و عسگراولادی : کروبی بیدی نیست که به این بادها بلرزد





درپی اظهارات اخیر دادستان محترم کل کشور و آقای حبیب عسگراولادی مسلمان، مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی در گفتگو با خبرنگار تغییر به برخی شبهه‌افکنی‌ها پاسخ داد و تاکید کرد پاسخ سایر مطالبی که برخی دیگر از آقایان مطرح کرده‌اند را به‌زودی خواهم داد.

رییس مجلس ششم در ابتدای این گفتگو با تاکید بر آن‌که مایل نبودم برخی موارد در جامعه مطرح شود و پاسخ اظهارات نامربوط برخی را بدهم، گفت: اما تکرار مباحثی که منجر به انحراف افکار عمومی می‌شود و یا گاها از آن بوی تهدید می‌آید، مرا علی‌رغم میل باطنی مجبور کرد تا یک‌سری مطالب را برای تنویر افکار عمومی مطرح کنم. هم‌چنان که پاسخ دو مورد را در این گفتگو و دو مورد دیگر را در آینده خواهم داد.



صاحب‌امتیاز روزنامه توقیف‌شده اعتماد ملی، سپس به اظهارات آقای محسنی اژه‌ای، دادستان محترم کل کشور اشاره کرد و اظهار داشت: اصلا بنا نداشتم وارد این مساله شوم، اما دیدم ایشان چندین‌بار به موضوع آزارجنسی پرداخته و اظهار داشته‌اند «موضوعاتی که سراسر کذب و دروغ بوده و حتی یک‌درصد هم وجود خارجی و حقیقت نداشت، قبلا موضوع سعیده پورآقایی اعلام شد و به‌عنوان نمونه دختری که نه، تنها دختر خانواده بود، نه خانواده شهید بود، نه کشته شد و نه اهل فعالیت سیاسی بود و نه چهار دایی شهید داشت، به‌عنوان یکی از چهره‌های مورد تجاوز و شکنجه و قتل معرفی گردید. حال این‌که کل این‌ها سناریوی ساختگی و مجعول بود و باز باید دید چه کسانی و با چه انگیزه‌هایی این سناریو را طراحی و تبلیغاتی کرده‌بودند».

مهدی کروبی دررابطه با موضوع آزار جنسی و اسناد ارائه‌شده درادامه افزود: بعد از انتشار اخبار مربوط به آزار جنسی، دوجلسه با مسئولین دستگاه‌های قضایی داشتیم و چند عدد سی‌دی که حاوی اطلاعات و اظهارات برخی از آسیب‌دیدگان بود، به کمیته سه‌نفره قوه قضاییه ارائه شد. در جلسه اول به‌طور گذرا و تلویحی، اشاره‌ای به اسم خانم سعیده پورآقایی کردم. اما چون مطمئن نبودم، فقط خواستم به آقایان هشدار داده‌باشم. به‌خصوص آن‌که به من خبررسید که جنازه خانم پورآقایی به‌وسیله شخصی از ریاست‌جمهوری که از نزدیک‌ترین افراد به احمدی‌نژاد است، تحویل خانواده شده‌است. این خبر، موجب شک و تردید من شد. درفاصله بین جلسه اول و دوم فهمیدم این قضیه صحت ندارد. فلذا در جلسه دوم که آقایان پرسیدند خبر جدیدی داری یا نه، متوجه منظورشان شدم و گفتم قضیه خانم پورآقایی صحت ندارد و می‌گویند زنده است و البته وابسته به خانواده شهید نیز نمی‌باشد. همان‌طور که آقای محسنی اژه‌ای نیز اشاره کردند.

مهدی کروبی در ادامه با اشاره به این نکته که آقای دادستان محترم در روزنامه‌ای، ۲۰۰سطر در خصوص موضوع خانم پورآقایی اظهار نموده و از سایر مستندات ارائه شده به‌صورت سطحی عبورکرده‌است، گفت: به‌نظر من همه این‌ها یک سناریوی ساختگی بوده و می‌توانید به اظهارات خواهر ناتنی خانم پورآقایی پس از خروجش از کشور مراجعه کنید و قضایای مربوطه دنبال کنید. باهمه این موارد، سوالم از آقای محسنی اژه‌ای دادستان محترم کل کشور آن است که چرا درخصوص سایر مستندات اشاره‌شده اظهار نظر نمی‌کنند؟

رییس مجلس ششم ادامه داد: در جلسه دوم، به هیات سه‌نفره گفتم یکی از سی‌دی‌ها حاوی مطالبی از سوی خانمی است که بسیار تکان‌دهنده و دلخراش است. این خانم وضع روحی خوبی ندارد و اظهار داشته که اگر این خبر به اطلاع خانواده‌اش برسد، خودکشی خواهد کرد. به آقایان گفتم قضیه این خانم، که مربوط به آزارجنسی در زمان دستگیری است و اتفاقا راجع‌به دخترخانم دیگری نیز همین موارد را بیان می‌کند، بحرانی است و شرایط مناسبی ندارد. اگر می‌خواهید، ببریدش جایی امن و تحقیقات لازم را انجام دهید، اگرنه ما می‌آوریمش اینجا تا کار پیگیری شود و آبرویش محفوظ بماند و وضعش از این خراب‌تر نشود.

دادستان محترم کل کشور در این خصوص نگفتند که تکلیف این خانم چه شد، زنده است، مرده‌است. به نظر من آقای محسنی لازم نیست این‌قدر به کلیات بپردازند، ایشان بیایند به‌طور مشخص درخصوص این خانم اظهارنظر کنند که الان چه وضعیتی دارند، دروغ گفته، راست گفته و درحال حاضر کجاست؟ چراکه دفتر ما را هم پلمپ کرده‌اند و از وی هیچ خبری نداریم.

کروبی در ادامه با اشاره به حضور دادستان محترم کل کشور در صدا و سیما نیز گفت: متاسفانه هرچه تلاش کردیم که نماینده ما هم در این برنامه حضور پیداکنند، آقایان توجهی نکردند و یک طرفه به قاضی می‌روند و سعی دارند با بوق و کرنا کردن در این زمینه، حقایق را به گونه‌ای دیگر جلوه دهند.

مهدی کروبی در ادامه با اشاره به مصاحبه های اخیر حبیب اله عسگراولادی مسلمان اظهار داشت: آقای عسگر اولادی در مصاحبه با روزنامه رسالت آورده است: آقای موسوی خیال می کند جریان سبز را او رهبری می کند و کروبی نیز در آرزوی خودش به سر می برد ولی غافل از این واقعیت هایی است که در خارج از ذهن او می گذرد. اصل مطالب را کسانی از خارج و عوامل شان در داخل مدیریت می کنند که یک قلم مبلغ ۷۷ میلیون دلار و یک قلم جدید مبلغ ۵۵ میلیون دلار از کاخ سفید دریافت کرده و سازمان و ساختار خاص خود را داشته و گوش شان به این حرف ها بدهکار نیست. عسگراولادی با بیان اینکه افکار عمومی ایران کم کم مهیای برخورد معقول و حقوقی با فتنه انگیزی می شود گفت: در حال حاضرشیب معتدل در جریان های سیاسی طی می شود تا همه به این نتیجه برسند که باید چشم فتنه را کور کرد ان شاء الله، … تا آنجایی که من اطلاع دارم آقای موسوی و آقای کروبی به بی مهری ها ادامه می دهند و مورد توجه آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند. رییس مجلس ششم در پاسخ به سخنان عسگراولادی مسلمان اظهار داشت: ایشان انسان بزرگوار و شریفی است ، آقای عسگراولادی از مبارزان و زندان رفته های قبل از انقلاب است که سالها با ایشان همکاری در زندان های قبل از انقلاب و خارج از زندان داشتیم.

کروبی در خصوص نحوه همکاری های خود با عسگراولادی در اوایل انقلاب اظهار داشت: در ابتدای انقلاب حضرت امام در جهت تاسیس نهادهای انقلابی برای افراد مختلفی احکام مربوط را که متناسب با سوابق و فعالیت و تجارب افراد بود صادر می فرمودند. به همین مناسبت حضرت امام حکم کمیته امداد را به نام بنده صادر فرمودند که در آن نام آقای عسگراولادی نیز برده شد. سپس آقای آیت الله صانعی از طرف امام به من فرمودند شما یک نفر دیگر را نیز انتخاب کنید. در آن موقع من ابتدا آقای اکبر استادی را معرفی کردم که از مبارزین و جریان خود آقای عسگراولادی بود. آقای عسگراولادی مخالفت کرده و در عوض آقای حبیب اله شفیق را مطرح کردند و از آنجا که من روحیه همکاری داشتم پذیرفتم. بعد از حدود یکسال که کارها را پیش بردیم که (البته در همان موقع نیز موارد مفصلی پیش آمد) حضرت امام به جهت حفظ حرمت خانواده های شهدا تصمیم گرفتند رسیدگی به امور خانواده های شهدا و جانبازان را که زیر نظر کمیته امداد بود از این کمیته جدا و زیر نظر نهادی دیگر مستقر نمایند که ایشان بدون اطلاع بنده مسئولیت بنیاد شهید را بر دوش اینجانب نهاد همچنانکه کارهای کمیته امداد را به اتفاق آقایان ادامه می دادیم.

به دنبال صدور حکم امام که مسئولیت کار بنیاد شهید را به بنده سپرده بودند آقای عسگراولادی و عده ای از همراهانشان برآشفتند و در جلسه ای نیز که در همان زمان برقرار بود بلوا و آشوب کردند که چرا حکم به نام فلانی صادر شده که حتی کار به جایی رسید که من از جلسه بیرون آمدم و گفتم همین الان به جماران (بیت حضرت امام “ره”) رفته و استعفا می دهم که آقایان آمدند و بنده را به جلسه برگرداندند. کروبی ادامه داد: در زمان دولت های آقایان رجایی و موسوی میان دو گروه اختلافات شدیدی وجود داشت که آقای عسگراولادی از چهره های یکی از دو جریان بود. در همان کابینه اول در خصوص وزارت جهاد کشاورزی مباحثی پیش آمد که آقای عسگراولادی مسلمان که از مخالفان وزیر جهاد کشاورزی بود خواستار معرفی شخص دیگری برای تصدی این وزارتخانه شدند. بنده نیز که وسط میدان بودم روزی به آقای عسگراولادی گفتم خوب حالا نظر شما روی چه کسی می باشد؟ ایشان گفتند آقای حبیب اله شفیق، که من یک مرتبه جا خوردم و گفتم آقای شفیق انسان بزرگوار و شریفی هستند ولی کاسب و بازاری است و دانش و تخصص او برای وزارت تخصصی و فنی همچون کشاورزی کافی نیست. چگونه امورات مربوط به این وزارتخانه خاص و حیاتی را که زندگی بسیاری از مردم به آن گره خورده می خواهید به ایشان بسپارید؟ و آیا ایشان می تواند این وزارتخانه را اداره کند که آقای عسگراولادی اظهار داشتند بله، ایشان در دشت قزوین کارهای کشاورزی می کند و محصول بر می دارد. واقعا جا خوردم که این طرز تفکر را در مدیریت اقتصادی و کشاورزی کشور با کاشت خیار و گوجه و برداشت آن یکی می داند.

موضوع سوم و آخری که باید در خصوص آقای عسگراولادی اشاره کنم آن است که در همان اوایل انقلاب که ایشان رییس سازمان اوقاف بودند ، وی در انتخابات مجلس کاندید تهران شده و به مجلس می رود. در همان زمان دو تن از چهره های مشهور که در حال حاضر عضو مجمع روحانیون مبارز هستند به عنوان نمایندگان امام در سازمان اوقاف انجام وظیفه می کردند. با راهیابی آقای عسگراولادی به مجلس با توجه به دو شغله بودن ایشان، نمایندگان امام در اوقاف از آقای عسگراولادی خواستند که از ریاست اوقاف استعفا دهند اما ایشان ریاست اوقاف را که به قول خودش “نفت دوم” کشور است با آن همه تشکیلات عریض و طویل، شغل نمی دانستند و حاضر به استعفا نشد تا در نهایت با استعلام نمایندگان امام در اوقاف از شورای نگهبان آن زمان آقای عسگراولادی مجبور به استعفا شد. در پایان به آقای عسگراولادی با این سن و سال توصیه می کنم که دیگر به بیان اینگونه مطالب نپردازد چرا که هم اکنون در مجمع تشخیص ، کمیته امداد و هیئت منصفه مطبوعات مشغول هستند و با این گونه اظهارات مسیر جدیدتری برای ایشان باز نخواهد شد. علارغم تمامی احترامی که برای ایشان قائلم متاسفم که می بینم ایشان مدافع امام شده و ما همه مخالف انقلاب و امام. با همه این تفاسیر به بیان این موارد بسنده می کنم و از اشاره به موضوع انتخابات های مجالس شورای اسلامی و به خصوص دوره سوم که با انشعاب ما از جامعه روحانیت مبارز و پیروزی جریان منتسب به ما و شکست جریان آقای عسگراولادی و بحث هایی که آن موقع مطرح شد خودداری می کنم و تاثر خود را از این نکته که ایشان که فاقد هر گونه سوابق قضایی است و تلاش دارد نظرات خود را به قوه قضاییه تحمیل کندغافل از آنکه مهدی کروبی بیدی نیست که با این بادها بلرزد.


ارسال

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

دیگران کامنت گذاشتند بلاگر محکوم شد

دیگران کامنت گذاشتند بلاگر محکوم شد

علی بهزادیان‌نژاد، وبلاگ‌نویس به خاطر کامنت‌هایی که بازدید‌کنندگان وبلاگش برای او گذاشته بودند به 6 سال حبس تعزیزی محکوم شد. این حکم کم سابقه در شرایطی صادر می شود که سپاه پاسداران در روزهای بعد از کودتای انتخاباتی با انتشار بیانیه‌هایی، کاربران اینترنت و مدیران سایت‌ها و وبلاگ‌ها را به برخورد "سنگین" تهدید کرده بود. محکومیت بهزادیان‌نژاد نشانگر آن است که این تهدیدها رنگ واقعیت به خود گرفته است.



محکومیت 6 ساله

علی بهزادیان‌نژاد یک برنامه‌نویس است که در وبلاگ خود به نام "نوند" بیشتر به همین موضوع هم پرداخته است. وبلاگ‌نویسی که شاید تنها مساله‌ای که او را وارد متن می‌کند، این است که برادرزاده "قربان بهزادیان‌نژاد" رئیس ستاد میرحسین موسوی است. علی بهزادیان‌نژاد در پی بازداشت‌های گسترده پس از انتخابات، بازداشت شد و اکنون به 6 سال حبس تعزیری محکوم شده است. خبر محکومیت محمدحسین مرادی را وکیل مدافع بهزادیان‌نژاد به وب‌سایت پارلمان‌نیوز گفته است.

بهزادیان‌نژاد به استناد ماده 500 و 610 قانون مجازات اسلامی به این حکم محکوم شده است. به گفته‌ی وکیل وی این حکم به خاطر "کامنت‌های بازدیدکنندگان وبلاگ" او صادر شده؛ حکمی که حداکثر مجازات تعیین شده در قانون مجازات اسلامی است. مرادی در این مورد گفته است: "موکل بنده که پرونده‌اش در دادسرای جرایم رایانه‌ای نیز مورد بررسی قرار گرفته به اتهام تبانی برای برهم زدن امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به حداکثر مجازات محکوم شده است، هرچند ما به اصل این اتهام‌ها به دلیلی که ذکر شد اعتراض داریم اما باید توجه داشت که موکل بنده با توجه به نداشتن سابقه کیفری و همچنین همکاری مناسب در طول رسیدگی به پرونده می‌بایست به مجازات کمتری محکوم می‌شد در صورتی که حداکثر مجازات برای موکل بنده و همچنین افراد دیگری همچون آقایان لواسانی و عاشوری در نظر گرفته شده است."



وقتی ابراز عقیده جرم است

محکومیت بهزادیان به خاطر نظراتی که دیگران در وبلاگ او مطرح کرده‌اند، در نوع خود بی‌سابقه است. به گفته یک کاربر اینترنت محکومیت این ولاگ نویس در واقع محکومیت "عقاید" کاربرانی است که آنچه رامی‌اندیشیده‌اند در وبلاگ بهزادیان گذاشته‌اند؛ امری کاملا مرسوم در محیط اینترنت.

وکیل بهزادیان‌نژاد در این مورد گفته است: "ما این حکم را عادلانه نمی‌دانیم چرا که اگر به صرف گذاشتن کامنت در یک وبلاگ، صاحب وبلاگ مجازات شود پس آیا می‌توان گفت مخابرات هم به دلیل اینکه سیستم ارسال پیامک را ارائه می‌دهد و برخی افراد پیامک‌هایی با مضامین خلاف قانون ارسال می‌کنند باید مجازات شود؟"

محکومیت کاربران اینترنتی و وبلاگ‌نویسان در چند سال اخیر به شدت افزایش یافته است. همزمان با بهزادیان‌نژاد، امید لواسانی و عاشوری نیز به چنین حکم‌هایی محکوم شده‌اند. امید لواسانی طراح سایت "میرحسین دات کام" هم به 6 سال حبس محکوم شده است. لواسانی 40 روز را در زندان گذرانده بود.

در سال 1383 بسیاری از وبلاگ‌نویسان و کاربران اینترنتی بازداشت و روانه زندان شدند. در میان این بازداشتی‌ها کسانی بودند که به دلائلی مثل آنچه که بهزادیان‌نژاد محکوم شده، بازداشت و در زندان به سر بردند. افشین زارعی یکی از کسانی بود که علاوه بر وبلاگ‌نویسی به خاطر "سند تو آل" کردن از طریق "یاهو مسنجر" 6 ماه را در سلول‌های انفرادی اوین گذراند و به یک سال حبس محکوم شد. حسین رئیسی دیگر بازداشت شده‌ای بود که به خاطر طراحی چند سایت بازداشت و در زندان اوین نزدیک به سه ماه تحت شکنجه‌های شدید در سلول انفرادی بود. وی نیز به چهار سال زندان محکوم و پس از تحمل 10 ماه حبس از زندان آزاد شد. این بازداشت‌ها از طرف "دفتر اینترنت" اجرایی می شود که به دستور داستان وقت تهران قاضی مرتضوی تشکیل و زیر نظر خود او اداره می‌شد.



سپاه علیه اینترنت و کاربران

گروهی که در سال 1383 با نام "دفتر اینترنت" به دستور قاضی مرتضوی تشکیل شده بود، در آخرین روزهای سال 1387 با اعلام بازداشت "تعدادی از مدیران سایت‌ها" که آنان را یک "شبکه‌" از مدیران سایت‌های "مستهجن و ضد دین" معرفی می‌کرد، با نام "گرداب، مرکز بررسی جرائم سازمان یافته" زیر نظر سپاه پاسداران اعلام موجودیت کرد.

چند روز بعد از کودتای انتخاباتی در 27 خرداد ماه، سپاه پاسداران که نقش اصلی در سرکوب‌های مردمی را داشت، با انتشار اطلاعیه‌ای، کاربران اینترنتی ایرانی را متهم کرد که با "دروغ ها و تهمت های ساختگی و سازماندهی شورشها" از طریق اینترنت به "تبلیغ آشوبگری و شایعه پراکنی" دست زده‌اند. سپاه با این تهدید از مدیران سایت‌های اینترنتی خواسته بود مطالبی راکه حاوی تبلیغ آشوبگری و تهدید مردم و شایعه باشد حذف کنند: "در غیر این صورت اقدامات قانونی ما می تواند برای آن‌ها بسیار سنگین باشد."

با اعلام حکم بهزادیان‌نژاد، لواسانی و عاشوری، سپاه به این تهدید خود جامه عمل پوشانده است. پیشتر یک کاربر سایت "بالاترین" نیز که با نام الف.الف از طرف رسانه‌های دولتی معرفی شده بود، در دادگاه‌های نمایشی حضور یافته و به اتهام نشر "طرح خاموشی سبز" در اینترنت محاکمه شده و برای وی کیفرخواست سنگینی قرائت شده بود.

در روزهای بعد از انتخابات بسیاری از وبلاگ‌نویسان و کاربران اینترنت و مدیران سایت‌ها بازداشت و یا مورد تهدید سپاه و دیگر نهادهای امنیتی قرار گرفته اند.

۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

التزام اخلاقی از رادان متهم اول کهریزک

ملاطفت با رادان؛ وثیقه سنگین برای زندانیان سیاسی
التزام اخلاقی از متهم اول کهریزک

یک هفته بعد از اصرار جمعی از مراجع تقلید برای برپائی دادگاه و محاکمه مسببان زندان کهریزک و همزمان با افشای اطلاعاتی که خودکشی پزشک وظیفه زندان کهریزک را زندان زیر سئوال می برد، دادگاه برای سردار رادان که دومین متهم شناخته شده این پرونده است قرار التزام صادر کرد که از نظر حقوقدانان ضعیف ترین نوع قرارهاست.

صدور قرار التزام برای سردار رادان در مورد پرونده ای که حداقل بیش از ۹۰ شاکی خصوصی و حداقل سه مورد قتل دارد، موجی از شگفتی را ایجاد کرده است. آن هم در حالیکه وضعیت مسوول بازداشتگاه کهریزک وهفت نفر دیگری که پس از افشای جنایات این بازداشتگاه دستگیر شده اند، روشن نیست.

به دنبال افشای اذیت وآزاروشکنجه زندانیان در زندان کهریزک که زیر نظر سردار رادان اداره می شد، محمدكاظم بهرامی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح در شهریور ماه سال جاری اعلام کرد که تاکنون ۱۰۴ نفر از کسانی که در بازداشتگاه کهریزک آسیب دیده‌اند در دادسرای نظامی حاضر شده و ۹۰ نفر از آنها به طور رسمی شکایت کرده‌اند. او همچنین گفت که درارتباط با این پرونده هفت نفر از "عاملان" وقایع کهریزک بازداشت شده‌اند. به گفته این مقام قضایی، مسوول بازداشتگاه کهریزک نیز که یکی از مقامات انتظامی است در بازداشت به سر می برد.



رادان: مسوول شماره ۱ کهریزک

پس از مرگ محسن روح‌الامینی، فرزند مشاور ارشد محسن رضایی و رئیس سابق انستیتو پاستور ایران، بازداشتگاه کهریزک توجهات بسیاری را به خود جلب کرد. به گفته یدالله عراقی، فرمانده سپاه رسول الله تهران حداقل سه نفر در زندان کهریزک کشته شدند. معروفترین مورد از این سه نفر روح الامینی بود که حتی خشم محافظه کاران درمجلس را نیز به دنبال داشت. به دنبال افشای ماجرای مرگ روح الامینی، حسین علائی، رئیس سابق ستاد مشترک سپاه با انتشار نامه‌ای سرگشاده اعلام کرد که محسن روح‌الامینی، زیر شکنجه جان باخته و به نقل از پدر محسن روح‌الامینی تصریح شد که دهان این زندانی خرد شده بود. اما این موضوع هم باعث نشد مسوولان رویکردشفافی نسبت به بازداشتگاه کهریزک داشته باشند؛ برای نمونه در حالیکه اسماعیل احمدی‌‌مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، مرگ زندانیان در این بازداشتگاه به علت "شیوع بیماری" و نه شکنجه را تایید کرده بود، عزیزالله رجب زاده، فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ، در شهریور ماه گفت که هیچ کسی در این بازداشتگاه جان نباخته است و بازداشتی‌ها با حکم قضایی تنها سه روز در این مکان نگهداری شده‌اند.

از سوی دیگر در حالیکه زندانیان کهریزک به صراحت از حضور سردار رادان در جریان شکنجه یاد کرده و حتی گفته بودند وی از همه خشن تر بوده است، درمرداد ماه سال جاری فرمانده نيروي انتظامي كشور حضور سردار رادان در بازداشتگاه كهريزك را شایعه خواند گفت: "شايعات اينچنيني عليه سردار رادان واقعيت ندارد و شأن ايشان اجازه نمي‌دهد كه در بازداشتگاه حضور يافته و اقداماتي را انجام دهد. اين شايعات ساخته و پرداخته رسانه‌هاي جديد هستند."

هر چند سردار احمدی مقدم تصریح کرد که بازداشتگاه کهریزک که تظاهرکنندگان بعد از انتخابات به آنجا فرستاده شده بودند متعلق به نيروي انتظامي است: " اين بازداشتگاه موقت و فوري براي نگهداري مجرمان خطرناك و اراذل و اوباش دستگير شده در طرح امنيت اجتماعي ساخته شده بود. "



رادان: خودم را خسته نمی کنم!

با وجود همه این بحث ها، سردار رادان قائم مقام نیروی انتظامی مرداد ماه در پاسخ به اينكه گفته مي‌شود افراد رديف اول نيروي انتظامي در موضوع بازداشتگاه كهريزك دخالت داشته‌اند، به خود اشاره كرد و گفت: "من كه معمولا با شماها هر موضوعي را در برابر دوربين به استحضار مردم رسانده‌ام، اما موضوع اين است كه شان خودمان را هم‌شان گزارش‌ها و شايعاتي كه اعلام مي‌كنند، نمي‌دانيم. لذا براي آنكه بخواهيم به اين شايعات پاسخ دهيم، خود را خسته نمي‌كنيم."



رادان کیست؟

سرتیپ پاسدار احمدرضا رادان، متولد۱۳۴۲ اصفهان، از اعضای سابق سپاه و ازفرماندهان ارشد نیروی انتظامی کشور وجانشین فرمانده نیروی انتظامی کشوراز سال ۸۷ است. او سابقه فرماندهی نیروی انتظامی در سیستان وبلوچستان وخراسان را نیز درسابقه خود دارد. وی پس از بازنشستگی مرتضی طلایی رییس پلیس تهران که بعدا به شورای شهر تهران پیوست جای وی را گرفت. نام سردار رادان هنگامی بر سر زبان ها افتاد که وی اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی را به عهده گرفت. کتک زدن افراد مجرم و ریختن به خانه های آنان و آفتابه آویزان کردن از گردنشان و اقداماتی از این دست که تعجب و اضطراب زیادی را در جامعه ایجاد کرده بود از جمله بخش های این طرح بود که در سطح بین المللی انعکاس وسیعی داشت.

مراحل نخستین این طرح بیشتر بر پوشش زنان تمرکز داشت و در مراحل بعدی جمع آوری معتادان و سپس جمع آوری اراذل و اوباش، بازرسی از کارگاه‌ها و فروشگاه‌های لباس و ارایشگاه‌های مردانه، عکاسی ها و... نیز در دستور کار آن قرار گرفت.

به دنبال اجرای این طرح که انتقادات زیادی را در سطح جامعه برانگیخت، سردار رادان چهره خشن و عصبانی خودرا به نمایش گذاشت. فرمانده ای که در دانشگاه امام صادق مدیریت بحران می خواند، آنچنان مورد انتقاد قرار گرفت که در برنامه کوله پشتی فرزاد حسنی در برابر سوالات وی تاب نیاورد و عصبانیت خود را آشکار کرد.

گفتنی ست سردار رادان که در جریان فاجعه 18 تیر و سرکوب دانشجویان نیز دخالت مستقیم داشت، چندی قبل به علت فساد اخلاقی به همراه برخی از همکارانش دستگیر و مدتی را در زندان گذراند اما با وساطت دفتر آیت اله خامنه ای از زندان آزاد و پرونده اش مختومه شد.